مرکز ویلسون در واشنگتن که از یکسو به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا وابسته هستند و از سوی دیگر کاملاً با دولت آمریکا در ارتباط هستند و هماهنگ هستند و تحت پوشش فعالیتهای تحقیقاتی، علمی و سمینارهای دانشگاهی این برنامههای براندازی را جلو میبرند و...
به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ما ؛ دکتر حسن بیارجمندی فارغ التحصیل دانشگاه وزارت خارجه روسیه و تحلیلگر انقلاب های رنگی و کارشناس حوزه کودتا و براندازی در تحلیلی به بررسی سفر کاری مصطفی تاجزاده یکی از عناصر دخیل در موج های فتنه ده سال اول و دوم ( ۷۸ - ۸۸ ) به استان گلستان پرداخته است.
راهبرد های سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در تغییر تدریجی نظام جمهوری اسلامی
هاله اسفندیاری مدیر بخش مطالعات خاورمیانه در اندیشکده ویلسون – که در سال ۸۵ بازداشت و در تیر ماه سال ۸۶ به همراه یحیی کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو به تلاش برای براندازی نرم اعتراف کرده بود – آذر سال ۱۳۹۶در مجله فارن افرز تحت پوشش معرفی کتاب جدید دکتر میثاق پارسا ( استاد جامعه شناسی کالج دارتموث ) با عنوان « کدام راه ، دموکراتیزه شدن ایران را رقم می زند : رفورم یا انقلاب » ؛ نسخه مشترک (سرویسهای اطلاعاتی آمریکا ، اندیشکده ویلسون و کالج دارتموث ) و به روز رسانی شده « تغییر نظام جمهوری اسلامی از درون » را با یک پیوست تحت مدل اندونزوی ۱۹۹۷ معرفی نموده است . [۱]
محورهای اصلی این یادداشت هاله اسفندیاری در مجله فارن افرز عبارتند از :
الف : بر اساس مدل اندونزی درآمدهای صنعت نفتی و صادرات رو به رشد آن ، کنترل عمده اقتصاد کشور توسط حاکمیت مانع اصلی تحقق « ایده دموکراسی لیبرال » و باز شدن درها بر روی سیاست های رقابتی است !
ب : بحران مالی در جنوب شرق آسیا و انتقال هدفمند آن به اندونزی با توجه به بسترهای تشدید کننده اجتماعی از جمله فساد در ۱۹۹۸، اعتراض های گسترده و آشوب آغاز شد !
ج: مسیر دموکراتیزه کردن ایران از راه رفورم میسر نیست ! و اگر این شرایط بد ادامه پیدا کند ، جنبش سبز تنها یک گزینه برای دموکراتیک کردن نظام سیاسی خواهند داشت و آن گزینه « انقلاب» است . اما بررسی انتخابات ۸۸ و رویدادهای یمن، سوریه ، مصر و … و همسایگان ایران نشان می دهد که رفورم تدریجی از طریق صندوق انتخابات خیلی بهتر از استفاده از گلوله است.
گذشته از اولا طراحی بازگشت تحریم های نفتی و محدود کردن صادرات آن ، ثانیا خارج کردن و یا محدود کردن نهادهای حاکمیتی در فعالیت های اقتصادی از طریق تحریم ها و یا پیوستن به کنوانسیون های بین المللی و... ، ثالثا مدیریت منابع مالی نهادهای حاکمیتی ایران ، رابعا انتقال بحران مالی (دلار) شبیه سازی شده در جنوب غرب آسیا و اوراسیا – که عمدتا از طریق نفوذ به دستگاه های تصمیم ساز و تصمیم گیر کشور دنبال شده و می شود – راجع به محور اصلی سوم یاد شده در یدداشت هاله اسفندیاری یعنی « مسیر دموکراتیزه کردن ایران از راه رفورم یا اصلاح » ؛ راهبرد « رفورم تدریجی از طریق صندوق انتخابات » تجویز شده است .
