امام به عنوان فرمانده کل قوا و رهبرکبیر انقلاب اسلامی همواره با اتخاذ مواضع و تصمیمات مُدبّرانه سُکان انقلاب اسلامی را در تلاطم حوادث بخوبی پیش راند. یکی از بزرگترین حوادث تاریخ سیاسی معاصر ایران و جهان 8 سال دفاع مقدس است که طی این مدت ایران بطور بی رحمانه مورد تجاوز ارتش متجاوز عراق به فرماندهی صدام حسین قرار گرفت .
به گزارش تیترآزاد، غلامرضا خاركوهي تاريخنگار و نويسنده گلستاني مواضع امام خميني (ره) در زمان دفاع مقدس را طي مجموعه اي جمع آوري نموده كه قسمت پنجم آن را خواهيد خواند.
امام به عنوان فرمانده کل قوا و رهبر کبیر انقلاب اسلامی همواره با اتخاذ مواضع و تصمیمات مُدبّرانه سُکان انقلاب اسلامی را در تلاطم حوادث بخوبی پیش راند. یکی از بزرگترین حوادث تاریخ سیاسی معاصر ایران و جهان 8 سال دفاع مقدس است که طی این مدت ایران بطور بی رحمانه مورد تجاوز ارتش متجاوز عراق به فرماندهی صدام حسین قرار گرفت . در این مدت همه کشورهای اروپایی و آمریکا و روسیه و حتی برخی از دول آفریقایی و عربی و اسرائیل و ژاپن نیز به کمک صدام شتافتند. مواضع اصولی و شجاعانه حضرت امام در روزهای پر حماسه دفاع مقدس، در واقع مهمترین سرفصل تاریخ جنگ می باشد که بسیار راهگشای ملت رزمنده ایران در مقابله با متجاوزان بود. لذا در اینجا مروری داریم بر نخستین مواضع امام در نخستین روزهای جنگ از 31 شهریور تا 8 مهر ماه سال 1359شمسی .
*************************
پيام راديو- تلويزيونى امام در تاریخ 4 مهر 1359/ 16 ذى القعدة 1400قمری . در این پیام معظم له ضمن تجليل از جوانمرديهاى نيروهاى مسلح ایران، توصيه هایی نیز به ارتش و ملت عراق نمودند.
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
جوانمرديهاى ارتش و نيروهاى مسلح
من يك كلمه با ارتش خودمان صحبت دارم، و يك كلمه با ملت و يك كلمه با ارتش عراق و يك كلمه با ملت عراق. جوانمردى ارتش و ساير قواى مسلحه- مثل سپاه پاسداران و ديگران- ما را به ياد جوانمرديهاى صدر اسلام انداخت. در صدر اسلام با اينكه قواى دشمن با قواى اسلام قابل مقايسه نبودند، در جنگ روم، هفتصد يا هشتصد هزار آنها بودند و سى هزار هم لشكر اسلام، و آن طليعه لشكر- كه پيشروها هستند- شصت هزار نفر بودند، دو مقابل تمام لشكر اسلام، خالد بن وليد- كه يكى از سردارهاى اسلام بود گفت: ما بايد يك ضربهاى به اينها بزنيم تا اينكه روحيهشان را از دست بدهند- حالا به اين تعبير كه من مىگويم- و ما سى نفر مىرويم با اين طليعه كه شصت هزار نفرند، سى نفرمان مىرويم با آنها جنگ مىكنيم. بالاخره عدهاى قبول نمىكردند.
بالاخره بنا شد شصت نفرشان بروند و جنگ كنند، شبيخون بزنند. شصت نفر رفتند و شب شبيخون زدند، و آن شصت هزار نفر را تار و مار كردند، از بين بردند.
وحدت كلمه و اتكال به خداوند رمز پيروزى
ما در تمام طول مدتى كه در اين قضاياى ايران بوديم، هميشه به حسب قوا و به حسب آن چيزهايى كه در جنگ مثلًا بايد به كاربرد، ما در مقابل ارتشى كه آن وقت شاه مخلوع داشت يك چيز ناچيزى بوديم، و دنبالش بگذاريد كه او قواى بزرگ دنيا؛ ابرقدرتها را همراه داشت، و ما از اين اسباب طبيعى كسى را نداشتيم كه همراه باشد. آخر هم كه سى ميليون جمعيت ايران بود باز در مقابل چند صد ميليون جمعيتى كه با ما مخالف بودند.
