برجام را که میخواستند تحمیل کنند، اولش از فرق سر تا نوک انگشت، ما را محتاج به آن کردند و بی آن فلاکت زدهمان.
به گزارش تیترآزاد، به نقل از راه دانا علی سلیمانیان طی یادداشتی نوشت:
۱-برجام را که میخواستند تحمیل کنند، اولش از فرق سر تا نوک انگشت، ما را محتاج به آن کردند و بی آن فلاکت زدهمان. از بهشت پسابرجام چهها که نسرودند و از نکبت پیشابرجام مویهها که نکردند و بر آن فلاکت گریبان چاک نمودند و موی پریشان ساختند. خلاصه که همه چیزمان را به برجام گره زدند و آنقدر عجز و لابه و شیون کردند که بفهمانند حتی آب -مایهی حیات- هم در گرو عنایت حضرت کدخداست و اینجور شد که هستمان را بیبرجام نیست انگاراندند و مردم را مخیر کردند بین انتخاب مرگ یا برجام!
2- راستش تا پیش از اینکه حرفی از برجام باشد و اصلا این کلمه جعل شود، من نمیدانستم اینقدر برجاملازمام و تا این حد محتاجم به آن. از هر مشکلِ موجود و بحران موعودی که حرفی زده میشد، انتهایش به برجام میرسید تا اینکه دیدیم انگار همه چیزمان به برجام بسته است و در کمال تاسف ما غافل بودیم از آن. برجامِ به این مهمی و این همه غفلت؟! نوبر بود.
(اما راستش بین پرانتز بگویم که من هر چه فکر کردهام تا الانش چیزی از ربط آب و برجام نفهمیدهام الا اینکه: با آب میشود بر «جام» ریخت!)
3- این روند برجامی و نشست و برخاستها با نمایندگان کدخدا آنهم در کنار آب در ژنو، کار را به جایی رسانید که حتی از عاشورا هم درس مذاکره گرفته شد! و من با خودم هی کلنجار رفتم که اینها چگونه از عاشورا درس مذاکره آموختهاند و هر چه بیشتر فکر کردم، کمتر به نتیجه رسیدم. آخر اگر اهل مذاکره و بده بستان بودند، میز مذاکره که در کوفه نبوده است؟ اینها اتفاقا داشتند از همان میز مذاکره فرار میکردند که کارشان کشید به کوفه! برجام را شب تاسوعا و عاشورا به خیمههای یاران حسین آوردند اما که بود که اماننامهی کدخدارا امضا کند و پای در دوران پسابرجام بگذارد؟! از آنها پیش کشیدن و از اینها پس زدن! خلاصه هر جور ماجرا را پیچاندم درس مذاکره از آن بیرون نیامد که نیامد. تا اینکه دیدم هیچجور نمیشود چنین درسی از عاشورا گرفت.
لاجرم جایم را عوض کردم و عاشورا را از نگاه طرف دیگر بررسی کردم و آنجا بود که پی به راز درس مذاکرهی عاشورا بردم. فهمیدم که باید از شکستِ عاشورا و نرفتن پای میز مذاکره با کدخدا درس گرفت و سر عقل آمد و به تمنای آب دست بیعت به کدخدا داد و تاریخ را با مصیبت لب تشنگی به آتش نکشید!
چه میگویم؟ مگر امام حسین(ع) جنگش با یزید بر سر آب بود که انتظار بیعت داریم آن هم به پشیزِ آب؟! اصلا قیام حسین(ع) چه ربطی دارد به آب؟
العیاذ بالله. بگذریم.
4-کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا. میگویند ماهی را هر وقت که از آب بگیری تازه است. یا جلوی خسارت را از هر کجا که بگیری منفعت است. چه فرق دارد الان هم عاشوراست. بیایید تاریخ را از مصیبتی که دچارش شده نجات دهیم. برویم برای آب با کدخدا مذاکره کنیم. برویم برجام را از آب بگیریم و بیاییم. چاره چیست؟ هان؟ برویم سر وقت حضرت کدخدا و گردن کج کنیم و دلش را نرم. راه آب را باز کنیم و برگردیم و تاریخ را از جنگ و تشنگی و مصیبت نجات دهیم!
