ایجاد دو قطبی کاذب ملی گرایی - اسلام گرایی در فضای مجازی و رسانه ای با غلبه فریبکارانه حفظ ایران با مرزهای جغرافیای کنونی آن در دفاع از ملی گرایی مفرط از یک سو و « تغییر » ایدئولوژیکی در تقابل با جریان اسلام گرا از سوی دیگر ، تاکتیکی هوشمندانه برای تعمیق واگرایی و تهی کردن ایران و ایرانی از تنها عنصر معنوی اقتدار آفرین در عصر حاضر و آینده می باشد.
به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ما ؛ دکتر حسن بیارجمندی فارغ التحصیل دانشگاه وزارت خارجه روسیه در یادداشت جدید خود در خصوص تحولات ملی و بین المللی نوشت :
پروژه تجزیه ایران موضوع جدیدی نبوده و نیست ؛ اما بازی ایالات متحده و کشورهای اروپایی و نیز جریان غربگرای داخلی در چند سال اخیر در زمین « خراسان بزرگ » و مشهد مقدس بعنوان گرانیگاه این تجزیه طلبی حکایت از اجرای یک پروژه عظیم به منظور« بالکانیزه نمودن » منطقه واجد اهمیت ژئوپلیتیک ، اکو استراتژیک و ژئو استراتژیک « ماوراء النهر» دارد .
در مقاله اخیر در ارتباط با تمرکز اصلی در موج سوم براندازی ده ساله نظام جمهوری اسلامی تحت عنوان : « نسخه هرج و مرج در واحدهای اطلاعاتی یوگسلاوی سابق / غفلت واحدهای اطلاعاتی یوگسلاوی از پروژه تخریب سرمایه های اجتماعی جامعه موزاییکی خود » که در همین تارنما منتشر شد ؛ به یادداشت مايكل لدين مشاور سابق شوراي امنيت ملي آمريكا در نشريه فوربس راجع به نامه ۸ صفحه ای جمعی از ستون پنجم داخلی در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۹ (۹ آذر ۸۸) مشهور به « بایدها و نبایدهای براندازی نظام جمهوری اسلامی » اشاره نمودیم .
در تحلیل نسخه بایسته : « هرج و مرج در واحدهای اطلاعاتی و امنیتی، نیروهای نظامی و اقلیتهای قومی و دینی (دقیقا شبیه یوگسلاوی سابق) » به علل و عوامل درونی و مولفه های نرم منجر به براندازی و تجزیه یوگسلاوی سابق اشاره نمودیم.
مدل استخراجی از تحولات داخلی و خارجی یوگسلاوی سابق در مقطع یاد شده به خوبی بر خطوط اصلی - ترکیبی جریان برانداز در ۹ سال گذشته در ایران تطبیق داشته و بر دستور کار قرار داشتن این نسخه در کنار سایر نسخ دلالت می کند. ما در این مقاله و در ادامه مطلب پیشین به بررسی و تحلیل این پروژه می پردازیم.
پیشینه پروژه بالکانیزه کردن منطقه ماوراءالنهر
در ۱۶ تیرماه ۱۳۹۴ و در فضای برگزاری چهاردهمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای – که در تاریخ های ۹ و ۱۰ ژوئن ۲۰۱۵ ( ۱۸ و ۱۹ تیر۹۴ ) در شهر اوفا مرکز جمهوری باشقیرستان روسیه برگزار گردید - در مسکو مطلبی در ۳ قسمت تحت عنوان : « شرق در آستانه یک انفجار بزرگ / ابتکار عمل در دست حامیان داعش یا سازمان همکاری شانگهای » نوشته و در همین تارنما منتشر نمودم.
