کارگردان، طراحان و ۲ نفر از بازیگران نمایش «شوایک، سرباز ساده دل» درباره ویژگی های این اثر نمایشی و زوایای مختلف آن و به ویژه نگاهش به جنگ سخن گفتند.


به گزارش تیترآزاد به نقل از خبرگزاری مهر-گروه هنر-آروین موذن زاده: نمایش «شوایک، سرباز ساده دل» نوشته و کارگردانی حمیدرضا نعیمی این روزها در تالار وحدت میزبان علاقه مندان به تئاتر است. این اثر نمایشی اقتباسی از رمان یارسلاو هاشک به حساب می‌آید که به گفته نعیمی، اقتباسی نسبتا وفادارانه از اثر شده است.

نمایش فضایی گروتسک دارد و با رویکردی انتقادی وقوع حماقت بار جنگ جهانی اول را به تصویر می کشد و فساد حاکم بر نظام های تمامیت خواه و فسادی را که در پس راه اندازی جنگ وجود دارد، برملا می سازد. نعیمی در این اثر نمایشی یک سفیه را قهرمان داستانش قرار داده که تلاش می کند از ادامه جنگ جهانی اول جلوگیری کند اما در نهایت کاری از دستش بر نمی آید.

به بهانه اجرای این اثر نمایشی علاوه بر کارگردان نمایش، میزبان رضا حیدری طراح نور، ادنا زینلیان طراح لباس، علیرضا عبدالکریمی آهنگساز و بهناز نازی و کتانه افشاری نژاد بازیگران این اثر نمایشی بودیم. طراحی های نمایش «شوایک، سرباز ساده دل» از ویژگی های قابل توجه این نمایش به حساب می آید و در این گفتگو نیز طراحان اثر از زوایای مختلف درباره حضورشان در این نمایش و همکاری با حمیدرضا نعیمی صحبت کردند.

نکته جالب توجه در این نشست طرح پرسش هایی از جانب حمیدرضا نعیمی با طراح نور و لباس نمایش است که از زاویه دید یک کارگردان سوالاتی را با طراحانش مطرح کرده است. همچنین بازیگران زن نمایش نیز درباره نقش زنان در وقایعی چون جنگ و قربانی شدن این قشر در جریان چنین رویدادهایی سخن گفتند.

در این گفتگو با ما همراه باشید:

*نمایش «شرق دور شرق نزدیک» نسبت به کارهای دیگرتان اثری کم پرسوناژتر و به اصصلاح جمع و جورتر بود، اما با اجرای «شوایک، سرباز ساده دل» دوباره به سبک و سیاق چند سال قبل و نمایش هایی مثل «سقراط»، «فاوست» و «ترور» بازگشتید.

حمیدرضا نعیمی: تلاش می کنم هر نمایشی که اجرا می کنم متناسب با اجرا در آن سالن باشد و حاضر نیستم به هر قیمتی هر نمایشی را در هر سالنی به صحنه ببرم. فکر می کنم تا به حال در همه نمایش هایی که اجرا کردم اولین مساله این بوده که کجا و برای چه تماشاگری قرار است کاری را به صحنه ببرم و هیچ گاه برایم مطرح نبوده که نمایشی را که در تالار مولوی به اجرا می برم خیلی شبیه نمایشی که در سنگلج اجرا می کنم، باشد بنابراین وقتی قرار شد «شوایک، سرباز ساده دل» را در تالار وحدت به صحنه ببرم باید به تماشاگران، امکانات تالار و وسعتی که دارد توجه می کردم.

مبحث دیگر این است که تمام دستمزدها و هزینه های مدنظرمان برای آماده سازی نمایش قرار است از گیشه به دست بیاید پس باید نمایشی انتخاب می کردم که همه برآوردهای مالی گروه را از گیشه تامین کند.

