اکنون آیا وقت آن نرسیده است که شعار انتخاباتی «برگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی» پس گرفته شود و پس از این همه تجربه تلخ و احترامی که از طریق «پاسپورت» به آن نرسیدیم؛ از راه پر اشتباه فعلی به سمت انقلابی‌گری، آرمان‌خواهی واقع‌گرایانه حرکت کنیم؟

به گزارش تیترآزاد، به نقل از فارس ؛ «عربستان برای وزیر ارشاد دولت روحانی روادید صادر نکرد»... خبر تا آن اندازه مهم بود که در گیرودار قضایای شهید و زخمی شدن بیش از 3 هزار زائر خانه خدا هم گم نشد و افکار عمومی را تحت‌الشعاع قرار داد.

معنای تیتر و محتوای خبر هم بسیار ساده به نظر می‌رسید. عربستان سعودی تاکنون حاضر نشده است به متولی مستقیم سازمان حج و زیارت در دولت یازدهم ایران اجازه حضور در این کشور و پیگیری وضعیت حادثه‌دیدگان منا را بدهد. همین!

افکار عمومی اما تیر خلاص را از انعکاس خبر «بر زمین ماندن درخواست ظریف برای ملاقات با عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان» سعودی خورد. ماجرایی که از اقدام ظریف در نیویورک برای این ملاقات و ردّ آن از طرف سعودی‌ها حکایت می‌کرد...

و البته این نخستین بار نبود که مردم ایران شاهد رفتارهای سرد کشورهای متخاصم ایران با دولت یازدهم جمهوری اسلامی بودند.

تصویر، متعلق به ملاقات اخیر ظریف با امیر کویت و صحبت پیرامون واسطه‌گری کشور کویت است

قبل از این و در ماجرای اعزام نماینده دولت روحانی به سازمان ملل هم، نظیر همین اتفاقات را شاهد بودیم و افکار عمومی به‌وضوح به خاطر می‌آورند که آمریکا چگونه حاضر نشد به «حمید ابوطالبی» روادید بدهد و با وجود آنکه دولتی‌ها علی‌الدوام تأکید می‌کردند که دولت، فقط طالبی را نماینده خود می‌داند اما دست آخر کوتاه آمدند و کس دیگری را معرفی کردند که آمریکایی‌ها حاضر باشند به او روادید بدهند.

و ابوطالبی هم بعدها در یادداشتی نوشت:‌«به نظر من ارزش آغاز تعامل ایران و آمریکا، بیش ازموضوع هسته‌ای است؛ آنرا آسان از دست ندهیم»!

*گفته بودند احترام را به پاسپورت ایرانی برمی‌گردانیم!

«حسن روحانی» کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دولت یازدهم ایران، بامداد جمعه، 10 خردادماه سال 92 در برنامه انتخاب ایرانی که در شبکه جهانی جام‌جم پخش می‌شد، گفته بود:‌« همه سؤالات به سیاست خارجی بازمی‌گردد. باید بدانید که ارزش پاسپورت علامت نوع رابطه ما با دنیاست؛ اگر روابط ما با کشوری، قاره‌ای یا کل جهان صمیمی و بر مبنای احترام متقابل و منافع متقابل، روابط گرمی شد، آنوقت شهروند ایرانی در آن کشور جایگاه دیگری پیدا می‌کند، در آن صورت چهره ایرانی را که می‌بینند، به عنوان چهره دوست نگاه می‌کنند و پاسپورت هم جایگاه خود را پیدا می‌کند.»

او افزوده بود: «قول می‌دهم که اعتبار و احترام را به پاسپورت ایرانی برگردانم»

و این جمله به یکی از شعارهای انتخاباتی او تبدیل شد و پس از روی کار آمدن دولتش، افکار عمومی به نظاره نشستند که ببینند آقای رئیس جمهور چگونه این شعار خود را عملی می‌کند؟

البته چند ماه بعد تنوری که این شعار در آن پخته شده بود نیز هویدا شد و افکار عمومی با شخصی به نام «محمود سریع‌القلم» به‌عنوان مشاور رئیس‌جمهور روحانی آشنا شدند. سریع‌القلم، از استادان اصلاح‌طلب و کسی است که در تئوری‌های خود بصورتی محرز به جهانی‌سازی، درج دوم بودن مردم ایران نسبت به کشورهای غربی و البته به «پاسپورت» اشاره کرده است.