از سه محور اقدامات و برنامه های عملیاتی یاد شده – که ظاهرا با یک تقسیم کار همپوشان و هم افزا در حال اجرا شدن است - و با توجه به سوالاتی که در قسمت اول این مقاله مبنی بر اینکه آیا این تطبیق محتوایی با اسناد یاد شده اتفاقی است !؟ یا آنکه تاجزاده سند پاریس و نسخه هاله اسفندیاری را بصورت تصادفی و اتفاقی بازخوانی کرده است !؟ و یا اینکه تاجزاده به دنبال بومی و پیاده سازی اسناد یاد شده است !؟ بیان داشتیم ؛ ما در این قسمت به تبیین همین راهبرد اخیر « رفورم تدریجی از طریق صندوق انتخابات » می پردازیم .
بالاخص اینکه در «فکت شیت» رسمی این سفر کاری و گروهکی ( Fact sheet- ارائهای از دادهها در قالبی که نکات کلیدی در آن برجسته شده باشد ) به مولفه های اصلی همین راهبرد اشاره شده است : « [تاجزاده] معتقد است که روش اصلاح نظام! بهترین شیوه بهبود اوضاع است چرا که کمترین خطر و بیشترین منفعت را برای ایران دارد . هر چند سرعت تغییرات اصلاح طلبانه کند است و صبر و حوصله زیادی می خواهد ولی نتایج عقلانی و پایدار خواهد داشت . او [تاجزاده] اعتقاد دارد نظام تن به اصلاح خواهد داد اگر اکثریت مردم و نیروهای تحول خواه با هم باشند و بجای انفعال و عافیت طلبی ، روشنگری و سازماندهی کنند »
رفورم تدریجی از طریق صندوق انتخابات و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا
همچنانکه در قسمت اول بیان داشتیم ؛ تاجزاده در اوج موج فتنه ده ساله دوم برنامه ریزی دشمنان علیه انقلاب اسلامی یعنی فتنه ۱۳۸۸ ( کودتای رنگی ناموفق به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی ) مشارکت داشته و به همین دلیل بازداشت و محاکمه می گردد .
در این محاکمه یکی از چهره های شاخص نفوذ و عناصر وابسته به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا یعنی یحیی کیان تاجبخش – که در سال ۱۳۸۵ و سه سال قبل از کودتای یاد شده به همراه هاله اسفندیاری بازداشت شده است - حضور دارد که به تفضیل راهبرد رفورم تدریجی از طریق صندوق انتخابات ، ابعاد آن و طراحان و مجریان خارجی و داخلی آن را افشا نموده است .
با توجه به اهمیت این اظهارات و سندیت آن در این تحلیل و بررسی و بالاخص درک درست از سند موسوم به پاریس – که بعد از فتنه ۸۸ توسط موسسه شهروند یار تهیه و تدوین شده است – ما در این قسمت عینا محورهای اصلی و مرتبط با این راهبرد را از زبان یحیی کیان تاجبخش می آوریم :
پروژه براندازی نرم ۸۸ نتیجه یک برنامهریزی درازمدت و با استفاده از انتخابات دوره دهم کلید خورد
« اغتشاشات اخیر یک اتفاق ناگهانی نبوده ، بلکه نتیجه یک برنامهریزی درازمدت بوده که از پایان جنگ تحمیلی شروع شده و هدف این برنامهریزی در واقع حمله و تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده، اما با استفاده از انتخابات دوره دهم این پروژه براندازی نرم کلید خورد.
در کشورهایی که آمریکا در آن هنوز حضور رسمی دارد عامل اصلی پیشبرد منافع آمریکا در حوزۀ تغییر رژیم، وارد کردن دموکراسی غربی یا به لفظ دیگر پروژه براندازی نرم به عهده یک نهاد به عنوان NED مخفف « صندوق حمایت از دموکراسی» است ، اما در کشورهایی مثل ایران که آمریکا در آن حضور رسمی ندارد این برنامه پیشبرد منافع آمریکا از حوزههای دیگر پیگیری میشود که این حوزهها عبارتند از :
۱- حوزههای پنهان شامل سرویسهای اطلاعاتی مثل سیا CIA
۲- حوزههای نیمه پنهان مانند مرکز ویلسون در واشنگتن که از یکسو به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا وابسته هستند و از سوی دیگر کاملاً با دولت آمریکا در ارتباط هستند و هماهنگ هستند و تحت پوشش فعالیتهای تحقیقاتی، علمی و سمینارهای دانشگاهی این برنامههای براندازی را جلو میبرند و حوزه سوم در این مجموعه، بنیادها و نهادهای کاملاً آشکار مثل بنیادهای کارنگی، راکفلر و به ویژه بنیاد سوروس که البته باید به این نکته توجه داشت که تمامی این سه حوزه در شرایط مثل ایران و کشورهای دیگر که در آن انقلابهای رنگی رخ داده، ایفای نقش میکنند و به علاوه این، با هم دیگر هماهنگ هستند.
