حامیان دولتی و اصلاح‌طلب FATF که این روزها دستشان از استدلال‌های کارشناسی در حمایت از این موضوع بسیار فنی خالی شده، دم از نظرخواهی از مردم می‌زنند، ولی اگر در ادعایشان صادق بودند، چرا موضوع مهمی مثل سهمیه‌بندی بنزین را به رفراندوم نگذاشتند؟

به گزارش تیتر آزاد به نقل از خبرگزاری تسنیم، گروه ویژه اقدام مالی (FATF) از فوریه 2009، کشورمان را به‌بهانه عدم کارآمدی در رژیم مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم در لیست اقدامات مقابله‌ای خود قرار داده است. کشورهایی در این لیست قرار می‌گیرند که از دیدگاه FATF خطر بالای پولشویی و تأمین مالی تروریسم در نظام بانکی آنها وجود دارد و باید علیه آن اقدامات متقابل مؤثر انجام شود، این در حالی بود که همکاری ایران با FATF از سال 1386 (2007) آغاز شده و در این سال، قانون مبارزه با پولشویی در مجلس به‌تصویب رسیده بود. تصویب قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم در ایران هم یکی دیگر از درخواست‌های این گروه از ایران بود که اواسط بهمن ماه 94 در مجلس تصویب شد.

پس از برطرف نشدن مشکلات بانکی کشورمان در نتیجه اجرایی شدن برجام در اواخر دی ماه 94، برخی مسئولین دولتی علت عدم همکاری بانک‌های خارجی با ایران را قرار داشتن نام کشورمان در لیست اقدام مقابله‌ای FATF اعلام کردند. بر مبنای همین تحلیل و با هدف برطرف شدن موانع همکاری بانک­های خارجی با ایران در شرایط پسابرجام، ایران از اواخر سال 94 روابط خود با این نهاد بین‌المللی را گسترش داد و «برنامه اقدام» پیشنهادی FATF را با تعهد سطح بالای سیاسی توسط وزیر امور اقتصادی و دارایی وقت پذیرفت. این تعهد از سوی طیب‌نیا، به‌صورت غیرقانونی و بدون اجازه و اطلاع مجلس شورای اسلامی داده شد، در نتیجه، گروه ویژه اقدام مالی (FATF) در 24 ژوئن 2016 (اوایل تیرماه 95) با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد ایران به‌مدت 12 ماه از لیست اقدام مقابله­‌ای تعلیق شده است.

به‌دلیل کارکرد مفاد برنامه اقدام FATF در راستای افزایش اثرگذاری تحریم­ها، بحث و جدل­های فراوانی پیرامون اجرای کامل برنامه اقدام FATF و مخصوصاً تصویب کنوانسیون­های پالرمو و CFT در کشور صورت گرفت. به‌دلیل ضرب‌الاجل FATF به ایران برای تصویب این دو کنوانسیون، در روزهای اخیر حامیان تلاش گسترده­ رسانه‌ای را برای پیشبرد لوایح استعماری FATF در وقت اضافه آغاز کرده‌اند.

درحالی حامیان FATF اصرار دارند استانداردهای نهاد بین‌الدولی FATF را تعهدات بین‌المللی و تحریم­های ثانویه بانکی آمریکا را اقدامات یکجانبه و زورمندانه دولت این کشور عنوان کنند که بعد از حدود سه سال از اجرای برنامه اقدام FATF و تعلیق ایران از لیست اقدامات مقابله‌ای، وضعیت واقعی ما در عرصه اقتصادی و همکاری بانکی، علی‌القاعده باید بهتر می‌­شد؛ اما مشاهده می‌کنیم بانک‌های چینی، ترکیه­‌ای و صرافی‌­های اماراتی که قبلاً با ما همکاری می‌کردند، امروز همکاری خود را با ما محدود کرده‌اند، بنابراین لزوماً همکاری با FATF منجر به بهتر شدن وضعیت همکاری بانک‌های خارجی نمی‌شود و مسئله اصلی عدم همکاری بانک‌های خارجی با ایران، لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی نیست، بلکه ساختار تحریم‌های فراسرزمینی آمریکا و جریمه­‌های سنگین این کشور باعث عدم همکاری بانک‌ها با ایران می‌شود.

* دفاع پوپولیستی اصلاح‌طلبان از FATF

حال که دست موافقان FATF که عمدتاً از جریان دولت و اصلاحات هستند، از استدلال‌های کارشناسی برای دفاع از آن خالی شده، به شگرد پوپولیستی روی آورده‌اند، از جمله سعید لیلاز از چهره‌های رسانه‌ای و اقتصادی جناح اصلاحات اخیراً در ادامه فشار سیاسی این جریان برای اجبار کشور به پذیرش FATF، خواستار رجوع به آرای مردمی در این باره شده و گفته است: برای موضوع به این مهمی منتظر تصمیم چند نفر هستیم در حالی که برای تصمیم‌گیری در خصوص این مهم باید نظر مردم را نیز مورد توجه قرار دهیم.

مقصود او از "این چند نفر" اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است؛ مجمعی از کارشناسان و مسئولان باتجربه در حوزه‌های گوناگون از جناح‌های مختلف که از قضا از جناح آقای لیلاز یا هم‌فکران او هم چهره‌های شاخصی همچون آقایان علی اکبر ناطق نوری، محمدرضا عارف و مجید انصاری و محمد صدر و ... در آن عضویت دارند، ضمن آنکه رئیس جمهور عضوی از این مجمع است و همچنین طبق ساختار این نهاد در هر مسئله‌ای وزیر مربوطه نیز به‌لحاظ حقوقی عضوی از این مجمع است.

