سالهاست که برای حمایت از خودروی ملی، واردات ماشینهای خارجی را با حق گمرکهای سنگین روبه رو کردیم، اما این حمایت نه تنها بر کیفیت ماشینهای داخلی نیفزود، بلکه باعث شد تا آنها بازار را بی رقیب ببینند و تلاشی برای بهبود کیفیت محصولات خود نکنند و آنها را با قیمتهای فضایی به فروش برسانند. اما درد بزرگتر عدم نظارت مسئولان مربوطه بر بازار خودرو است. مدتی است که در کشور ما، خودروی کارکرده با قیمت بیشتری از خودروی صفر به فروش می رسد و مسئولان برای کنترل بازار هیچ تصمیمی اتخاذ نکرده اند.
به گزارش تیتر آزاد، صنعت خودروی کشور ما آنقدر بدون نظارت به نظر می رسد که گویا مافیای خیلی قوی ای وجود دارد و باعث می شود، مسئولین مربوطه رغبتی برای کنترل و نظارت بر این صنعت نداشته باشند.
صنعتی که در آن چند برند خودرویی در درون کشور مشغول به تولید می باشند، اما بجای رقابت و تلاش برای بهبود روز افزون محصولات خود، باب رفاقت را باز کرده و روز به روز از کیفیت خودروی خود می کاهند و بر قیمت محصولات خود می افزایند و تجهیزات اولیه خودروها را نیز به عنوان یک گزینه اضافی (option ) به فروش می رسانند.
صنعتی که تعریف گارانتی را عوض کرده است. گارانتی در دنیا به معنی ضمانت سلامت محصول به کار می رود و هر محصولی بنا به مدت گارانتی ای که دارد باید بدون هیچ مشکلی کار کند و نیاز به هیچ تعمیر یا تغییر قطعهای نداشته باشد و در صورت خرابی محصول، شرکت تولید کننده علاوه بر تعمیر یا تعویض رایگان محصول ، جبران خسارتهای وارده بر خریدار را نیز برعهده می گیرد و از خریدار خود با کمال خشوع پوزش می طلبد.
در صنعت خودروی ما گارانتی یعنی، خودرویی به شما داده شده که احتمال خرابی زیادی دارد و شما با این گارانتی می توانید به نمایندگی ها مراجعه کرده و برای تعمیر خودروی خود اقدام کنید. اگر هزینه هایی که به دلیل خواب وسیله به خریدار وارد می شود را ندید بگیریم ( هزینه رفت و آمدها و تلف شدن زمان و از کار افتادگی)، برخورد منت گونه خودرو سازان با مردم، آنها را اذیت می کند.
نا امن بود خودروها مشکل دیگر صنعت خودرو سازی ما می باشد. بدنه ضعیف، درست کار نکردن وسیله و ... که بارها خبرساز شده اند.
از همهی این مصائب که بگذریم، عدم نظارت بر بازار و نبود قانون مناسب برای خرید و فروش خودرو، مدتی است که بازار خودروی ما را با چالش مواجه کرده است.
بازاری که در آن خودروی صفر تحویلی از کارخانه با قیمت ۲۲ میلیون خریداری می شود و در بازار به حدود ۴۰ میلیون به فروش می رسد. این وضعیت به تناسب در خودروها با قیمتهای متفاوت نیز وجود دارد. در همین راستا خودروی کارکرده با قیمت بسیار بیشتر از قیمت خودروی نو تحویلی از کارخانه به فروش می رسد.
در اسلام برای تجارت قوانینی وجود دارد که باید رعایت شود، حکومت کشور ما نیز حکومت اسلامی است و باید قوانین بر اساس فقه اسلامی مصوب شوند.
یکی از شرایط فروش اسلامی، قیمت گذاری به روی محصول در حدی است که به مشتری اجحاف نشود. در همین خصوص مقام معظم رهبری در پاسخ به سوال (۱۶۱۲): گرفتن چه مقدار سود در فروش کالا مجاز است؟ می فرمایند: سود گرفتن حدّ معيّنی ندارد، بنا بر اين تا وقتی که به حدّ اجحاف نرسيده و بر خلاف مقرّرات دولت هم نباشد، اشکال ندارد، ولی افضل بلکه مستحب آن است که فروشنده به آن مقدار سودی که هزينه هايش را تأمين میکند، اکتفا نمايد.
می بینیم که رهبر معظم انقلاب دو شرط برای سود کالا گذاشته است، اول آنکه مخالف با مقررات دولتی نباشد و دوم اینکه اجحافی در حق خریدار نشود. حال سوال اینجاست، آیا دولت نباید مقرراتی بگذارد تا قیمت خرید و فروش خودرو را در بازار کنترل کند!؟
یا اینکه ، آیا فروش خودروی کارکرده به قیمت دو برابر خودروی نو اجحاف در حق مشتری نیست؟!
همهی ما می دانیم که این افزایش قیمت، بخاطر هیجانی است که دلالان و سودجویان به بازار تزریق کرده اند.
آیا دولت نباید با ارائه لایحه ای به مجلس، از تکرار این وضعیت در شرایط مشابه در آینده برای محصولات دیگر جلوگیری کند؟!
باید خاطرنشان کرد، خریدار بخاطر اجباری که وجود دارد، محصول کارکرده را با قیمت بیش از قیمت محصول نو می خرد و هیچ رضایت قلبی ای در این خرید وجود ندارد.