میخواهیم بحث کلی این فرآیند براندازی نرم را در ۷ لایه یا ۷ بعد تشریح کنیم. که به ترتیب اینها را میشماریم.
۱- شناسایی و جذب نخبگان که این شامل شناسایی افراد و نخبگان که علاقمند به همکاری با نهادهای حوزههای مختلف آمریکایی و اروپایی همراه هستند.
۲- شبکهسازی و نهادسازی از طریق معرفی پروژههای عملیاتی که یکی از این اهداف معرفی پروژهها و وصل کردن نخبگان با تودههاست.
۳- از طریق کارگاههای آموزشی، جزوههای مختلف، مطالب، پژوهش، نتایج سمینارها و نشستهای مختلف، آن شبکه و آن نهادسازی که در واقع شکل این شبکه را میسازد، با یک محتوا پر میکند که این محتوا همسو و همجهت اهداف دراز مدت براندازی است یا حداقل تغییر رژیم بهسوی منافع دموکراسی آمریکایی است.
۴- پله چهارم در این فرآیند کلی براندازی، حمله به پایه و ستونهای نظام است که از طریق سه نوع عملیات اجرا میشود:
الف- از طریق مشروعیتزدایی به این معنی که به باورها و اعتقادهای مردم حمله میشود و از طریق تضعیف این باورها و اعتقادهای مقدس، پایههای نظام تضعیف میشود.
ب- اعتبار زدایی از طریق ناکارآمد جلوه دادن مسئولان و دولت ، آن اعتبار به اصطلاح هم دستگاه های دولتی و هم نظام در چهرههای مردم کاسته میشود، کم میشود ضعیف میشود.
ج- از طریق عملیات اعتمادزدایی که از طریق شایعهپراکنی، تهمت زدن و اینکه مسئولان دروغ میگویند یا صلاحیت مراجع رسمی کشور صلاحیت برای حتی شمارش آرا و برگزاری انتخابات ندارند با هدف ایجاد تنفر در مردم نسبت به مسئولان و دولت اقدام میشود.
بنابراین از این سه نوع عملیات ، هدف سست کردن، تضعیف کردن پایه و ستونها و ارکان نظام است.
۵- این چهار پله اوّل فرآیند کلی براندازی نرم در واقع زمینهسازی است برای رسیدن به یک هدف خاص در پله پنجم که دو قطبی ساختن جامعه ، ایجاد شکاف بین مردم و جامعه منجر میشود که این با هدف جابجایی افکار که در واقع سرمایه اجتماعی سنتی ، دینی و مقدس سلب میشود و از طریق استفاده از سرمایه اجتماعی مدرن و لیبرال و غربی ، تقویت میشود و نیروهای در واقع مخالف نظام جذب میشوند و با نظام سنتی و مقدس جمهوری اسلامی مقابله میکنند.
۶- میرسیم به پله شش ، به پله نهایی که این مربوط به فرآیند « انتخابات » است که البته این مسئله انتخابات دو شکل دارد.
در شکل اوّل در صورتی که نیروهای ضدنظام و مخالف نظام موفق به پیروزی در انتخابات هستند وارد دولت میشوند و از درون حکومت از استفاده کردن از ابزار قانون به سمت تغییر جامعه و ارزشهای سنتی حرکت میکنند.
۷- اما در صورتی که نیروهای مخالف نظام موفق به پیروزی در انتخابات نمیتوانند بشوند مجبور به حرکت به پله نهایی یا هفتم این فرآیند « براندازی » میشوند که این در واقع همان نافرمانی مدنی است که با دعوت کردن مردم برای تجمع در خیابانها ، در میادین و در شرکت کردن در راهپیماییهای غیرقانونی و بدون مجوز که خود این اقدام منجر به اغتشاشات ، خشونت و به اصطلاح به هم ریختگی امنیت جامعه میشود .
هدف فشار آوردن روی نظام است که از طریق غیرقانونی عقب نشینی کند و از این طریق به اصطلاح این جابجایی قدرت شکل بگیرد.