این نمایش از ارزش های انسانی که قربانی پدیده مذموم جنگ شده است، صحبت می کند و برایش مهم نیست که در نهایت چه کسی جنگ را ایجاد کرده بلکه مهم این است که این جنگ اتفاق افتاده و باعث شده است همه ارزش ها لطمه ببینند. ما در ابتدا چهره شیرین، لطیف و انسانی از زندگی نشان می دهیم اما در ادامه می بینیم که چطور جنگ، انسانیت، عشق و مهر را تباه می کند و چیزی جز نیستی بر جای نمی گذارد.

در این نمایش تلاش کردیم این مساله را به نمایش بگذاریم که جنگ یک بازی است که از طرف قدرت های  بزرگ به راه می افتد بدون اینکه پیاده های جنگ بدانند واقعا دارند با چه کسی می جنگند. در این نمایش کسی نمی داند واقعا دشمن واقعی چه کسی است؛ روسیه، صربستان، ایتالیا و یا ترکیه. این افراد همه سردرگم هستند و فقط می دانند که باید به یک سمتی شلیک کنند و اصلا نمی دانند دشمن واقعی کیست و دلیل وقوع این جنگ چیست. شاید تنها کسی که علت این اتفاقات را بداند یک سفیه به نام شوایک باشد که کسی حرف هایش را جدی نمی گیرد.شک نکنید که جنگ را احمق ها به راه نمی اندازند بلکه آدم های باهوشی جنگ را آغاز می کنند که حفظ و تامین منافعشان را در وجود جنگ می بینند

 شک نکنید که جنگ را احمق ها به راه نمی اندازند بلکه آدم های باهوشی جنگ را آغاز می کنند که حفظ و تامین منافعشان را در وجود جنگ می بینند. جنگ یک تجارت است تجارتی که در آن مهم نیست چند انسان نابود می شود و چقدر از سرمایه ها و میراث فرهنگی ممالک از بین می رود بلکه مهم به دست آوردن تسهیلات و منابع مالی برای کشورهای آغازگر جنگ است.

*فضاسازی و حال و هوای نمایش مخاطب را به یاد آثار برشت مثل «ننه دلاور و فرزندانش» و «آدم آدم است» می اندازد. خودتان به عنوان نویسنده نمایشنامه در اقتباسی که از رمان یاروسلاو هاشک داشته اید این مساله برایتان تداعی شد یا خیر؟

نعیمی: یاروسلاو هاشک از ستون های مهم ادبیات داستانی ابتدای قرن بیستم محسوب می شود و این اثر نیز یک گونه ناب از حال و هوای آثار گروتسک به حساب می آید. من برای نوشتن این نمایشنامه لازم نبود زحمت زیادی بکشم فقط لازم بود در اقتباس با توجه به جوهره اصلی رمان مقداری به وضعیت عام تر بشری توجه داشته باشم. در رمان زیاد مباحث انسانی مطرح نیست و مدام اتفاق پشت اتفاق رخ می دهد و شوایک می خواهد منزل به منزل جان سالم به در ببرد اما من در نمایشنامه تنها کاری که کردم این بود که قهرمانم در طول داستان هدفی داشته باشد و برای هدفی که دارد، حرکت کند و در نهایت بخش اعظمی از نمایشنامه از لحاظ محتوایی به مقوله جنگ می پردازد و ما می توانیم چهره کریه جنگ را آنطور که هست به نمایش بگذاریم. این تنها کاری بود که من باید در اقتباس از این رمان انجام می دانم که برتولت برشت پیش تر از من به زیبایی در آثاری که نام بردید جنگ را به تصویر کشیده است و اقتباسی نیز از همین رمان به نام «شوایک در جنگ جهانی دوم» انجام داده است.