او در کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران» از این می‌گوید که پذیرش گذرنامه یک ایرانی توسط کشورهای مطرح غربی نظیر فرانسه، انگلیس و آمریکا اوج احترام یک دولت به شهروندان خود است!

افکار عمومی اما حق داشتند که منتظر نتایج ملموس شعار ادعا شده باشند و حتی با وجود مشخص بودن شعار، معلوم شدن تنور پردازش آن و شناخته شدن کسانی که در گوش رئیس‌جمهور دولت یازدهم این حرف‌ها را نجوا می‌کردند؛ باز هم به انتظار بنشینند تا ببینند دولت در ماجرای پاسپورت‌ها چند مرده حلاج است؟

و همزمان با همین فرایند بود که اول، ماجرای ویزا ندادن دولت و کنگره آمریکا به نماینده دولت روحانی برای حضور در محل سازمان ملل اتفاق افتاد و بعد ماجراهایی مثل اخراج 64 دانشجوی ایرانی از نروژ، ویزا ندادن به وزیر فرهنگ دولت روحانی از سوی دولت سعودی و ردّ درخواست ملاقات ظریف از سوی مقامات عربستان.

دولت اما شاید توجه نمی‌کند به قضاوت افکار عمومی...قضاوت‌هایی که مثلاً در تیتر تحلیل‌ها و یا نظرات ذیل اخبار رسانه‌ها خطاب به دولت می‌نوشتند و می‌نویسند: «پاسپورت مردم پیشکش؛ کاری کنید به خودتان بی احترامی نکنند».

*چرا این «کلید» قفل را باز نکرد؟

هرگز نباید با خوانش این مطالب و خبرهای اشاره شده اینطور فرض کرد که بی‌حرمتی‌ها به مقامات دولت ایران فقط مختص به این دولت بوده است. سنگ‌اندازی کشورهای مخالف ما بر سر راه مقامات و شهروندان کشورمان در سنوات گذشته نیز به انحاء مختلف روی داده است.

حکماً رئیس‌جمهور روحانی که پیش از این بر مناصب مختلفی سیطره داشته است، ماجرای دادگاه میکونوس و حرکت یک دادگاه آلمانی در محکوم کردن مقامات بلندپایه کشورمان را به خاطر دارد. و همینطور ماجراهایی مثل انفجار آمیا که در آن هم علیه مقامات جمهوری اسلامی ایران اقامه دعوی شد و حتی دادگاه آرژانتینی اعلام کرده که حکم جلب آقای هاشمی رفسنجانی را نیز صادر کرده است.

دستگیری اتباع کشورمان و زندانی شدن آنها در کشورهای دیگر با نظارت سرویس‌های آمریکایی، نپذیرفتن نمایندگان دولت سابق توسط رؤسای جمهور برخی کشورها، عدم ارائه به موقع روادید به تعدادی از ورزشکاران ایرانی در سفرهای مختلف، انگشت‌نگاری از مقامات کشورمان در فرودگاه‌های غربی، ربوده شدن سفرای ایران در برخی کشورها و... ده‌ها رویدادی هستند که همواره در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بروز یافته‌اند و دلیل تمام آنها نیز چیزی جز عداوت همیشگی برخی قدرت های جهانی با ایران و ایرانی نبوده است.

راه گشایش اما هرگز آنی نیست که روحانی با کلیدش مدعی آن بود.

«پاسپورتی جلوه دادن» ماجرا در دولت روحانی به‌وضوح نشان داد که با دیپلماسی لبخند و پیاده‌روی و تلاش برای بازی به اصطلاح برد _ برد هم نمی‌شود مانع این مسئله شد.دشمن، دشمن است و در جمهوری اسلامی، احمدی نژاد و روحانی نمی شناسد. بدترین اقدام این است که کسی در داخل بخواهد با ابزار دشمن بر رقیب خرده بگیرد. شعار «بازگرداندن احترام به پاسپورت ایران» دقیقا بازی در پازل دشمن بود و اکنون زمان آن است که به شیوه ای منطقی پس گرفته شود.

فقط به این دلیل که بر خلاف ادعای محمود سریع‌القلم، «احترام به ایرانی» را نباید در مُهر پاسپورت و رفتار دولت‌های بیگانه جستجو کرد که باید در رفتار ملت‌ها، در اقتدار سیاسی و نظامی و اقتصادی و در عدم اظهار عجز و کدخداپنداری کشورهای به اصطلاح ابرقدرت به دنبال آن بود.