رابطه کیان تاجبخش با مصطفی تاج زاده و اولین انتخابات شوراها
کیان تاجبخش در بخشی از اظهارات خود در دادگاه و نحوه ارتباط و نفوذ با عناصر داخلی در موج اول برنامه ریزی ده ساله دشمنان علیه انقلاب اسلامی ( ۶۸ - ۷۸ ) می گوید : « بنده بعد از بیش از دو دهه دوری از مملکت در سال ۷۷ که وارد ایران شدم از طریق همکاران جناب آقای تاجزاده لطف فرمودند و بنده را به وزارت کشور دعوت کردند ، البته به من گفته بودند که یکی از دوستان گفته بودند که شما علاقه دارید بیایید در مورد توسعه شهری که تخصص دانشگاهی بنده است ، که یک سخنرانی در مورد توسعه شهری در ایران در واقع گوش بدهید.
من گفتم بله علاقه دارم و با هماهنگی رسمی وارد ساختمان اصلی وزارت کشور شدیم و من وارد اتاق شدم و چون خودم برای در واقع گوش دادن سخنرانی آمده بودم ، نه لباس رسمی داشتم ، نه یادداشتی داشتم و در واقع با این دوستم رفتم صندلی پشت اتاق نشستم. دیدم که بعد از چند دقیقه جناب آقای تاجزاده که آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بودند با تعداد ۱۲ تا ۱۰ نفر از کارمندان و کارشناسان خود وارد شدند و دور میز رسمی نشستند که البته صندلی کنار آقای تاجزاده خالی بود.
من چند دقیقه منتظر بودم که سخنرانی شروع شود، یک دفعه جناب آقای تاجزاده فرمودند که خوب آقای تاجبخش ما حاضر هستیم که سخنرانی شما را بشنویم که من به دوستم نگاه کردم و گفتم من که نیامدم سخنرانی کنم. من ۲۰ سال است که ایران نبودم ، من تسلط کامل روی فارسی که آن موقع نداشتم هیچ، امروز هم با عرض معذرت امروز هم ندارم . من چه بگویم ؟
بعد آقای تاجزاده گفتند اشکالی ندارد شما بیایید و صحبت کنید و در مورد حوزههای جدید تخصصی در مورد توسعه شهری و منطقهای شما اگر مطلبی دارید بفرمائید که من فیالبداهه موضوعی که در دانشگاه، چون آن زمان بنده [عضو] هیئت علمی دانشگاه نیویورک بودم و مسئولیت تدریس مدیریت شهری داشتم، مطلبی را که حضور ذهن داشتم آنجا من ارائه کردم که البته برای من جالب بود چون برای من فضای جدید بود.
دیدم که همه دوستان دور میز البته بعداً متوجه شدم که این یک عادت در واقع میشود گفت حالت به هر حال آموزشی در ایران است، همه دارند تقریباً حالت دیکته دارند تند تند تند دارند تقریباً تمام حرفهای من را دارند یادداشت میکنند در کتابچهها که البته این برای من یک تجربه جدیدی بود، چون نه من فکر کردم حرف با ارزشی برای یادداشت کردن داشتم و اینکه میخواهند چه کار کنند با این یادداشتها به هرحال؟! که آقای تاجزاده فرمودند که اشکالی ندارد، بنده خیلی قشنگتر پس فردا، ایشان مزاح فرمودند و گفتند شما میبینید که پس فردا در یک سخنرانی من همان صحبتهای شما را ولی به لفظ خیلی قشنگتر استفاده خواهم کرد.
استنباط بنده این بود که در واقع این مطلب در مورد برگزاری دموکراسی غربی در ایتالیا بوده از طریق سیاستهای تمرکز زدایی که البته در حوزه علمی در واقع آن تنفیذ اختیارات از دولت مرکزی به شهرداریها یا به شوراها بهعنوان تمرکز زدایی شناخته میشود و من زود متوجه شدم که دولت اصلاحات این برنامه اجرای اولین انتخابات شوراها را در پیش دارد.