در پس ذهن من نیز ناخودآگاه تاثیر نمایشنامه های بزرگی از این دست وجود داشت مانند نمایشنامه های بسیار بزرگ دیگری مثل «بازی های جنگ» اثر ادوارد باند، «سیب زمینی سرخ کرده با همه چیز» نوشته آرنولد وسکر، «پیک نیک در میدان جنگ» اثر فرناندو آرابال و خیلی از نمایشنامه ها و رمان های دیگر که تاثیر خودشان را در من برای نوشتن این نمایشنامه گذاشته اند ضمن اینکه من خودم سال های سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را از نزدیک لمس کردم و با نابود شدن، مرگ، لطمه هایی که خانواده ها می ببینند و زخم هایی که بعد از جنگ همچنان باقی می ماند، آشنا هستم پس همه این مسایل تاثیر خود را برای نوشتن حداقل بخش دوم نمایشنامه در من گذاشته است. تلاش من این بوده است که کاری کنم تماشاگر فراموش کند چگونه از حال و هوای ژانر کمدی وارد ژانر تراژدی می شود که این شاید سخت ترین کار من بود تا تماشاگر فکر نکند بخش دوم به بخش اول تحمیل شده است بلکه اتفاقات به شکلی رخ دهد که انگار همه چیز درهم تنیده است.

*آقای حیدری نورپردازی شما در نمایش های مختلف معمولا نوآورانه و جذاب است و به تبع در نمایش «شوایک» نیز مخصوصا در صحنه های جنگ و صحنه بازسازی ماه در آسمان این نوآوری بیشتر به چشم می خورد. درباره فضاسازی که با نور در نمایش به وجود آوردید و تعاملی که با کارگردان و طراح صحنه نمایش داشتید، صحبت کنید.

رضا حیدری: من با حمیدرضا نعیمی کارهای بسیاری کرده ام و خوشبختانه هیچ گاه نیز با هم به مشکل برنخورده ایم چون فکر و ذهنیت مان در یک راستا قرار دارد و درک درست و متقابلی از هم داریم. در این نمایش من بعد از اینکه متن را خواندم به آن علاقه مند شدم چون نورپردازی فضاهای جنگ و نمایش هایی که مضمون ضد جنگ دارند به اصطلاح خوراک کار من هستند ضمن اینکه رضا مهدی زاده هم طراحی صحنه نمایش را برعهده داشت که همین مساله کار را برای من جذاب تر می کرد، البته طراحی صحنه نمایش چندین بار تغییر کرد تا به این طرح نهایی رسیدیم. من همیشه علاقه مند هستم از شروع روخوانی متن در تمرین ها حضور داشته باشم چون صددرصد این حضور می تواند به کار کمک کند زیرا طراح مباحثی را در این تمرین ها مطرح می کند که می تواند به کار کمک کند و به مرحله اجرایی نیز برسد.

*نعیمی: من نیز به عنوان کارگردان نمایش می خوهم این سوال را مطرح کنم که با توجه به اینکه این نمایش یک نمایش کمدی - تراژدی است تفاوت طراحی نور در این ۲ فضا برای شما به عنوان طراح نور چگونه بود؟

حیدری: این تفاوت کمدی و تراژدی از همان صحنه اول قابل بررسی است به این مفهوم که نمایش در صحنه های ابتدایی نورهای شارپی دارد و وارد فضای اکسپرسیونیستی و نورهای تیز نمی شویم چون قصد بر این است که مخاطب فضای واقع گرایانه و طنازانه اثر را درک کند اما در بخش دوم خشونت جنگ چه در فضاسازی تیزی که در نورپردازی و خط و خطوطی که با سربازها در صحنه شکل می گیرد و چه در طراحی چیدمان وجود دارد که البته این مثال ها تفاوت های کلی هستند اما اگر بخواهم در لایه های زیرین و جزییات به تفاوت ها اشاره کنم، می توانم از لحظه ای نام ببرم که توپ از دل صحنه وارد می شود و اینجاست که خشونت خودش را معرفی می کند و به تبع نورپردازی نیز متفاوت می شود. حتی ماهی که ما در صحنه داریم ماه آرامی نیست و گوشه ای از ماه تحت تاثیر نور قرمز قرار گرفته است که البته قرار نیست خیلی توی چشم بزند اما تاثیرش را روی مخاطب می گذارد.