5-نعوذ بالله این جنگ زرگری آبی-برجامی، همه چیز را تقلیل داده که هی فکر میکنم حسین(ع) سر آب به جنگِ یزید رفت! مگر حسین سر آب قیام کرد؟! چه میگویم؟ اصلا آب چه اهمیتی داشت در عاشورا؟ آب کجا و قیام حسین کجا؟ چه جفای بزرگی به امام!
اما میگویم بیایید ما بهتر از او عمل کنیم و سر همان آب، برویم و بسازیم با کدخدا. عبرت را برای این روزها گذاشتهاند. این هم عبرتی است از عاشورا. بگذارید قهرمانان عاشورا، این بار دیپلماتها باشند. بگذارید ما راه دوم را برویم. همان راهی که حسین انتخابش نکرد و تشنه ماند! هر بار که برای قهرمان بودن نباید جنگید. زمانه عوض شده. گاهی هم باید مذاکره کرد، باید تعامل داشت با جهان! باید عزت داد و وعدهی آب گرفت.
6-و راستش یادم رفته بود که اصلا ما مشکل آب داریم مگر؟ و مگر راه آب را بستهاند که برویم و مذاکره کنیم؟ اصلا راه آب مگر در قبضهی کدخداست؟ و اصلاً چه کسی گفته در آیندهی بیبرجام، مشکل آب خوردن خواهیم داشت؟ و اگر آن مشکل برایمان پیش بیاید، اصلاً چه ربطی به برجام دارد؟ و برجام چه کمکی به حال آب خواهد کرد؟
و باز پاک فراموش کردهام. مگر اصلا حسین برای آب میجنگید که ما برای آب هم حتی نه، برای توهم خودساخته ی بیآبی مذاکره کنیم؟!
درس نگرفتن ما از عاشورا چقدر عجیب است!
و از آن عجیبتر، درس گرفتن ماست!
7-برجام را به همه چیز حتی آبِ آشامیدنی بستیم و رفتیم برای مذاکره و با کدخدا بستیم و آمدیم.
میگویم من هنوز که هنوز است ربط آب و برجام را نفهمیدهام. اصلاً آب پیش کشتان. اقل کم همینهایی که در متن برجام آمده را محقق کنید حضرات قهرمانان دیپلماسی! بیربطهایش بماند. اصلاً باربطهایی که قرار بوده در نتیجهی عمل به برجام هم حاصل شود، و بهشتی که قرار بوده در پسابرجام پدیدار شود هم بماند. همهاش پیشکشتان. فقط همینهایی را که در متن برجام به صراحت آمده را عملی کنید.
چطور وقتی برجام میخواستید، آن را به هر چیز با ربط و بی ربطی گره میزدید الان برجام اینهمه عاجز و کاغذپاره شده که نمیتواند حقوق مصرح ما در متن خودش را هم عملی کند؟
8-بگذارید روضه ام را ختم کنم. روضهی پسابرجام، روضهی آب است. اما نه روضهی آبی که در پیشابرجام خواندند و کار را به برجام رساندند. روضه روضهی برجامی است که به آب بند است.
و اصلا از برجامی که از اولش به آب بند بوده، چه انتظاری میشود داشت؟ با آب میشود «برجام» ریخت ولی همه اش آب در هاون کوبیدن است.
عین همینی که الان داریم. یک برجام آبکی!
باید نشست و یک دل سیر گریه کرد بر چنین فتح الفتوح دیپلماتیکی که قرار بوده از آب خوردن -که کاملا بی ربط است به برجام- تا ورود فناوری جدید و مدرن هسته ای برای ما به ارمغان بیاورد، ولی هنوز در رفع تحریمها هم مانده.
و بگذارید سانتریفیوژهای نطنز، همان جور خالی خالی، و کاملا آبکی، سرخود بگردند، بلکه روزی رسید که فهمیدیم یک برجام آبکی یعنی چه و چرا نباید به دشمن اعتماد کرد؟!
علی سلیمانیان
انتهای پیام/