وزارت کشور و تئوریزه کردن پروژه تنزل سرمایه انقلابی به سرمایه اجتماعی
کیان تاجبخش در بخشی دیگری از اظهارات خود و ادامه همکاری با حلقه تاجزاده در وزارت کشور می گوید : « چندی پس از ارائه این سخنرانی وزارت کشور از طریق همان همکاران احزاب سیاسی از من دعوت شد از طرف آقای دکتر حجّاریان که آن زمان در مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت بوده که من مطلبی مستقیمتر و واضحتر در مورد سرمایه اجتماعی ارائه بدهم که البته آن سرمایه اجتماعی همان بخشی از آن سخنرانی قبلی من بوده که گویا دوستان علاقمند بودند که این مبحث به طور مفصلتر باز شود و من آنجا به کتاب «پاتنام» که از سرشناسترین اساتید علوم سیاسی آمریکا و کتاب آن به عنوان «پایدار ساختن دموکراسی از طریق جامعه مدنی» [استناد کردم] ، آنجا من محتوای آن کتاب را تشریح کردم و علاقه خودم را برای پیگیری پژوهش یا تحقیقات دانشگاهی در همین حوزه توضیح دادم که پس از پایان سخنرانی که تعداد زیادی از اساتید و افراد دیگر که همه را به یاد ندارم امروز ، حضور داشتند.
آقای حجّاریان فرمودند که این مطلب چارچوب جدید سرمایه اجتماعی مفید است به این علّت که دوره سرمایه انقلابی به پایان رسیده و الآن ما باید سرمایه اجتماعی نوین را برای سازندگی جایگزین کنیم برای آن سرمایه انقلابی که البته یکی از مصداقهای، یعنی در واقع اهداف سرمایه اجتماعی از دید لیبرالی و از دید غربی تقویت آن جامعه مدنی به عنوان قرارگاه سازمانهای غیردولتی مستقل و جدا از حکومت که نهایتاً با ظرفیتسازی آن نهادهای غیردولتی برای مقابله با حکومت و نظام از طریق شیوههای مختلف مثل نافرمانی مدنی است.
مجلس ششم و قانون کردن پروژه تنزل سرمایه انقلابی به سرمایه اجتماعی
کیان تاجبخش در بخشی دیگری از اظهارات خود و ادامه همکاری با حلقه تاج زاده در مجلس ششم می گوید : « با همکاری چهرههای سرشناس همچون دکتر حجّاریان نه تنها کتاب آقای پاتنام مستقیماً از طریق وزارت کشور ترجمه و چاپ شد به فارسی ، یعنی در ایران چاپ شد ، بلکه از دفتر پژوهشهای فرهنگی که عرض کردم از طریق جریان سازندگی حمایت میشد، به بنده سفارش دادند که کتاب مرجع دیگری در مورد سرمایه اجتماعی در ایران تدوین کنم که این کتاب مرجعی برای ورود این بحث در ایران باشد.
مضافاً باید عرض کنم که با همکاری چهرههای مختلف سیاسی و دانشگاهی این موضوع سرمایه اجتماعی به تصویب قانون مملکت در مجلس ششم رسید.
NGOها و ساخت سرمایه اجتماعی برای تغییر نظام در ایران به دموکراسی
کیان تاجبخش در بخشی دیگری از اظهارات خود و ادامه همکاری با حلقه تاج زاده جهت اجرای پروژه تنزل سرمایه انقلابی به سرمایه اجتماعی از طریق گسترش سازمانهای غیردولتی در حوزههای مختلف اشاره می کنند : « در دوره اصلاحات فعالیت گسترده سازمانهای غیردولتی است که در حوزههای مختلف مثل فرهنگ، حقوق بشر، حقوق زنان، جوانان، رسانه و غیره و با معرفی پروژههای مختلف مستقیماً به تقویت نهادهایی که ارزشهای حقوق بشر غربی را دنبال میکنند.» و در ادامه با استناد به سندی ( سند مربوط به مؤسسه هیووس هلند) راجع به همکاری بنیادهای آمریکایی با بنیادهای برخی از کشورهای اروپایی تاکید می کند : « بین ۳ تا ۴ سال ( ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ ) با بیش از ۹ پروژه مستقیماً و رسماً با NGOهای ایرانی همکاری داشتند و حمایت مالی کردند که در مقدمه این سند انتقاد مستقیم از غیرانسانی بودن، از غیر آزاد بودن، از مجرمانه بودن جمهوری اسلامی ایران به عنوان توجیه اجرای این برنامه آمده است!
