امام علی (ع) در رابطه پیرمرد نصرانی که در جوانی کار کرده و در پیری به علت از کار افتادگی و نداشتن سرمایه گدایی می کرد، می فرماید: سوابق این مرد حکایت می‏کند که در مدتی که توانایی کار داشته، خدمت کرده است؛ بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفّل کند، بروید از بیت المال به او مستمری بدهید.

به گزارش تیتر آزاد، در کتاب داستان راستان، ج2، ص221 و222 و وسائل، ج 2/ص 425. می خوانیم که یک پیرمرد نصرانی، عمری کار کرده و زحمت کشیده بود و اما اندوخته ای نداشته و با رسیدن به سن پیری کور و از کار افتاده شده بود و گدایی می کرد.

مردم ترحم می‏کردند و به عنوان صدقه، پشیزی به او می‏دادند و او از همین راه بخور و نمیر به زندگانی ملالت بار خود ادامه می‏داد.

 روزی امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام از آنجا عبور کرد و او را به آن حال دید و جویای احوالات او شد. کسانی که پیرمرد را می‏شناختند، آمدند و شهادت دادند که این پیرمرد نصرانی است، و تا جوان بود و چشم داشت کار می‏کرد، اکنون که هم جوانی را از دست داده و هم چشم را، نمی‏تواند کار بکند و ذخیره‏ای هم ندارد، طبعا گدایی می‏کند.

امام علی (ع) فرمود: عجب! تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته‏اید؟! سوابق این مرد حکایت می‏کند که در مدتی که توانایی کار داشته، خدمت کرده است؛ بنابراین بر عهده حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفّل کند، بروید از بیت المال به او مستمری بدهید.

با توجه به سیره ائمه اطهار و این روایت از امام علی (ع) نتیجه می گیریم که جامعه و حکومت در قبال افراد از کار افتاده و کهنسالان ناتوان مسئول می باشند و باید آنها را در گذران زندگی حمایت کنند.

حال که نزدیک سال نو می باشیم بیایید و به همسایگان و اطرافیان خود توجه بیشتری نشان دهیم و چند روز از سال را هم شد مسلمان زندگی کنیم.

 شیخ قاسم خطیال امیری، روحانی روستای زینب آباد از توابع رامیان است که عمری را به خدمت به اسلام و مسلمین پرداخته است و اکنون به سن پیری و از کار افتادگی رسیده است و نیاز به توجه مسئولین و مردم دارد. در همین راستا در گزارش زیر خلاصه زندگی او را برای شما نقل می کنیم.

شیخ قاسم در سال 1316 در کلاته خیج استان سمنان به دنیا آمد. وی ۳۳ سال از زندگی خود را به باربری در گرگان و کارخانه پنبه و کارخانه آرد مشغول بوده است و به علت کساد شدن بازار کار رو به چوپانی می آورد و ۶ ماه دیگر از زندگی خود را چوپانی می کند.

آقای خطیال امیری ، از محل چوپانی، برای عزاداری محرم و استراحت به سمت خانه خود در کلاته خیج سفر می کرده است و در راه به یک سید نیازمند بر می خورد و ۵ تومان به او کمک می کند.

در شب ۷ محرم خواب نما می شود و ده شب برای مردم روستای سخنرانی می کند و سپس با توجه به الهاماتی که در خواب به او شده بود به مشهد برای زیارت امام رضا می رود و در آنجا ۱۰ شب به دعا و نیایش مشغول می شود.

در روز دهم سه نفر از علما می آیند و وی را به مدرسه نواب برای تحصیل دروس حوزی می برند.(به گفته شیخ قاسم این اتفاقات در خواب به او گفته شده بود.)

شیخ قاسم ۸ سال در آنجا تحصیل می کند و با علمای بزرگ و مجتهدین آن زمان مشهد مقدس که جزء علمای بزرگ کشور بودند نشست و برخواست کرده و کسب علم می کند و سپس به دیار خود باز می گردد.

وی در روستاهای اطراف روستای خود در استان گلستان منبر رفته و به تبلیغ دین و حمایت از امام خمینی می پرداخته است.

آقای امیری بعد انقلاب و در دفاع مقدس به عنوان بسیجی به جبهه می رود و در آنجا با برخورد موشک توپ در نزدیکی او گوش چپش مجروح می شود و شنوایی خود را از دست می دهد.

وی تا سال ۶۹ بصورت سیار در شهر ها و روستا های اطراف دیار خود به تبلیغ مشغول بوده است و در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۶۹ به روستای زینب آباد می رود و آنجا ساکن شده و به تبلیغ دین می پردازد.

شیخ قاسم در این روستا برای کسترش اسلام و جا انداختن فرهنگ نماز جماعت و حضور در مسجد خیلی تلاش می کند و با صحبتهایی که با مراجع و خیرین می کند با کمک مردم مسجد روستا را می سازند.

وی در این روستا تلاشهای زیادی انجام می دهد و در تمام مراسمات مردم شرکت کرده و وظیفه دینی خود را انجام می دهد.

آقای خطیال از زمان طلبگی به بعد با خواندن نماز و گرفتن روزه قضا برای گذشتگان مردم خرج زندگی خود را تامین می کرده است. ( به گفته شیخ قاسم همسر و دخترش نیز به او کمک می کردند.)

حال چند سالی است که وی به سن پیری و کهنسالی رسیده و کلیه وی دچار مشکل شده است.

 به گفته شیخ قاسم در این مدت که قوه بدنی او تضعیف شده و توانایی خواندن نماز و گرفتن روزه را ندارد، و نمی تواند در مراسمات شرکت کند هیچ کسی احوالی از او نپرسیده است.

آقای امیری با گلایه می گوید: نه امام جمعه ای، نه مسئولی و نه حتی مردم به دیدار من نیامدند و احوالات جسمی و مالی من را جویا نشدند.

وی این روز ها در وضعیت بد اقتصادی به سر می برد و برای خرج دکتر و خرج زندگی مستاصل شده است.

آیا از مردانگی است که فردی را که جوانی خود را برای اسلام و خدمت به مردم صرف کرده است اکنون که به پیری و ناتوانی رسیده است را به حال خود رها کنیم.

تیتر آزاد از مسئولین و هموطنان عزیز تقاضا دارد برای شیخ قاسم های کشور عزیزمان چاره ای بیندیشند و به آنها توجه کنند.

انتهای پیام/