در این یادداشت های سه قسمتی که محتوی آن در محافل داخلی و خارجی مورد توجه و مبنای تصمیمات مهمی قرار گرفت، بطور خاص تحلیل نمودم که :« تمام شواهد نشان می دهد که غرب راهبرد همسایگی با شرق را نه از اوکراین که با « سوریزه و عراقیزه کردن افغانستان » یعنی عمق استراتژیک شرق با نیابت « پرچم های سیاه » دنبال می کند و افغانستان داعش زده تحت چنین راهبردی بر خلاف دوره جنگ (۲۰۰۱–۲۰۱۴ میلادی) از چشم انداز روشن تری برای تحقق اهداف آمریکا و اروپای غربی در گشودن درب ماوراء النهر بهره مند است. »
در این یادداشت با اشاره به تلاش آمریکا و اروپا براي به چالش کشيدن سازمان همکاری شانگهای، به تحرکات ناتو که بر ظهور« پرچم های سیاه » در منطقه ماوراءالنهر یا بخشی از «خراسان بزرگ » تطبیق دارد ؛ اشاره نمودیم : « ریشه باورهای مربوط به ظهور پرچم های سیاه از طرف شرق در کتب بعض فرق اسلامی بر مناطق فرارود یا ورارود یا ماوراءالنهر تطبیق دارد که در میان دو رود آمودریا (جیحون) و سیردریا (سیحون) و بخش مهمی از آسیای میانه و همچنین بخشی از خراسان قدیم - که در روایات یاد شده از جایگاه خاصی برخوردار است - را تشکیل می دهد که خود شامل تمام كشور ازبكستان ، بخش اعظمي از تاجيكستان و قرقيزستان و قزاقستان است و بر حوزه های تمدنی ایران ( این منطقه برای ۵۰۰سال بزرگترین مهد تمدن اسلامی ایران بزرگ و مرکز حکومت های ایرانی بوده است و تا قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ) ، هند ، چین و روسیه نه تنها در گذشته بلکه در حال و آینده اثر گذار بوده و هست.»
و تاکید نمودیم که : « کاربرد فراوان دور از واقعیت های میدانی موجود از گروه تروریستی خراسانی [از سوی رسانه های غربی] بنظر می رسد بنحوی آماده سازی افکار عمومی جهان و انگاره سازی از هیولای هالیوودی است که قرار است بزودی از این منطقه سر از خاک بلند کند و تمام کشورهای حوزه آن را در آتش خشم خود بسوزاند. »
براساس شواهد موجود و اطلاعات آشکار در مقطع یاد شده بعض نهادهای نظامی و امنیتی ایران این پیام را بخوبی دریافت کرده بودند و براساس اخبار و اطلاعاتی که از محتوی جلسات یک مقام عالی رتبه با رییس جمهور روسیه در همان تابستان در محافل خاص ایرانیان مقیم مسکو منتشر شده بود ؛
همین خطوط اصلی را برای ترغیب طرف روسی به مشارکت با ایران در جنگ داخلی سوریه و بعنوان یک شریک استراتژیک متذکر شده بودند و عمدتا هم همین تهدیدات بالقوه در منطقه خراسان بزرگ بعد از ۳ سال مقاومت روس ها برای عدم مشارکت در جنگ داخلی سوریه را در هم شکست و بعد از برگزاری یک رزمایش سنگین نظامی و منطبق بر عملیات واقعی - که مورد توجه کارشناسان نظامی ایرانی حاضر در این مانور قرار گرفته بود – بصورت غافلگیرانه ای وارد جنگ شبه جهانی منطقه قلب شامات (سوریه) گردید و پروژه عظیم بالکانیزه کردن منطقه ماوراءالنهر یا خراسان بزرگ را متوقف نمود.
اما همزمان با پیروزی های جبهه مقاومت در عراق و شامات ، در دی ماه سال ۱۳۹۶ و در بستر پروژه اجرای بحران جنوب شرقی آسیا (۱۹۹۶) با تاکید بر مدل اندونزی در ایران ، آشوب هایی خیابانی رخ می دهد که با توجه به گرانیگاه آن یعنی « مشهد مقدس » ، مجددا اذهان را متوجه پروژه بالکانیزه کردن خراسان بزرگ می کند.