*نعیمی: چه بخش از طراحی های شما در نورپردازی شکل یک طراحی از قبل مشخص شده دارد و چه بخش از آنها در روزی که در حال بستن صحنه به صحنه نور هستید، شکل می گیرد؟

حیدری: یک سری طراحی را با خود شما در تمرین ها مطرح و با یکدیگر تبادل نظر کردیم. همیشه چیزی که در کارهایم وجود دارد خلاقیت است و تلاش می کنم از کارهای کلیشه ای و تکراری فرار کنم. یکی از ویژگی کار من استفاده از ضد نور است که در همه طراحی هایم وجود دارد اما اینکه چقدر از طراحی ها به صورت بداهه شکل می گیرد باید بگویم که ما جایی را نداریم که با بازیگران و نور تمرین کنیم پس تجربه ما می شود همان چند ساعتی که سالن را در اختیارمان قرار می دهند اما اگر این مدت زمان بیشتر از این باشد مسلما اتفاق بهتری رخ می دهد. به عنوان نمونه ما تا وقتی که توپ را وارد صحنه نمایش نکنیم تنها از طریق تخیل پی می بریم زوایای نور روی صحنه چگونه خواهد بود و چه فضاسازی را ایجاد می کند اما استفاده از ماه را از قبل پیش بینی کرده بودیم و می دانستیم که حضور ماه با توپ روی صحنه ترکیب بندی زیبایی خواهد داشت. در نهایت ۲۰ تا ۳۰ درصد نورها در سالن و هنگام آماده سازی صحنه وارد کار خواهند شد.

*نعیمی: در اکثر کارهای خارجی که وارد ایران می شوند و یا اجراهایی که ما در خارج از ایران می بینیم یا فیلم هایی که از این اجراها به دستمان می رسد، متوجه می شویم که طراح نور یکی از بازوهای یک پروژه است اما در دانشگاه های ما نورپردازی فقط یک واحد درسی در گرایش کارگردانی است که جای تاسف دارد. به نظر شما چرا در دانشگاه های ایران نورپردازی یک شاخه اختصاصی در هنر به حساب نمی آید و کارگاه های آموزشی درباره نورپردازی در ایران شکل نمی گیرد و تنها به تعداد انگشتان دستمان نورپرداز داریم و از این میان تنها چند نفرشان مولف هستند و کسی هم به امثال شما کمکی نمی کند که مکانی برای عملی کردن ایده هایتان داشته باشید و حتی در جشنواره تئاتر فجر توجهی به نورپردازی نمی شود؟

حیدری: وقتی در دانشگاه های ما طراحی نور تدریس نمی شود و فقط در حد شناخت نور به دانشجویان آموزش می دهند نباید انتظاری بیشتر از این داشت. شاید به تعداد انگشتان دست ما کارگردانی که طراحی نور بداند وجود دارند و همین آگاهی نداشتن باعث می شود نورپردازی در دراماتیک شدن اثر هیچ تاثیری نداشته باشد.مشکلی که وجود دارد این است که دوستان فرق بین طراح نور و اپراتور نور را از هم تشخیص نمی دهند و هر وقت با کارگردان ها صحبت می کنید فکر می کنند نورپرداز فقط وظیفه روشنایی صحنه را برعهده دارد

متاسفانه مشکلی که وجود دارد این است که دوستان فرق بین طراح نور و اپراتور نور را از هم تشخیص نمی دهند و هر وقت با کارگردان ها صحبت می کنید فکر می کنند نورپرداز فقط وظیفه روشنایی صحنه را برعهده دارد که به عقیده من راه حل این معضل اضافه کردن واحد نورپردازی به رشته های دانشگاهی ما است تا دانشجویان ما با بصیرت و اطلاعات درست در مورد نورپردازی و طراحی نور وارد عرصه حرفه ای شوند.