آن چيزى كه مطرح است در جنگ، عدد نيست. آن چيزى كه مطرح هست آن قدرت فكرى انسان هست. همان قدرتى كه با اتكال به خدا در صدر اسلام، يك عده كمِشان لشكرهاى زياد را به هم مىزد، و اوضاعشان را به هم مىزد. بحمد اللَّه در مملكت ما هم با اينكه عدد كم است، و آنها- دشمنهاى ابرقدرت- زياد، لكن امتحان داد ملت ما به اينكه با اين وحدت كلمه، و با اين اتكال به ذات مقدس حق تعالى، مىتواند كه آن لشكرهاى زياد را و آن جمعيتهاى زياد را شكست بدهد. پس آنكه مطرح هست، آن قدرتى است كه براى اشخاص از غيب پيدا مىشود، و آن قدرت بحمد اللَّه الآن هست، و آن طورى كه براى ما ذكر مىكنند الآن در ارتش و در سپاه پاسداران و در ساير قواى انتظامى و نظامى ما آن قدرت هست. همچنين هست كه اگر چنانچه، دَم مرگ هم باشند، مع ذلك فريادشان به اللَّه اكبر بلند است و حمله مىكنند. چند نفر معدود در يك پايگاهى هستند و بودند آن وقت، و از آن طرف آن جمعيت زيادى كه در كردستان بود و حمله مىكرد. اينها با جمعيت كمى جواب آنها را مىدادند. براى اينكه، اينها اتكال به خدا داشتند و آنها اتكال بر خدا نداشتند. پس ارتش ما نبايد بگوييم كه يك ارتشى است كه مثل ارتشهاى ديگر است. ژاندارمرى ما هم مثل ژاندارمرى ديگر است. سپاه پاسداران ما هم مثل قواى مسلح ديگران است. اين صحيح نيست. براى اينكه سپاه ديگران، ارتش ديگرى براى كى جنگ مىكند؟ ارتش عراق براى صدام حسين. كدام عاقل است كه براى صدام حسين جان خودش را بدهد؟ كه چه بشود؟ ارتش ما حجت دارد. مىگويند كه ما اگر بميريم پيش خدا مىرويم. اين روحيه است كه مقدّم مىدارد. اين روحيهاى كه عقيده ايمانىاش اين است كه من اگر كشته بشوم، يك توفيقى است براى من، و من مىروم در جوار رحمت الهى. اين روحيه است كه ما را پيروز كرده، و ارتش ما هم اين روحيه را بحمد اللَّه دارند. و ساير قواى مسلحه ما هم از قبيل پاسدارها و ژاندارمرى و شهربانى و همينهايى كه در حال نظم و انتظام هستند. پيام من به ارتش اين است كه اولًا تقدير مىكنم از شماها از همه قواى مسلحه تقدير مىكنم به اينكه شماها مردانه و مثل سربازهاى صدر اسلام الآن داريد عمل مىكنيد. و به آنها بشارت مىدهم كه شما اگر بكشيد آنها را، شما به بهشت مىرويد، و اگر آنها هم شما را بكشند، شما به بهشت مىرويد. اين هم بشارتى است. پس اين قدرت، يك قدرت الهى است، و قواى انتظامى، نظامى و سپاه پاسداران ما مجهز به قوه الهى هستند. سلاحشان اللَّه اكبر است و هيچ سلاحى در عالم مقابل همچو سلاحى نيست. ملت ما هم همين طور است.