مقام معظم رهبری در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۱۰بهمن ۹۶ با ابراز تأسف عمیق از کشتار مردم بیگناه در حوادث تروریستی افغانستان، از انتقال داعش به افغانستان خبر می دهد و از اهداف آن پرده می گشاید :« همان دستهایی که با ایجاد داعش، آن را ابزاری برای ظلم و جنایت علیه مردم در سوریه و عراق قرار داد، امروز پس از شکست در آن مناطق بهدنبال انتقال داعش به افغانستان هستند و کشتارهای اخیر در واقع آغاز همین نقشه است . برای تروریستهای مورد حمایت امریکا شیعه و سنی فرق نمیکند و مردم غیرنظامی اعم از شیعه و سنی هدف آنها هستند . امریکا بهدنبال آن است که این منطقه روی خوش نبیند و دولتها و ملتهای منطقه به خود مشغول باشند تا به فکر معارضه با عامل خبیث استکبار یعنی صهیونیسم نیفتند. »
مشهد مقدس گرانیگاه بالکانیزه کردن خراسان بزرگ
بعد از گردهمایی سالانه سازمان منافقین تحت عنوان « ... تغییر در دسترس است » در ۱۰ تیرماه ۹۶ در ویلپنت پاریس و اعلام رسمی راهبرد اتاق فکر دشمنان انقلاب اسلامی در سال ۲۰۱۸-۲۰۱۹ (مقطع چهل سالگی انقلاب اسلامی) از سوی عضو برجسته مؤسسه آمریکن اینترپرایز و مشاور کنونی امنیت ملی آمریکا ؛ علاوه بر شکل گیری اتاق های عملیات روانی و خطوط آتش طراحی شده در کمیته امور خارجی کنگره آمریکا (نسخه اسکات مادل) در بیش از ۲۰۰ کانال تلگرامی، صفحات ، حساب های اینستاگرامی ، توئیتری و نیز شبکه های ماهواره ای فارسی زبان بصورت دقیق تا دی ماه سال ۹۶ دنبال و پیگیری می گردد.
صرف نظر از تحلیلی که می توان راجع به علل و عوامل داخلی و خارجی آشوب های دی ماه ۹۶ ارایه نمود ؛ در ارتباط با موضوع اصلی این مقاله ، تمرکز بر مشهد مقدس و شهرهای خراسان ایران بعنوان گرانیگاه این آشوب های بسیار قابل تامل است !
رسانه های خارجی ضد انقلاب بر سرآغاز این آشوب ها - که از ۷ دی ۱۳۹۶ (۲۸ دسامبر ۲۰۱۷) از مشهد و شهرهای بزرگ استان خراسان – اجماع و بر انگاره سازی از محوریت خراسان و شهر مشهد در داخل و خارج تاکید و اصرار دارند . در عین حالی که بعض جریانات و اشخاص با اشاره به راهپیمایی ۴ دی ماه در تهران، این جریان سازی را رد می کنند !
بعض تحلیل گران هم با مقایسه تطبیقی آشوب های یاد شده با کودتای رنگی ناموفق سال ۸۸ معتقدند که اپوزیسیون داخلی با آسیب شناسی علل و عوامل شکست کودتای ۸۸ از جمله ناکارآمدی راهبرد « آشوب از مرکز(تهران) و انتقال به پیرامون کشور » ؛ به راهبرد «آشوب از پیرامون کشور و انتقال به مرکز کشور » دست یافته و از آن بهره برده اند.
اما نگارنده معتقد است که با اندک توجهی به گراف شکل گیری آشوب ها از نقطه شرق ایران و گسترش آنها به مناطق غربی ایران ( اتاق فکر اربیل عراق ) این فرضیه صحیح نمی باشد.
خراسان بزرگ ؛ بالکان قلب جهان
راجع به اهمیت منطقه ماوراء النهر و جایگاه آن برای اعضای سازمان همکاری شانگهای در یادداشت های صدرالاشاره توضیحات تفضیلی ارایه شده است.