آیا در حکومت اسلامی وظیفه نمایندگان و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران نیست تا قوانینی تصویب کنند تا بازار را کنترل کرده و تجارت اسلامی را در کشور رواج دهند؟!
در پایان روایت اتفاق اقتصادی پند آموز در زمان امام صادق (ع) را برای درک بهتر مسئله بیان می کنیم تا مسئولین کشور اهمیت ماجرا را بیشتر درک و لمس کنند.
عائله ی امام صادق و هزینه ی زندگی آن حضرت زیاد شده بود. امام به فكر افتاد كه از طریق كسب و تجارت عایداتی به دست آورد تا جواب مخارج خانه را بدهد. هزار دینار سرمایه فراهم كرد و به غلام خویش كه «مصادف» نام داشت فرمود:«این هزار دینار را بگیر و آماده ی تجارت و مسافرت به مصر باش».
مصادف رفت و با آن پول از نوع متاعی كه معمولاً به مصر حمل می شد خرید و با كاروانی از تجار كه همه از همان نوع متاع حمل كرده بودند به طرف مصر حركت كرد. همینكه نزدیك مصر رسیدند، قافله ی دیگری از تجار كه از مصر خارج شده بود به آنها برخورد. اوضاع و احوال را از یكدیگر پرسیدند. ضمن گفتگوها معلوم شد كه اخیرا متاعی كه مصادف و رفقایش حمل می كنند بازار خوبی پیدا كرده و كمیاب شده است. صاحبان متاع از بخت نیك خود بسیار خوشحال شدند، و اتفاقا آن متاع از چیزهایی بود كه مورد احتیاج عموم بود و مردم ناچار بودند به هر قیمت هست آن را خریداری كنند.صاحبان متاع بعد از شنیدن این خبر مسرت بخش با یكدیگر هم عهد شدند كه به سودی كمتر از صددرصد نفروشند. رفتند و وارد مصر شدند. مطلب همان طور بود كه اطلاع یافته بودند.
طبق عهدی كه با هم بسته بودند بازار سیاه به وجود آوردند و به كمتر از دو برابر قیمتی كه برای خود آنها تمام شده بود نفروختند. مصادف با هزار دینار سود خالص به مدینه برگشت. خوشوقت و خوشحال به حضور امام صادق رفت و دو كیسه كه هر كدام هزار دینار داشت جلو امام گذاشت. امام پرسید: «اینها چیست؟ » گفت: «یكی از این دو كیسه سرمایه ای است كه شما به من دادید، و دیگری كه مساوی اصل سرمایه است سود خالصی است كه به دست آمده.».
امام: سود زیادی است، بگو ببینم چطور شد كه شما توانستید این قدر سود ببرید؟ مصادف گفت: قضیه از این قرار است كه در نزدیك مصر اطلاع یافتیم كه مال التجارهی ما در آنجا كمیاب شده. هم قسم شدیم كه به كمتر از صد درصد سود خالص نفروشیم، و همین كار را كردیم!.
امام صادق فرمودند: سبحان اللّه! شما همچو كاری كردید؟ ! قسم خوردید كه در میان مردمی مسلمان بازار سیاه درست كنید؟ ! قسم خوردید كه به كمتر از سود خالصِ مساوی اصل سرمایه نفروشید؟! نه، همچین تجارت و سودی را من هرگز نمی خواهم. سپس امام یكی از دو كیسه را برداشت و فرمود: «این سرمایهی من» و به آن یكی دیگر دست نزد و فرمود: «من به آن كاری ندارم.». آنگاه فرمود: «ای مصادف! شمشیر زدن از كسب حلال آسانتر است.» [1][2]
هشدار امام به مصادف، هشدار به تمام شیعیان است که در راه بازدهی مالی انصاف را فراموش نکنند و از نیاز و احتیاج مردم سوءاستفاده نکنند و به اصطلاح خون خلق الله را درون شیشه نکنند!. مشکلی که امروز با در بیشتر دادو ستدها شاهد هستیم که شخص به کمتر از دو برابر سود راضی نیست. آیا براستی شیعه جعفری نباید از رفتار و روش امام خود درس بگیرد؟!
اما داستان بعدی از این امام که درس بسیاری بزرگی برای آنان که احتیاجات مردم در دستشان هست دارد. داستان را با هم میخوانیم:
امام صادق سلامالله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند. فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.[3]
واقعا اگر همین یک داستان سرلوحه بسیاری از ما قرار میگرفت ایا دیگرا شاهد این تورم وحشتناک بودیم؟! آیا با کوچکترین شایعهای در مورد گران شدن جنسی به بازار حملهور میشدیم و آیا شاهد احتکار و گرانی و عدم قدرت خرید بعضی از عزیزان درون جامعه میبودیم؟!
بقول شاعر در خانه اگر کس هست یک حرف بس است، ما این دو داستان را از داستانهای زیادی گلچین کردیم تا یادمان باشد اقتصاد چیزی جدای از دین نیست و اینگونه نیست وقتی که در مغازه مینشینیم یا وارد بازار میشویم دین و روش و رفتار امامن خود را فراموش کنیم، بلکه باید آنجا بیشتر مراقب باشیم.
به امید آن روز که رفتار عملی اهل بیت را در زندگی خود عمل کنیم.
--------------------------
پینوشتها:
[1] «یا مصادف مجالدة السیوف اهون من طلب الحلال.»: بحارالانوار ، ج /11ص 121.
[2] مجموعه آثار شهید مطهری. ج18، ص 263
[3] مجموعه آثار شهید مطهری. ج18، ص 43