مدد غيبى در تحول روحى ملت
اين تحولى كه پيدا شد در ملت، يك تحولى بود كه الهى بود. امكان نداشت كسى تصور اين را بكند كه سى ميليون جمعيت يا بيشتر، كه اكثراً كار نداشتند به اين كارها، زمان طاغوت مردم كارشكنى مىكردند يا اكثرشان كارى هم نداشتند، هر كارى مىكردند، كرده بودند، و همچو خوف در آنها پيدا شده بود كه يك پاسبان اگر مىرفت در بازار و هر حكمى مىكرد، تخلف نمىكردند. يك وقت يك دست غيبى پيدا شد، كه اين دست غيبى متحول كرد اين مردمى كه ضعيف بودند، به يك اشخاص پولادين. و با عدهاى كه البته زياد بودند لكن مجهز نبودند. همه سلاحها دست آنها بود. بدون خوف از اينكه اين چيزى كه دارد مىآيد تانك است. اين چيزى كه دارد مىآيد مسلسل است. بدون خوف اين وارد مىشدند. بعضىشان مىرفتند روى آن چيزهايى كه مىآوردند، آن آلاتى را كه مىآوردند، روى آن سوار مىشدند و مىرفتند. اين يك قدرت الهى بود كه ملت ما داشت، و الآن هم بحمد اللَّه دارد. و اين توهّم است كه انسان خيال كند كه حالا ديگر كارى ندارند. حالا ديگر چه. اينها دلخوشى است كه بعضى طايفهها و بعضى گروهها به خودشان مىدهند، كه حالا ديگر مثلًا آن طور نيست. ولى ما مىبينيم كه در مشكلات يكدفعه همه اينها مىآيند قيام مىكنند. الآن در خرمشهر و در جاهاى ديگرى كه هست، آبادان و اهواز و اينها سنگربندى كردند و آقاى رئيس جمهور الآن اينجا بودند. گفتند ما رفتيم ديديم سنگربندى كردند و مجهز هستند. و آن مطالبى كه براى ما و براى ملت ما از خارج نقل مىشود اينها شايعات است. شايعه كردند كه خرمشهر را آنها گرفتند. اصلًا از نزديك، خود آقاى بنى صدر رفته در خرمشهر، در آبادان، در جاهاى ديگر رفته، خودش رفته. اين شايعات را درست مىكنند براى دلخوشى خودشان. شنيدم كه امروز هم يك شايعه مرگ فلانى شده است، و دلخوش كرده خودش را به اينكه فلانى مُرد. من بميرم كه شما بايد دعا كنيد خدا بميرد! خدا هست، من كى هستم. ملت ما خدا دارد. ملت ما از اول تا حالا، هميشه ملت پشتيبانش خداى تبارك و تعالى بوده، منتها گاهى ملموس بوده است و گاهى غير ملموس. حالا الآن ملموس است كه كارها بر خلاف آن چيزى كه آنها خيال مىكنند انجام مىگيرد. پس ملت ما يك ملتى است كه از ضعف به قدرت متحول شده است، و آرزوى شهادت مىكند. يك همچو ملتى كه آرزوى شهادت مىكند، اين ملت ديگر خوف ندارد، خوب پيروز است ان شاء اللَّه.
تفاوت انگيزه ارتش ايران و عراق براى جنگ
و آنكه مىخواهم به ارتش عراق بگويم. من متأسفم كه ارتش عراق كه مسْلم هستند- حالا آنهايى كه از اسرائيل آوردند من اطلاعى ندارم من با آنها كار ندارم ارتش عراق كه مسلمان هستند، كعبه قبله آنهاست، و قرآن كتاب آنهاست، و پيغمبر اكرم رسول آنهاست، اينها براى چه جنگ مىكنند؟ با كى جنگ مىكنند؟ روى چه انگيزهاى جنگ مىكنند؟
مقابل آنها مسلمانها هستند. البته صدام حسين منطقش در اسلام غير ماهاست. او البته ما را مىگويد مجوسند اينها، اهل مجوسى هستند. اين چيزى كه كهنه شده است، و سابقاً يك كسى مىگفت يك چيزى. اين ارتش عراق براى كى دارند خون خودشان را مىدهند؟