نعیمی: چون رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش در این نشست حضور ندارد در غیبت وی می خواهم به این نکته اشاره کنم که رضا مهدی زاده نیز با طراحی صحنه نمایش «شوایک» طراحی صحنه در ایران را چند پله بالاتر برده و یک شکوه جهانی از صحنه پردازی ایرانی را به نمایش گذاشته است. این مساله را نه به این دلیل که خودم کارگردان نمایش هستم، مطرح می کنم. ما طراحان صحنه نوآور و بزرگی داریم که طراحی صحنه تئاتر ایران را ارتقا بخشیده اند مانند استاد خسرو خورشیدی و دکتر علی رفیعی و خیلی های دیگر، اما حقیقتا در چند سال اخیر فکر می کنم طراحی صحنه ای با این میزان درک از متن و دریافت زوایای پنهان و آشکار و نشانه های موجود در متن اتفاق نیفتاده که منجر به خلق تابلوهای بی بدیل و زیبا جلو چشم تماشاگر شود. طراحی های مهدی زاده فقط با خودش میزانسن نیاورده بلکه مفهوم و ریتم را هم وارد اثر کرده است و به همان اندازه که بخش هایی از نمایش را در یک نمای نزدیک به تصویر می کشد به راحتی با یک جابجایی صحنه، نمایش را در نمای لانگ شات به مخاطب عرضه می کند. طراحی صحنه نمایش مدام در حال رشد است و باعث می شود که تماشاگر در تمام ۱۳۰ دقیقه تنوع میزانسن، حرکت و تصویر ببیند. مهدی زاده خشونت و شاعرانگی را در طراحی صحنه نمایش آورده است.

متاسفم برای جامعه پراکنده تئاتر که حتی دوستان طراح صحنه حاضر نیستند کارِ همکار خودشان را ببینند و در جلسه ای راجع به کار یکدیگر بحث و دانشجویانشان را با زوایای چنین کارهایی آشنا کنند.

*خانم زینلیان شما به عنوان طراح لباس نمایش درباره چگونگی طراحی لباس های «شوایک» در ۲ بخش مختلف اثر و همچنین لباس هایی که برای بازیگران اصلی و بازیگران فرعی که نقش های مختلفی در طول اثر عهده دار هستند، طراحی کردید. چقدر از طراحی ها زاییده تخیل شما و چقدر حاصل تحقیق درباره جغرافیا و برهه زمانی مطرح شده در اثر است.

ادنا زینلیان: وقتی آقای نعیمی نمایشنامه را به من داد متوجه شدم نمایش ۲ بخش مجزا دارد و نگرانی من نیز این بود که چطور این ۲ بخش در هم تنیده و یک دست شوند. تحقیقی که برای طراحی لباس ها صورت گرفت ۲ بخش بود. بخش اول که نعیمی هم قاطعانه روی آن تاکید داشت این بود که لباس های جنگ متعلق به جنگ جهانی اول است و هیچ تغییری هم نمی خواهیم در طراحی آن لباس ها بدهیم و جالب اینکه تحقیقات در این زمینه بسیار سخت بود و حتی ما اولین بار بعد از کلی تحقیق مجبور شدیم همه این اطلاعات را کنار بگذاریم به عنوان نمونه در سال ۱۹۱۴ دولت چکی وجود نداشته که ارتشش لباس های مشخصی داشته باشد بنابراین نمی دانستیم قرار است طراحی لباس ها چطور انجام گیرد.

