" اگر ما رئیس جمهوری مثل پوتین داشتیم؛کشور ما به این سرنوشت دچار نمی شد" این پاسخ اوکراینی های مخالف روسیه به یکی از خبرنگاران در کف خیابان های کیف پس از براندازی دولت یانوکویچ بود." ؛ این دست تعابیر را بسیار در میان نخبگان سایر ملل در دانشگاه به کررات شنیده ام!
به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ما، اما اولین و مهمترین سوالی که پیرامون این مفروض مطرح می گردد این است که راز این محبوبیت پوتین حتی در میان مخالفین او و نخبگان سایر ملل چیست !؟
ریاست جمهوری دوره سوم پوتین(2012) را پیش از اینکه محصول پروژه مدودف_پوتین دانست ؛باید آنرا نتیجه دو دهه حقارت ملت و نخبگان روس در برابر غرب دانست که بطور خاص در دوره ریاست جمهوری دمیتری مدودف (۷ مه ۲۰۰۸ – اوت ۲۰۱۲) به اوج خود رسید.
این احساس سرخوردگی و حقارت در ملتی _که بلحاظ نژادی و دینی (اسلاو_ارتدوکس) خود را در سطح رهبران جهانی می بیند و در دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق به یک تشخص جهانی مبدل شده بود_ وقتی که به تصویر نقش غرب به سرکردگی آمریکا در فروپاشی و لگد مال کردن آن می رسد،به یک خشم فرو خفته ای مبدل می شود.
در میان روس ها و نخبگان آنان که در جای جای پایتخت کشورشان و دیگر شهرهای آنان آثار نمادین از دوران شوروی سابق را حفظ و در مناسبت های ملی خود بدان توجه ویژه ای دارند؛ امید به بازگشت به آن دوران را می توان کاملا احساس کرد.
علاوه بر این پوتین ارزیابی دقیقی از عملکرد گذشته خود و این جامعه بسته و پیچیده در برف و یخ دارد و تحت تاثیر رهبری مردم مدار دیگر کشورها_ که در سطح جهان در نزد ملل شهرت یافته اند_ تغییرات اساسی در رویکردهای اجرایی و رهبری خود بر روسیه می دهد.
این تغییرات تحول آفرین در نفوذ به قلوب یخ زده مردم روسیه از دریچه رسانه های جمعی روسیه و واکنش های آنان در دوره زمانی یاد شده می توان مشاهده کرد که چگونه پوتین از آریستوکراسی مفرط فاصله گرفته است و با حضور در میان توده های مردم و دست زدن به اقدامات مردمی ،قلوب آنان را فتح نموده است.
اما این فتوحات به درون مرزها محدود نمی شود و پوتین به رویای ملت روسیه برای بازگردان کریمه به سرزمین مادری خود ،جامه عمل می پوشاند .آنهم درست در برهه ای که غرب در پوشش براندازی دولت یانوکویچ بدنبال سرایت دادن دومینویی اقدامات ضد امنیتی به داخل خاک روسیه توسط یک جریان غربگراست.
البته هدایت عملیات های تروریستی به داخل خاک روسیه و تحریم بازی های زمستانی سوچی را در اوج آن بحران ها باید بدان افزود ؛اما این شطرنج باز قهار با مهره کریمه ،غرب و غربگرایان را براساس قواعد ناشناخته خود آچمز می کند .
تحریم های اقتصادی علیه روسیه و جنگ روانی گسترده رسانه های غربی او را از پای در نیاورد؛ حتی زمانی که واحد پول این کشور به پایین ترین سطح ارزش خود می رسد.
غرب بخوبی عواقب رها شدن این خرس قطبی آلفا را در قلمرو خود می داند و در تدارک توجه دادن و انحراف او به مناطق قفقاز شمالی و منطقه ماوراءالنهر است که مجددا مقهور دستور مستقیم حمله نظامی او به مواضع داعش در سوریه و ورود رسمی به جنگ در منطقه غرب آسیا می گردد!
حرکتی که در تحلیل اتاق های فکر غرب پیش بینی نشده بود اما او ماه ها قبل تر به ارزیابی دقیقی از عدم عزم اروپا در مواجهه نظامی با روسیه رسیده بود و البته چشم انداز اتحاد راهبردی ارس نیز عزم او را برای چنین تصمیمی جزم نموده بود.
احیای خودباوری و غرور ملی روس ها با حضور مقتدرانه در این شبه جنگ جهانی را باید بزرگترین دستاورد دولت پوتین قریب سه دهه اخیر دانست که در شرایط تحریم ها و بحران اقتصادی، ملت روس را منسجم و متحد نمود و پوتین و کشورش را به مرکز توجهات ملل جهان مبدل نمود.
در همین دوران وقایع و اتفاقات خاصی افتاد که برای متوقف کردن هر ملت و دولتمردی کافی بود؛اما مدبرانه و هوشمندانه از حرکت باز نایستاد و تمام این تهدیدات را به فرصت تبدیل نمود؛اسقاط جنگنده روس توسط ترکیه ، اسقاط هواپیمای مسافربری آنان در مصر ، عملیات های تروریستی در روسیه ،ترور دیپلمات های روسیه و ..مهمترین این تهدیدات بودند که با بازتاب های گسترده جهانی مواجه گردید.
پوتین امروز به قهرمان اسطوره ای ملت روسیه معاصر مبدل شده است و روس ها حیات توام با افتخار و غرور یاد شده خود را قائم به تداوم و استمرار دولت پوتین می دانند و او را منجی روس و احیا کننده تمدن نوین اسلاو ارتدوکسی در تاریخ معاصر خود ثبت کرده اند.
اکنون پوتین با کسب 77درصد آرا علی رغم جنگ روانی گسترده کشورهای غربی با محوریت بریتانیا به قاطعانه ترین پیروزی دست یافته است؛پیروزی بزرگی که شخص پوتین بخوبی می داند ،مدیون توصیه ها و پیش بینی های صادق چه کسی است و تمام آنها ضامن استمرار این محبوبیت و پیروزی است.
به قلم حسن بیارجمندی فارغ التحصیل دانشگاه وزارت خارجه روسیه
انتهای پیام/