اينها نمىدانند كه اگر به جنگ ايران بيايند اين طور كشته مىشوند؟ الآن نفهميدند كه در جنگ ايران نمىتوانند هيچ اعمال قدرتى بكنند؟ اينها براى چى خون خودشان را مىدهند؟ روى چه انگيزهاى خونشان را مىدهند؟ اينها مىتوانند بگويند ما براى خدا داريم كار مىكنيم؟! صدام حسين به خدا چه كار دارد؟ ميشل عَفْلَق به خدا چه كار دارد؟ حزب بعث، حزبى است كه به خدا كار ندارد، مأنوس به خدا نيست اين. پس شما داريد در غير راه خدا خون خودتان را مىدهيد. انگيزه شما چى است؟ انگيزه قدرتهايى كه ما داريم، انگيزه اين است كه ما براى خدا جنگ مىكنيم. خدا به ما همه چيز داده. ما از او هستيم و به او هم تحويل مىدهيم. اين انگيزه لشكر اسلام است. در صدر اسلام هم همين انگيزه بوده. الآن هم همين انگيزه است. شما انگيزهتان چيست؟ شما براى خدا با اسلام مخالفت مىكنيد؟! براى خدا با قرآن مخالفت مىكنيد يا براى صدام حسين؟ اگر براى خداست كه راهى نداريد شما. راهى نداريد كه بگوييد براى خداست. پس براى صدام حسين است. انگيزهتان هم اين است كه اسلام قدرت پيدا بكند؟! خوب اينجا اسلام است، قدرت هم دارد. خود ملت عراق كه با صدام حسين موافق نيست، مخالف است. تمام تودههاى اسلامى مخالفند. براى اينكه، صدام حسين، هم مسلكش الحادى است و هم خودش ملحد است. پس انگيزه، آن انگيزهاى كه در ارتش و در قواى مسلحه ما و پاسدارها و همه نيروهايى كه هست، نيروى دريايى، نيروى زمينى، نيروى هوايى و ساير نيروهايى كه در ايران هستند، انگيزه آنها يكى است، و آنكه ما براى خدا داريم كار مىكنيم. مملكت، مملكت اسلامى است. طاغوت را از بين بردند و اسلام به جاى طاغوت نشسته، و ما براى اينكه اسلام را پياده كنيم، و طاغوت را هم همه ريشههايش را بكَنيم، براى اين انگيزه داريم جنگ مىكنيم. اما شما، ارتش عراق براى چه انگيزهاى خون خودشان را مىدهند؟ خون خودشان را كه دادند چه تحويلشان مىدهند آنها؟ آنها چه مىدهند به شما وقتى خون خودتان را داديد؟ اينجا مىگويند كه ما وقتى خون خودمان را داديم خدا در بهشت ما را مقامات عاليه از اينجا بهتر مىدهد.
شما براى چى؟ برگرديد به اسلام اى ارتش عراق! اى قواى مسلحه عراق برگرديد به اسلام تا وقت نگذشته! آن روزى كه وقت گذشت ديگر نمىتوانيد برگرديد. الآن كه وقت باقى است توبه كنيد. همان طورى كه از برادران شما بسيارى توبه كردند و آمدند اينجا و جزء لشكراسلام شدند. شما هم برگرديد و ملحق بشويد به كشور اسلامى و به لشكر اسلامى. هم براى دنيا و هم براى آخرتتان، اين صلاحتان هست. دنبال يك كافر، يك ملحد كه هم مسلكش الحادى است و هم خودش ملحد است، دنبال اين نرويد. دنبال يك مسلكى برويد كه مىگويد من اسلام مسلكم است. دنبال رسول خدا شما باشيد، نه دنبال صدام، رها كنيد اينها را. اگر شما رها كنيد اينها را، آنها ديگر چيزى نيستند. شما رها كنيد اينها را. اگر مىتوانيد بكُشيد اينها را. سلاحها را در مقابلشان قرار بدهيد و بكشيد اينها را. و اگر دستتان هم نمىرسد به اينها رها كنيد و اعراض كنيد از ايشان. بياييد در ايران، جاى شما در ايران باز است، و كشور ايران خانه خود شماست. بياييد در اينجا ما از شما پذيرايى مىكنيم، هم خدمت به شما مىكنيم.
ضرورت قيام ملت عراق و دفاع از حيثيت اسلام
ملت عراق هم، با اينكه من سابقاً اين معنا را به نظرم بود كه اين عشايرى كه در عراق هستند مسلحاند و ملت عراق هم يك ملت زندهاى است، حالا هم همين طور است، لكن نمىدانم چه شده است الآن كه آن طورى كه بايد حركت كنند و نهضت بكنند، آن طور نيست. من مىدانم كه همه دل خون دارند از اين حكومت، و هيچ مسلمى نمىتواند موافق باشد با او. لكن حالا كه سرگرم جنگ با ايران هستند، و قبل از اينكه ما آنها را اعدام كنيم، از بين ببريم، ملت قيام كند و نهضت كند، مثل قيامى كه ملت ايران كرد. ملت ايران قيام كرد و يك قدرت صد چندانى قدرت صدام حسين را از بين برد. شماها هم قيام كنيد.