تحقیق رکن اصلی یک طراح است پس ما باید این معما را حل می کردیم و در نهایت توانستیم به اطلاعات درست دست یابیم و در این قسمت منابع و مآخذ مشخص شد. در بخش دوم باید به طراحی لباس شخصیت های اصلی می رسیدیم مثل شوایک که فردی است که در خانه سگ پرورش می دهد و خانم مولر که نظافتچی شوایک است اما رابطه شان فراتر از کارگر و کارفرما است. خانم مولر زنی فربه است بنابراین برای طراحی لباس بهناز نازی ابتدا برای او بدن‌سازی انجام دادیم و ۳۰ – ۴۰ کیلو به وزنش اضافه کردیم و سپس لباسش را طراحی کردیم؛ لباسی که لباس معمولی خدمتکاران نبود. طراحی لباس شوایک نیز در جهت افتادگی و سرخوشی و روراستی این فرد صورت گرفت.

من آدمی هستم که تا آخرین لحظه فکر و ذکرم کاری است که قرار است انجام دهم و با کار زندگی می کنم. برای من مهم نیست بازیگر چه نامی دارد بلکه برایم مهم این است که در کالبد پرسوناژی بروم که کارگردان با اعتماد آن را به دست من سپرده است.

من در نمایش های مختلفی با حمیدرضا نعیمی همکاری داشتم و می دانم نمایشنامه ای را که در ابتدای کار به من می دهد، قرار نیست به همان شکل روی صحنه برود چون کار تغییرات بسیاری می کند و من این مساله را می پذیرم و در طول اجرا نیز تلاش می کنم هر شب سرِ صحنه حضور پیدا کنم تا هیچ جزییاتی از نظر مخفی نماند.

*در حالی که کارگاه طراحی لباس متمرکزی در اختیار طراحان لباس وجود ندارد برای دوخت و آماده سازی لباس های نمایش چه مشکلاتی را از سر گذراندید؟

زینلیان: متاسفانه کارگاه خاصی وجود ندارد تا بازیگران لباس هایشان را پرو کنند و ما بتوانیم لباس ها را در تنشان ببینیم. ما برای دوخت لباس های نظامی آقایان مجبوریم به خیابان حسن آباد و سپه و برای لباس های مردانه به نزدیکی حرم امام خمینی (ره) برویم. لباس های زنانه را هم در کارگاهی در خیابان معلم می دوزیم. تصور کنید به این شکل و با این تعدد لباس یک طراح کی می‌تواند روی کارش فکر کند. ما در طول روز در کوچه و خیابان در حال انتخاب پارچه هستیم و گاهی اوقات من تا ۶ صبح در خیاط خانه ها در حال نظارت روی دوخت لباس ها هستم بنابراین دیگر فرصتی برای فکر کردن باقی نمی ماند و نمی توام خلاقیتم را به درستی کار بیندازم.

اما نکته مورد توجه این است که حمیدرضا نعیمی کارگردانی نکته بین است و می تواند یک چیز کوچک را از عمق بیرون بکشد و تبدیل به یک شاهکار کند. یکی دیگر از ویژگی های نعیمی بازیگر بودن اوست که در بسیاری از موارد دست طراح را باز می گذارد چون او می تواند در جلد پرسوناژی برود که من دارم لباسش را طراحی می کنم پس همه جوانب را در نظر می گیرد و به جایگاه بازیگرش اهمیت داده و برای لباس ها ارزش قایل است.

*نعیمی: خانم زینلیان در این نمایش طراحی صحنه رنگی خنثی دارد اما در عوض همه زیبایی شناسی صحنه با طراحی و رنگ آمیزی لباس ها شکل می گیرد، این اتفاق به دلیل تعامل شما با طراح صحنه بوده است و در این رابطه با طراح نور هم ارتباطی داشته اید تا زیبایی و شکوه لباس ها به درستی جلوه کنند.

زینلیان: همان طور که یک طراح باید کارگردان و عقایدش را به درستی بشناسد و خودش را در جایگاه وی قرار دهد تا متن را درک کند باید با سبک کاری دیگر طراحان هم آشنایی داشته باشد اما نباید این مساله را هم فراموش کرد که این کارگردان است که هماهنگ کننده عناصر مختلف و ایجاد کننده هارمونی در کار است و طراح صحنه، لباس و نور همگی باید در خدمت کارگردان باشند و نظرات وی را با ایده های خودشان آداپته کنند.

