شعری زیبا از شاعر خوش ذوق آزادشهری را در خصوص حادثه منا بحضورتان عرضه می کنیم.

 

حجاج منا ...

دست بردم دوباره بر قلمم

 قلم از دست من رها افتاد /

پرکشیده دوباره طبع منو

 ناگهان یاد ربنا افتاد /

ربنا، آتنا در این دنیا

در حریم شما شهید شوم/

مثل حجاج کشته در مکه

جسم هایی که در منا افتاد/

گرچه عید غدیر نزدیک است

گرچه شادیست سهم هر مومن/

از چه بی اختیار این دل من

خون شدو یاد کربلا افتاد/

کشته درکشته روی همدیگر

زجه در زجه ناله می آید/

مادری ناله اش به گوش رسید

ای خدا دخترم کجا افتاد/

پسری گفت توی آن غوغا

توی آن محشر عظیم خدا/

تا که یک لحظه غفلت از خود کرد

پدرم زیر دست و پا افتاد/

رفته بودیم تا که با شیطان 

بعد یک عمر، بی حساب شویم/

غافل از اینکه ناگهان شیطان

خشمگین شد، به دست و پا افتاد/

راه ها بسته شد زهر سمتی

جمعیت جمع شد به یک قسمت/

و در این بزم هرکه عاشق تر 

جان اون بیش در بلا افتاد/

و شیاطین که دور ما بودند

خیره خیره نگاه می کردند/

پیش چشمان بی تفاوتشان

جسم حجاج هر کجا افتاد/

گرچه آل سعود می خواهد 

که بپوشاند این حوادث را/

نرود تا ابد زخاطرمان

اتفاقی که در منا افتاد/

 

شاعر: مجتبی عباس زاده

انتهای پیام/