الآن اين آدم مشغول است به ايران. شما از پشت خنجر به او بزنيد. قيام كنيد. اعتصاب كنيد. راهپيمايى كنيد بر خلافش. مگر مىتواند قتل عام بكند وقتى همه شهرهاى عراق راهپيمايى كردند بر ضد او، و منطقشان هم اين بود كه تو دارى با اسلام مخالفت مىكنى. براى خدا، براى اسلام راهپيمايى كنيد. اقتصادش را فلج كنيد. ندهيد ماليات به او. حرام است دادن ماليات به اين. از گناهان كبيره است. براى اينكه، اعانت بر يك كسى است كه بر خلاف اسلام است. و پول آب و برق را ندهيد. چيزهاى ديگر را كه مىخواهند، ندهيد. زير بار نرويد و تظاهرات بكنيد و راهپيمايى بكنيد. محكوم كنيد او را. نمىتواند با يك ملت طرف بشود او. حالا هى در راديوشان مىگويند كه ملت عراق چطور، ملت عراق چطور. اين را شما مىدانيد، ملت عراق مىدانند كه اين با ملت عراق دارد چه مىكند و چه كرده است تا حالا. و اگر اين دستش برسد، اگر اين خبيث دستش برسد، تمام آثار اسلام را در عراق از بين خواهد برد. تمام مساجدتان را از بين خواهد برد. الآن اين فرصت نيست برايش. اگر فرصت پيدا بشود برايش تمام آثار اسلام را به آن طورى كه رأى اينها اين طور است، مسلك اين طور است، تمام آثار اسلام را اينها خواهند از بين برد.
قبل از اينكه اينها فارغ بشوند از جنگ با ايران، شما از پشت مشغول بشويد. راهپيمايى كنيد. منفجر كنيد جاهايى را كه مال دولت است. و آن طورى كه در ايران عمل مىكردند و حالا هم عمل مىكنند. پس شما بايد در مقابل جمعيتى كه بر ضد اسلام است، قيام كرده است بر ضد اسلام بايد دفاع از اسلام بكنيد. دفاع از اسلام يك چيز واجبى است.
چيز لازمى است. به علاوه اين دفاع از حيثيت خودتان است. اين آدم با تشبثات مختلف كه همهاش دروغ است، تشبث به اينكه ما عربى هستيم، دروغ مىگويد، خير شما امريكايى هستيد. شما عرب نيستيد. عرب مسلم است. شما عرب نيستيد. شما امريكايى هستيد. آمدى حالا در اينجا ادعاى اسلام مىكنيد. اين مطلب را بايد ملت عراق بدانند كه امروز جنگ بين اسلام و كفر است، و بر همه مسلمين واجب است كه دفاع كنند از اسلام. اگر اين آدم به فرض محال غلبه پيدا كند بر ايران و جمهورى اسلامى را از بين ببرد، اين عكس العملش در همه كشورهاى اسلامى مىشود. اينها مايلند كه اصل كشور اسلامى نباشد. اينها تابع ميشل عَفْلَق هستند. ميشل عَفْلَق به اسلام كار دارد؟! ميشل عَفلَق اسلام را منافى با مقاصد خودش مىداند. اين حزب بعث، اسلام را منافى مىدانند با مقاصدى كه دارند. ملت عراق بايد بيدار بشوند. بايد قيام كنند. بايد نهضت كنند. بايد انقلاب كنند. انقلاب كنيد تا اين را از بين ببريد، و بدانيد اين را كه اگر براى خدا انقلاب كنيد، شما پيروز خواهيد بود، چنانچه ما براى خدا، ملت ما براى خدا قيام كرد و پيروز شد. حالا هم پيروز خواهد شد و ان شاء اللَّه اين مرد را از بين [برده] هم شما و ما با هم دست به هم بدهيم و اين حزب را منحلش كنيم، و اشخاص حزبى كه برنگردند به اسلام اعدامشان بكنيم، تا اينكه اين مملكت از شرّ اينها و از شرّ «ميشل عَفْلَق» ها و «صدام حسين» ها و «سادات» ها، از شرّ اينها فارغ بشود، و ديانت خودشان را پياده كنند، و بشود يك مملكت اسلامى. همه جا حكومت خودش سر جاى خودش. حكومت اسلامى سر جاى خودش. ايران حكومت خاص دارد. عراق حكومت خاص دارد. مصر حكومت خاص دارد. اينها سر جاى خودشان، لكن همه با هم در تحت لواى اسلام باشيد. و ان شاء اللَّه اينها را از بين ببريم.
و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
روح اللَّه الموسوي الخمينى///
منبع: کتاب صحيفه امام- جلد 13
انتهای پیام/