متاسفانه در ایران طراح لباس هنگام طراحی و بستن نورها در صحنه حضور ندارد در صورتی که واقعا حضور طراح لباس در این چنین زمان هایی لازم است. فکر می کنم نسبت به طراح لباس و اصولا طراحی لباس در تئاتر ما بی انصافی می شود چون همیشه از دکور و گریم صحبت می شود اما سخنی از طراحی لباس به میان نمی آید در حالی که طراحان لباس در شرایط بسیار سختی تلاش می کنند لباس هایشان را آبرومندانه بر تن بازیگران کنند اما کسی متوجه تلاش های آنها نمی شود و متاسفم که در این ۴۰ سال فعالیتم نتوانستم به جامعه تئاتری، دانشگاهی، منتقدان و رسانه ها نشان دهم که طراحی لباس چه جایگاهی در تئاتر ما دارد.

*حضور زنان در جنگ و نقشی که در این زمینه برعهده دارند همیشه در آثار دراماتیک مورد توجه بوده است البته نمایش «شوایک» اثری مردانه به حساب می آید اما حضور زنان با وجود کوتاه بودنشان در نمایش، مهم است و در نهایت آنها نیز جزو قربانیان جنگ محسوب می شوند.

بهناز نازی: در این نمایش قبل از شروع جنگ همه مشغول زندگی عادی شان هستند و برنامه ای برای خودشان دارند اما با شروع جنگ روند طبیعی زندگی به هم می ریزد. همه ما جنگ را با وجودمان لمس کردیم و معتقدم خانم مولر که من نقشش را ایفا می کنم هم به نوعی قربانی است.برعکس این که به نظر می رسد در دوران جنگ باید قهرمان ها به وجود بیایند، قهرمان می تواند کسی باشد که دنبال صلح است و شوایک نیز قهرمان نمایش ماست و به دنبال صلح می گردد

آدم ها قهرمان به دنیا نمی آیند همانطور که هیچ کس از بدو تولد پلیس و معلم و ورزشکار نیست و در طول زندگی به آنچه می خواهند، می رسند. برعکس این که به نظر می رسد در دوران جنگ باید قهرمان ها به وجود بیایند، قهرمان می تواند کسی باشد که دنبال صلح است و شوایک نیز قهرمان نمایش ماست و به دنبال صلح می گردد. قهرمان ها می توانند همه ویژگی های خوب و بد یک انسان معمولی را داشته باشند همانطور که این ویژگی درباره شخصیت کاتی با بازی کتانه افشاری نژاد نیز وجود دارد و هیچ کس فکرش را هم نمی کند که او نامه رسان شوایک شود.

 در زمان جنگ زن های بسیاری بودند که در کنار مردان حضور داشتند و کمک کردند و شاید ما در ایران این رسم را نداریم که خیابانی را به نام این زنان شهید کرده یا جشنواره ای را به یادشان برگزار کنیم اما من به دلیل تجربه کار با رسول ملاقلی پور در فیلم «هیوا» که طراحی صحنه فیلم را برعهده داشتم با چنین زنانی بسیار برخورد کردم و زنانی دیدم که خودشان را فدای همسران جانبازشان می کنند. ما زنان فداکار و قهرمان بسیاری داشتیم که در دل این مردانگی ها گم شده اند و تنها گه گاه در شلوغی فیلم های سینمایی جشنواره ای و یا برخی تئاترها به موجودیت این زنان اشاره های گذرایی می شود.