اما آنچه علاوه بر مولفه های یاد شده زمینه طمع ورزی و چنین شبیه سازی با منطقه بالکان را بدنبال داشته است ؛ ترکیب چند ملیتی ، چند قومی- مذهبی جمعیتی با تاکید بر مسلمانان این منطقه است که بطور خاص زمینه ساز تشکیل گروها و جنبش های واگرایانه ای را در اجزای فرامرزی خراسان بزرگ فراهم نموده است ؛ بنحوی که منطقه ماوراء النهر به طور بالقوه زمینه و بستر شکاف به دلیل این ترکیب جمعیتی و قومی و تفاوت های جغرافیایی ، رابطه بین دولت های مرکزی و مردم وغیره را همچون آتش زیر خاکسترهای منطقه بالکان نموده است.
دلایل عمده گرانیگاه مشهد مقدس در پروژه بالکانیزه کردن
علاوه بر عوامل کلی همچون :
اولا : منطقه آخرالزمانی بودن ماوراء النهر و خراسان که مورد توجه جریان مسیحیان صهیونیسم است .
ثانیا : اهمیت ژئوپلیتیک ، اکو استراتژیک و ژئو استراتژیک « ماوراء النهر » برای غرب .
ثالثا : همخوانی با سیاست ها و برنامه های ترامپ در افغانستان .
رابعا : شبیه سازی فضای اتمسفر اجتماعی و سیاسی ایران در موج سوم برنامه ریزی ده ساله (۸۸-۹۸) با یوگسلاوی سابق در زمان اسلوبودان ميلوشويچ و... ؛
علل و عوامل اقتصادی ، امنیتی و سیاسی ذیل - همچنانکه تصاویر ذیل نشان می دهد – در دستور کار قرار گرفتن این پروژه تجزیه طلبان را با محوریت خراسان ایران اثبات می کند :
1- اقتصادی :
آمار سرشماری نفوس و مسکن بین سالهای ۸۵ تا۹۵ نشان می دهد که نسبت اجاره نشینی از شرق به غرب افزایش چشمگیری داشته است. این پراکندگی و جهات اصلی آن از شرق به غرب علاوه بر تطابق با جهات گسترش و پراکندگی آشوب ها در دی ماه ۹۶ همچنین نشان می دهد که بستر نارضایتی های اقتصادی مورد توجه و سرمایه گذاری بوده است . البته می توان دیگر فاکتورهای اقتصادی را در این ارتباط لحاظ و مورد تحلیل و بررسی پویاتری قرار داد.
2- سیاسی :
علاوه بر علل و عوامل دور زمینه ساز یوگسلاویزه کردن ایران از مقطع ۹۲ تا آستانه انتخابات ۹۶ از جمله
اولا تحت :
الف - حذف و تحریف شخصیت کاریزماتیک " تیتو " رئیس جمهور سابق و رهبر پرنفوذ اتحادیه مستقل کمونیستهای یوگسلاوی و یکی از بنیان گذاران جنبش غیرمتعهدها که در وحدت و انسجام ملی این کشور نقش بسزایی ایفا می نمود.
ب- عدم توجه به تحرکات خارجی و داخلی در واگرایی و شکاف بین جامعه متنوع قومی و مذهبی ( صرب، کروات، بوسنیاک، آلبانی تبار... با ادیان ارتدوکس، کاتولیک و مسلمان...) یوگسلاوی
ج- تضعیف نقش مستقل یوگسلاوی در عرصه بین الملل و منطقه ای در مواجه با غرب و شرق
د- تضعیف ساختار اقتصادی و نظامی یوگسلاوی جدید که توسط تیتو طی ۳ دهه تقویت و تحکیم یافته بود.
ه- نفوذ اندیشه های دموکراسی خواهانه لیبرالی و دامن زدن مقامات متمایل به غرب یوگسلاوی و تاثیر پذیری از پروژه های کشورهای غربی در این راستا و در نتیجه واگرایی و تضاد ساختاری در جامعه براساس نسخه میثاق پارسا .