*عرصه های اقتدار و احترام پاسپورت ایرانی کدامند؟

در مقابل این همه رخداد و پاسپورتی جلوه دادن آنها اما عرصه‌هایی هم وجود دارد که تبلور احترام واقعی پاسپورت و شأن ایرانی هستند.

عرصه‌هایی که گواهی می‌دهند اعتبار و احترام را نه صرفاً در روادید و گذرنامه که باید در قلوب ملت‌های جهان و در عجز کشورهای متخاصم جستجو کرد.

سفر مقام معظم رهبری در هنگام ریاست‌جمهوری معظم‌له به کشور پاکستان در 30 سال قبل یکی از این جلوات مهم است.

سفری که میزان استقبال مردم پاکستان از رئیس‌جمهور دولت انقلابی ایران به حدی زیاد بود که گفته می‌شد مسیر 15 دقیقه‌ای در طول 4 ساعت طی شد و مردم تا کیلومترها به نظاره چهره انقلابی ایران و همراهانش ایستاده بودند.

استقبال گسترده مردم سودان از هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور اسبق را نیز در همین تراز باید ارزیابی کرد. فارغ از مواضع کنونی آقای هاشمی رفسنجانی، استقبال مردم سودان از وی تاریخی بود و البته از یاد نباید برد که این استقبال، در حقیقت نماد اقبال مردم مسلمان یک کشور بزرگ آفریقایی به نظام اسلامی و انقلا اسلامی ایران بود.

و اصلاً مگر همین چند سال قبل نبود که لبنانی‌ها در استقبالی گسترده از رئیس‌جمهور سابق ایران، سنگ تمام گذاشتند و بهت جهان و نظریه‌پردازان تشریفات دیپلماتیک را سبب شدند؟

قطعا این استقبال ها قبل از جایگاه حقیقی روسای جمهور ایران، به جایگاه حقوقی آنها به عنوان مدیران اجرایی کشوری بازمی گردد که در دنیای کنونی سردمدار استقلال خواهی، ظلم ستیزی و هویت بخشی به مظلومان دنیاست.

این قصه البته سر دراز دارد...

6 کشور به اصطلاح ابرقدرت جهانی بیش از 12 سال است که فقط به این دلیل که از هرگونه هجوم نظامی، حصر اقتصادی و خرابکاری گسترده علیه ایران عاجز شده‌اند، مشغول مذاکره با ما هستند.

سرداری به نام حاج قاسم سلیمانی با مشاوره‌ها و حضور سیاسی _ نظامی خود در میان کشورها و گروه‌های هم‌پیمان جمهوری اسلامی، عزت و اقتداری آنچنان دلچسب را به ایران و ایرانی بخشیده است که ماجرای پاسپورت و احترامش در آن گم شده و دشمنان نظام اسلامی امروز در اشاره به همین اقتدار است که او را اسطوره ای می خوانند که حضورش در هر کشوری مایه آرامش مردم و وحشت تروریست هاست.

مقاومت 37 ساله مردم ایران در مقابل تحریم‌ها نیز کاری کرده است که مقامات و اندیشمندان کشورهای مختلف دنیا، مردمشان را به الگو گرفتن از جمهوری اسلامی ایران برای مقاومت در برابر غرب و آمریکا فرامی‌خوانند.

و یا همین طور، نامه مشهور امام راحل به گورباچف درباره فرجام کمونیسم شوروی که فرمولی بدیع در دیپلماسی بود و تکانه ای سخت برای چهره‌ها و رجال سیاسی جهان محسوب می‌شد.

کدامیک از مثال‌های اشاره شده با لبخند، با چانه‌زنی سیاسی و با مراودات دیپلماتیک و ظریف برای ایران به دست آمده است؟

اکنون آیا وقت آن نرسیده است که شعار انتخاباتی «برگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی» پس گرفته شود و پس از این همه تجربه تلخ و احترامی که هیچگاه از طریق «پاسپورت» به آن نرسیدیم؛ از راه پر اشتباه فعلی به سمت انقلابی‌گری، تکذیب هژمونی آمریکا و آرمان‌خواهی واقع‌گرایانه حرکت کنیم؟

*«پاسپورت» و مسئله‌ای به نام «احترام»

از دشمن انتظاری جز دشمنی نمی‌رود... به سخن دیگر اینکه رخدادهای اخیر و رفتارهای خصمانه نسبت به دولت یازدهم آنهم از جانب کشور و دولتی دسته‌چندم همچون عربستان سعودی، به وضوح اثبات کرد که انتظار رفع رفتارهای خصمانه از سوی دشمن بوسیله چانه‌زنی سیاسی و مراودات دیپلماتیک هرگز نتیجه نمی‌دهد و راه به جایی نمی‌برد.