کتانه افشاری نژاد: این نمایش از دید من اثری مردانه است چون اصولا جنگ مردانه است و به هیچ عنوان چهره زنانه ای ندارد اما نکته مورد توجه این است که آقای نعیمی در آثارش دید خوبی نسبت به زنان دارد و با وجودی که زنان در نمایش های وی کوتاه ظاهر می شوند و آثارش مردانه هستند اما همیشه جوهره عشق از طرف زنان در کارهایش دیده می شود.

کاراکتر کاتی که من نقشش را در این نمایش ایفا می کنم یک تیپ است یک زن ظاهرا سبک سر که نقش معشوقه را ایفا می کند. در این نمایش مارتا، خانم مولر، پرستار هلنا و کاتی چهار زنی هستند که هر کدامشان به نوعی زندگی را به بستر جنگ می آورند و آن چیزی که برای یک زن اهمیت دارد زندگی است و حضور زنان در این دنیای مردانه این دیدگاه را که تنها یک سفیه - به معنای ساده دل نه احمق - و یک زن می توانند، بفهمند که چه فاجعه ای دارد اتفاق می افتد و بقیه در مفهومی مردسالارانه فقط درگیر یک بازی و جنگ می شوند، مطرح می کند.

کاتی تنها کسی است که حرف شوایک را جدی می گیرد و باور می کند که او قصد دارد جلوی جنگ را بگیرد برای همین برایش قرار ملاقات می گیرد اما طبق معمول دیر شده است.

*موسیقی نقش پررنگی در نمایش دارد و حال و هوای جنگ جهانی اول را به درستی برای مخاطب تداعی می کند. درباره ساخت موسیقی کمی صحبت کنید و اینکه چطور تصمیم گرفتید بازیگران خواندن به زبان های مختلف را تجربه کنند.

علیرضا عبدالکریمی: من هم تلاش کردم مثل طراحان دیگر ابتدا متن را بخوانم و بعد درباره جغرافیایی که نمایش در آن اتفاق می افتد تحقیق و پژوهش کنم و در این تحقیقات بود که به نوع سازبندی، نوع آواز و زبانی که این آوازها قرار است به آن خوانده شوند، دست یافتم. در انتخاب زبان به ۲ زبان چک و آلمانی رسیدیم و در واقع از زبان اسلاو استفاده کردیم تا آوازهایمان را بخوانیم. در مورد زبان آلمانی تا حدودی آشنایی داشتیم ولی درباره زبان چکی از فردی که خودش اهل چک بود، کمک گرفتیم و تلفظ ها و معانی کلمات را درآوردیم. تلاش ما این بود که متوجه شویم اصولا هر صحنه به چه چیزی احتیاج دارد مثلا آیا به تنهایی به عنوان آکاپلا نیاز به آواز دارد یا یک ساز همراهی کننده مثل آکاردئون و پیانو می تواند این فضا را همراهی کند.

در برخی از صحنه ها موسیقی نقش فضاساز را برعهده دارد که هرچه به صحنه های پایانی نزدیک می شویم این فضاسازی پررنگ تر می شود و قسمت هایی هم براساس حال و هوای صحنه شکل گرفته است و هرچه به سمت فضاهای جنگی می رویم تونالیته و سازبندی حس جنگ و رعب و وحشت را بیشتر القا می کند. زبان آلمانی هم زبانی خشن است و ما تلاش کردیم از این ویژگی زبان آلمانی در جهت القای حس صحنه استفاده کنیم. قصد ما این بود که در طراحی موسیقی حس منطقی را طی کنیم و سازبندی ها با متن تطبیق داشته باشند.

همچنین برای آوازی که به زبان آلمانی خوانده می شود یک لالایی به زبان آلمانی در اختیار مهران رنجبر گذاشتم که او در مدت زمان خیلی کمی آن را یاد گرفت و بعد فواصل و فرکانس ها را با پیانو تمرین کردیم. همچنین ۱۳ تا ۱۵ نفر از بازیگران هم که سرودهای نظامی را می خوانند در کمترین زمان توانستند به زبان چکی و آلمانی بخوانند که کار بسیار سختی بود.