مثلاً در همین مسئله FATF وزیر اقتصاد در آن قاعدتاً باید شرکت کند. آن‌گونه که از جلسات مجمع تشخیص مصلحت به بیرون منتقل شده و شواهد نیز آن را تأیید می‌کند حامیان پیوستن به FATF که از قضا در روزها و هفته‌های اول به‌نحو پرهیجانی از آن دفاع می‌کردند پس از مواجهه با استدلالهای منتقدان و مخالفان عملاً به‌لحاظ کارشناسی فاقد استدلال قانع‌کننده شده‌اند و احتمالاً از همین روست که افرادی مانند آقای لیلاز قید بحث‌های کارشناسی را زده‌اند و از ضرورت مراجعه به آرای مستقیم مردمی در این باره سخن می‌گویند.

رجوع به آرای مردم، نظرخواهی از آنان و اعمال نظر آنان در حکمرانی ابداع آقای لیلاز و دوستانش نیست بلکه اساساً مدعای اصلی جمهوری اسلامی است و در 40 سال گذشته چه به‌واسطه رفراندوم و چه از طریق انتخابات این نظرات اخذ و در حکمرانی هم مدنظر قرار گرفته است؛ میزان فاصله گفتمانی و رویکردی و روشی رؤسای جمهور و مجالس مختلف در جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که تا چه‌حد ساختار سیاسی در کشور به این انعطاف و توجه به نظرات قائل بوده است، به‌نحوی که از هاشمی تا خاتمی تا احمدی‌نژاد و روحانی در این کشور رئیس جمهور شده‌اند که از قضا هرکدام در مخالفت حداکثری با یکدیگر بوده‌اند! و درباره مجالس نیز غالباً همین اتفاق رقم خورده است.

لذا بحث بر سر احترام یا عدم احترام به نظر و انتخاب مردم نیست؛ اما مسئله با آقای لیلاز و دوستانشان بر سر تناقضات فاحشی است که با آن مواجهند، به‌نحوی که این تناقضات حکم می‌کند چنین اظهارنظرهایی از آنان را نه مرادف با اعتقادشان به دموکراسی و مردم‌سالاری، بلکه ناشی از ریاکاری و با نگاهی کمی بدبینانه‌تر و یا حتی شاید بتوان گفت واقع‌بینانه‌تر، ناشی از مردم‌فریبی و پوپولیسم بدانیم.

مثلاً به‌عنوان تناقض اول، جناح آقای لیلاز و به‌ویژه برخی از افراد آن که عناصر اصطلاحاً فکری آنها نامیده می‌شوند، معتقدند که؛ اساساً چرا باید در مسائلی که ماهیت تخصصی و کارشناسی دارد به مردم عادی رجوع کرد؟ این‌ها چنین اقدامی را مصداق بارز پوپولیسیم می‌دانند. اما مسئله از آنجایی کلید می‌خورد که در حوزه کارشناسی حرفی برای گفتن نداشته باشند! در چنین حالتی همان چند کارشناس و یا مسئول تصمیم‌گیر تبدیل به "چند نفر" می‌شوند که نباید برای کشور تصمیم بگیرند، بلکه باید به آرای مردمی رجوع شود!

به‌عنوان یک نمونه، آقای محمود سریع‌القلم از دوستان قدیمی آقای روحانی که در ابتدای دولتش گفته می‌شد مشاور ویژه او هم هست، قبلتر راجع به مصاحبه صداوسیما با مردم عادی درباره مذاکرات هسته‌ای گفته بود: "صدا و سیما هم که چقدر به این جریان کمک می‌کند، مثلاً می‌رود از یک لبو‌فروش می‌پرسد «نظر شما درباره برنامه هسته‌ای چیست؟»، این خیلی اثر می‌گذارد، یا یک راننده تاکسی که بنده خدا از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابان‌ها بدود تا هزینه 3 تا بچه دانشجویش را درآورد، سر چهارراه از او می‌پرسند که «نظر شما درباره برنامه هسته‌ای و مذاکرات ژنو چیست؟»، او چه دانشی دارد که بتواند به این پرسش یک واکنش منطقی نشان بدهد. صدا و سیما اصالتاً یک نهاد پوپولیستی است و کمک می‌کند به جلوگیری از رشد عقلی و استدلالی جامعه، این است که می‌پرسیم ما کجا یاد می‌گیریم که آدم‌های منطقی بشویم؟".

تناقض دیگر مربوط به گزینشی عمل کردن آقایان است. این آقایان درباره همه‌پرسی و رجوع به آرای مردم حرف می‌زنند اما وقتی کار به مصداقهای جدیتر پرسش می‌رسد کاملاً تغییر شیوه می‌دهند، مثلاً چه خوب است آقای لیلاز به این پرسش پاسخ دهد که؛ آیا بهتر نبود اول همین موضوع داغ افزایش قیمت بنزین را به رفراندوم می‌گذاشتیم؟ اصلاً اگر آقای لیلاز مسئله‌ای در این باره دارد یک گام به عقب برمی‌گردیم و حتی همین‌که کدام‌یک (بین مخالفت یا موافقت با افزایش قیمت بنزین و موضوع fatf) را اول به رفراندوم بگذاریم را هم باز به رفراندوم بگذاریم!

لذا راجع به مراجعه به افکار عمومی تردیدی نیست اما به‌نظر می‌رسد یکی از مسائل اصلی کشور در حال حاضر این است که یک جناح سیاسی در کشور سیاست را به مهد کودک تبدیل کرده و همه چیز از جمله منافع ملی را همچون بازیچه‌ای می‌بیند که می‌تواند هرنوع بازی را با آن انجام دهد. متأسفانه این جریان از عاقبت همین بازی کودکانه و اعتماد به تضمینهای ساده‌سازانه در پروژه برجام هم عبرت نگرفت و شد آنچه شد.

انتهای پیام/