ثانیا فشار و جنگ روانی سنگین با انگاره هایی همچون :
الف: فروپاشی قريب الوقوع نظام سیاسی یوگسلاوی
ب: آشوب قطعی در یوگسلاوی به دلیل احتمال قحطي و بي غذايي در زمستان
ج: جنگ طلبی و عدم توانایی حکومت در اداره کشور
د: لجاجت حکومت وقت در برابر خواسته های آمريكا و غرب
ثالثا اختلال شدید افکار عمومی و سردرگمی مردم و النهایه سرایت « بیماری حاد بيتفاوتي» در ميان آحاد مردم و...
بطور خاص با بسترسازی های دوقطبی های اجتماعی-فرهنگی در مشهد مقدس پیش از انتخابات ۹۶ از سوی جریان غربگرا که از فروردین آن وارد فاز سیاسی و در آخرین روز تبلیغات انتخاباتی می رفت که وارد فاز امنیتی شود اما با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان (عج) خنثی گردید ؛ برای اولین بار گسل های ضد امنیتی ملی سال ۵۹ و ۶۰ مجددا فعال و با ثبت تیر جریان سازی کاذب از جغرافیای عملیات مرصاد تا مورد هدف قرار دادن مغز راهبری چنین عملیاتی در تهران و نامزد جریانی آن در مشهد ، عملا تحت عوامل سیاسی راهبرد واگرایانه جغرافیایی غربی-شرقی را بسط و تعمیق بخشیدند ؛ تا جایی که سرکرده منافقین، گردهمایی سالانه این گروهک را در ۱۰ تیرماه ۹۶در ویلپنت پاریس را تحت تاثیر فضای دوازدهین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن متمایز با دیگر گردهمایی های سالانه شان معرفی نمود.
تداوم فضای رقابت های انتخاباتی دوازدهمین دوره ریاست جمهوری بعد از اعلام نتایج آن تا آشوب های دی ماه و تشدید آن متاثر از پس لرزه های اقتصادی و... همچنین تطابق پراکندگی آرای انتخاباتی به تفکیک نامزدهای اصلی انتخاباتی با منشا شرقی آن به مرکزیت مشهد و گسترش آن به مناطق غربی بر این فرضیه صحه می گذارد.
3- امنیتی :
تحلیل و بررسی عملیات های تروریستی در کشورهای پیرامونی ایران در یک دهه اخیر بخوبی نشان می دهد که مناطق شرقی و غربی ایران از تراکم غالبی نسبت به دیگر مناطق برخوردار بوده است و در صورت ایجاد شکاف امنیتی در نقاط شرقی و غربی داخلی ایران ، قابلیت نفوذ گسترده و تبدیل شدن به یک بحران امنیتی ویران کننده را دارا می باشد.
بنابراین ایجاد دو قطبی کاذب و عمده ملی گرایی و اسلام گرایی در فضای مجازی و رسانه ای با غلبه فریبکارانه حفظ ایران با مرزهای جغرافیای کنونی آن در دفاع از ملی گرایی مفرط از یک سو و « تغییر » ایدئولوژیکی در تقابل با جریان اسلام گرا از سوی دیگر ، تاکتیکی هوشمندانه برای تعمیق واگرایی و تهی کردن ایران و ایرانی از تنها عنصر معنوی اقتدار آفرین در عصر حاضر و آینده می باشد.
عنصر معنوی که در ۴۰ سال گذشته نه تنها حافظ مرزهای جغرافیایی ایران و هویت ایرانی بوده است بلکه با احیای خودباوری های تاریخی و تاریخ ساز ایرانی مسلمان و ساخت هویت فردی و جمعی « ایرانی اسلامی » او ، نوید دهنده دستیابی به یک تمدن نوین اسلامی در آینده ای نه چندان دور می دهد.
انتهای پیام/