اما من این جمله را که خواندم واقعاً تنم لرزید، چون نوشته که صراحتاً هدف نهایی این پروژههای ما ، « تغییر نظام در ایران به دموکراسی » است که منظور اینجا دموکراسی ، دموکراسی غربی است »
رسانه و ساخت سرمایه اجتماعی برای تغییر نظام در ایران به دموکراسی
کیان تاجبخش در بخشی دیگری از اظهارات خود و ادامه همکاری جهت تغییر نظام در ایران به دموکراسی از طریق رسانه های وابسته اشاره می کنند : « من به چند نکته دیگر اینجا اشاره میکنم که از طریق بنیاد هیووس با گروه رسانه گویا با اعتبار بیش از ۳۰۰ هزار یورو یعنی شاید بالای ۴۰۰ میلیون تومان برای راهاندازی یک شبکه ماهواره تلویزیونی و وب سایت منتقد نظام اقدام کردند و نهایتاً کمک به یک مؤسسهای به نام مرکز کارورزی که در راستای تحقق حقوق زنان در قالب پروژه پکن که البته اگر فرصت بود در این مورد میتوانم توضیح بیشتری بدهم .»
ورود مدیر ارشد بنیاد سوروس در اواخر سال ۱۳۸۱ و کلید خوردن پروژه رژیم چنج (Regime Change)
نکته مهم اینجاست که نهایتاً با حساس شدن نظام نسبت به فعالیت بنیاد سوروس در ایران ، بنیاد سوروس از طریق بنیاد هیووس به عنوان یک ابزار یا یک وسیله پوششی استفاده کرد که اعتبارات در واقع از بنیاد سوروس و دیگر آمریکاییها به هیووس داده شود و هیووس در واقع به این نهادها داخل ایران کمک کند و این کمکها کمک کرد که سفرهای متعددی از مدیران این نوع تشکلها به آمریکا یا به جاهای دیگر برای شرکت کردن در کارگاههای آموزشی برای نافرمانی مدنی که بخشی از شیوه همان فرآیند براندازی نرم است که قبلاً عرض کرده بودم ، بوده که نهایت مصداق نهایی هم از این روند، ورود مدیر ارشد بنیاد سوروس به ایران در ۱۳۸۲-۱۳۸۱ به دعوت رسمی وزارت امور خارجه که ورود آقای ریکتر به ایران باعث شد که ایشان فرصت پیدا کند که با چهرههای دولتی و غیردولتی ملاقات کرده و با پیشنهادهای پروژههای مختلف کار عملی در ایران شروع شود. »
این نسخه براندازی در موج سوم برنامه ریزی ده ساله دشمنان ( ۸۸ - ۹۸ ) مجددا با آسیب شناسی موج دوم در دستور کار قرار می گیرد . اپوزیسیون سنتی با همکاری دو سرویس اطلاعاتی فرانسه و آلمان و عضوگیری از عناصر دخیل در کودتای رنگی ناموفق سال ۱۳۸۸ ؛ ساختار ، سیاست ها و برنامه های خود را اصلاح و در همین راستای سندی موسوم به پاریس تهیه و تدوین می گردد .
این سند برای عمومی سازی آن در قالب یک مستند آموزشی ۲۵ دقیقه ای از سوی موسسه شهروند یار تحت عنوان « انتخابات فرصتی علیه [نظام جمهوری اسلامی] » تهیه و در فضای مجازی منتشر می گردد .
در تارنمای این موسسه راجع به این مستند آمده است : « شایان ذکر است آنچه در این مستند به تصویر کشیده شده، یک نسخه پیچیده شده، غیرقابل تغییر و همه جانبه نیست بلکه گامی است در جهت فراهم سازی بستر فکری مناسب برای طرح راهکارهای خلاقانه و برنامه ریزی درست در جهت هدایت شهروندان به سمت کنشگری و خروج از انفعال. »
ما در قسمت سوم به بررسی محتوی سند پاریس – که کالج دارتموث و اندیشکده ویلسون بر راهبرد کلی این سند صحه گذاشته اند - و تطبیق آن با اقدامات و برنامه های جریان اصلاح طلب تندرو خواهیم پرداخت.
[۱]https://www.foreignaffairs.com/reviews/review-essay/2017-12-12/reform-or-revolution
انتهای پیام/