یعنی کسانی که بعد از روحانی هم بر صندلی پاستور تکیه خواهند زد باید بدانند که در معرض عدم صدور روادید، قبول نکردن درخواست ملاقات و غیره خواهند بود.

اما نکته آنجاست که رفتار خصمانه دشمن در مراودات دیپلماتیک و غیره دلیلی بر ضعف عمده مقامات هیچیک از دولت‌های ایران نیست و نباید به عاملی برای فشار بر افکار عمومی و پاسپورتی جلوه دادن مسائل کشور تبدیل شود.

اگرچه نمی‌توان منکر برخی اشتباهات در دولت‌های قبل و دولت فعلی بود اما باید تأکید کرد که نباید و نمی‌توان از رفتار خصمانه دولت های دشمن، ماهی انتخاباتی صید کرد و این طور گفت که این رفتارها به دلیل نابلدی مسندنشینان است و ما اگر بیاییم از زبان‌فهمی بهتری نسبت به دنیا برخورداریم!

روح اقتدار و احترام را می‌شود در مقاومت، در قلوب ملت‌ها و در ایستادگی بر اصول فطری جستجو کرد.

تجربیاتی همچون تلاش کشورهای 1+5 برای مذاکره با ایران، استقبال ملت‌های ستمدیده دنیا از مقامات دولت‌های مختلف ایران و ماجرای میکونوس و پیروزی دیپلماتیک ما در قضیه بازگشت حقیرانه سفرای اروپایی به ایران به روشنی اثبات می‌کنند که دیپلماسی و اشاره به پاسپورت، زمانی نتیجه‌بخش هستند که در پشت سر خود مخزنی از اقتدار و صلابت و مقاومت داشته باشند وگرنه نتیجه معکوس می‌دهند.

کما اینکه شاهد هستیم درخواست کسی از سوی سعودی‌های دسته‌چندم بر زمین می‌ماند که زمانی به همین وزیر خارجه فعلی سعودی پیغام تبریک انتصاب فرستاده و در پیامش ابراز امیدواری کرده بود که در دوره مسئولیت جدید عادل‌بن‌احمد الجبیر شاهد گسترش روابط دو ملت و دو دولت جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی باشیم.

و یا آمریکا از دادن روادید به کسی در دولت فعلی خودداری کرد که تلاش برای رابطه با آمریکا را یک فرصت می‌داند.

مردم حق دارند، بدانند که تعریف دولت از احترام به پاسپورت ایرانی چه بود؟ و چرا اکنون کار به جایی رسیده است که برای وزرای همین دولت نیز روادید صادر نمی‌شود و یا مثلاً اتباع ایرانی در یک فرودگاه عربستانی مورد سخیف‌ترین توهین‌ها قرار می‌گیرند؟

آنها می‌خواهند، بدانند مقولاتی مثل شعار پاسپورت روحانی، اظهار نظر محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت مبنی بر اینکه «منزلت ایرانیان در عرصه‌های بین‌المللی ارتقا یافته» و نقل خبر رسانه‌های حامی دولت از «واشنگتن‌پست» درباره ترفیع درجه آماری پاسپورت ایرانی در جهان با واقعیت‌های موجود و اتفاقات اخیر چه نسبتی دارد؟

افکار عمومی کنجکاوند، ببینند دولتی که دیپلماسی توییتری و بالکنی و قدم زدن و بازی برد _ برد و سخنگوی زن را عامل احترام می‌دانست و اکنون به دَرِ بسته خورده است آیا شجاعانه از نظرات سابق خود و مشاورانش عدول خواهد کرد یا خیر؟

دَرِ بسته‌ای که خردمندانه نمی‌توان امید داشت توافق نهایی وین هم بتواند باری از دوش آن بردارد. اگر بار بیشتری بر گرده‌اش تحمیل نکند.

انتهای پیام/