رابطه جدیدی که با عقد پیمان صلح بین روسیه و ژاپن ایجاد می شود، به اقتضای منافع ملی به عنوان اهرم فشار دو جانبه ای به شمار می رود که برای چین و آمریکا به یک اندازه چالش برانگیز است.

 

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- مریم خرمائی: «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه در حالی خود را برای پذیرایی از «شینزو آبه» نخست وزیر ژاپن در اوایل ماه میلادی آینده (سپتامبر) آماده می کند که از هم اکنون دیدار آنها که روابطشان به واسطه پیروی توکیو از تحریم های ضد روسی غرب و اختلاف عقیده بر سر مالکیت جزایر «کوریل جنوبی» سرد شده بود، تحلیل های متفاوتی را موجب شده است.

به واسطه التزام ژاپن و آمریکا به تامین امنیت متقابل، بسیاری تلاش توکیو - مسکو را در راستای انعقاد پیمان صلح که از زمان پایان جنگ جهانی دوم به تعویق افتاده است، به منزله راه میان بر برای نزدیکی هرچه بیشتر منافع روسیه – آمریکا در شرق آسیا و به تبع آن تضمین ثبات و امنیت برای متحدان منطقه ای تلقی می کنند.

در این میان برخی می گویند که فرصت به دست آمده بهانه ای می شود برای اینکه آمریکا با کمترین هزینه روسیه را به عقب نشستن از جبهه مشترکی ترغیب کند که با چین در منطقه راهبردی آسیا – پاسیفیک ایجاد کرده است.

البته این دیدگاه با توجه به بی اعتمادی ذاتی که بر دنیای سیاست حاکم است چندان هم بی اعتبار نیست چراکه در نهایت با توجه به وجود مرزهای مشترک میان روسیه و چین، سیاست های توسعه طلبی مرزی پکن ممکن است در آینده گریبان مسکو را هم بگیرد و این یکی از بهترین دلایلی است که روسیه را به رعایت جوانب احتیاط در رابطه با چین فرا می خواند.

اما آیا نباید تصور همسویی روسیه و ژاپن آن هم به صرف مهار چین را به پای خوش بینی بیش از اندازه نسبت به حل بی دردسر مناقشات دنیای پاسیفیک تلقی کنیم؟

ماجرای دیدار پوتین و آبه با محوریت انعقاد پیمان صلح و در نهایت انتقال مالکیت حداقل دو جزیره از چهار جزیره مورد مناقشه کوریل جنوبی به دولت توکیو، یک سالی می شود که نقل گاه و بی گاه محافل سیاسی است حال آنکه با عقب گرد به زمانی نه چندان دورتر در یک ماه گذشته وقتی پای صحبت «شی جینپینگ» رئیس جمهوری چین می نشینیم، درمیابیم اعتمادی که وی به استمرار رابطه دراز مدت پکن- مسکو دارد به اندازه حسن ظنی که شینزو آبه به ایجاد رابطه ای مستحکم میان توکیو – مسکو دارد، قوی است حال آنکه آبه و جینپینگ به ظاهر در دو جبهه مخالف که یکی له و دیگری علیه واشنگتن است، ایستاده اند.

جینپینگ ماه میلادی گذشته (جولای) در سخنرانی که به مناسبت نود و پنجمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست چین داشت خواهان نوعی از اتحاد نظامی با روسیه شد که به تضعیف ناتو بیانجامد و به جاه طلبی های امپریالیستی غرب خاتمه دهد.

وی در ادامه اظهارات خود گفت: جهان در آستانه یک تغییر بنیادین است. ما شاهد فروپاشی آرام اتحادیه اروپا و به همان اندازه اقتصاد آمریکا هستیم؛ شواهدی که بر ضرورت ایجاد یک نظم جهانی نوین دلالت دارد.

به گفته جینپینگ، ظرف ۱۰ سال آینده، جهان نظم جدیدی را به خود می بیند که نقطه کلیدی آن اتحاد چین و روسیه خواهد بود- اتحادی که پوتین نیز از آن به عنوان مشارکتی «ترغیب کننده و راهبردی» یاد می کند.

اینکه کارشناسان در پس هم داستانی روسیه و ژاپن در پی ریزی آینده سیاسی و اقتصادی شرق آسیا به نفع همه کشورهای منطقه از ویتنام و فیلیپین گرفته تا حتی آمریکا، پروژه مهار چین را می بینند تنها بخشی از واقعیت است که به فرصت های موجود در یک رابطه جدید اشاره می کند.

برای روسیه فرصت دوستی با ژاپن در کوتاه مدت به معنای یافتن راه میان بر برای مشارکت اقتصادی – امنیتی – سیاسی در شرق آسیا است حال آنکه در دراز مدت  از آن به عنوان  سپری برای پوشاندن کاستی های رابطه با چین استفاده می کند که در آن به مسکو تنها به چشم یک شریک کوچک نگاه می شود.

در مقابل برای ژاپن هم فرصت های مشابهی وجود دارد که در کوتاه مدت دامنه آن از اعاده حیثیت به واسطه اثبات مالکیت بر جزایر کوریل جنوبی تا تامین منافع اقتصادی و در نهایت آسودگی از بابت ثبات امنیت در مرزهای شمالی مشترک با روسیه گسترده می شود.

اما منفعتی که در دراز مدت از دوستی با روسیه نصیب ژاپن می شود چه خواهد بود؟ اگر با استناد به اظهارات یک ماه گذشته شی جینپینگ، فرض کنیم که روسیه و چین هرگز از مطالبات خود مبنی بر بازنویسی نظم جهانی دست بر نمی دارند، دوستی با مسکو چه منفعت پنهانی برای توکیو خواهد داشت؟

معاهده صلح توکیو - مسکو به همان اندازه که می تواند مانعی برای توسعه همکاری های راهبردی میان مسکو – پکن باشد، در جهتی معکوس به روسیه قابلیت به چالش کشیدن سیاست چرخش به پاسیفیک واشنگتن را می دهد و این همان فرصت پنهانی است که ژاپن به عنوان شریک کوچک آمریکا اگر ضرورت ایجاب کند، در دراز مدت از آن در جهت تامین منافع ملی خود استفاده می کند.

به بیان ساده تر، روسیه و ژاپن به عنوان شرکایی کوچک و در عین حال کارگشا در دو سوی میدان رقابت دو ابرقدرت چین و آمریکا ایستاده اند. در شرایط فعلی و در بازه زمانی نامعلوم هر دو به نفع متحدین کلیدی خود قدم بر می دارند اما در آینده ای نامعلوم و در شرایطی که می تواند بسیار متفاوت تر از زمان حال باشد، اتحاد روسیه - ژاپن اهرم فشار متقابلی خواهد بود که می تواند به یک اندازه در جهت تضعیف منافع چین و آمریکا عمل کند.

در دنیای سیاست هر فرصتی به همان اندازه تهدید تلقی می شود و این مسئله در تحلیل رابطه جدیدی که بین مسکو – توکیو شکل می گیرد نیز صادق است.

واشنگتن با استقبال از طرح صلح توکیو - مسکو به روسیه راه دور شدن از چین در زمان مقتضی را نشان می دهد اما نباید فراموش کرد که هر راهی دو سوی متفاوت دارد و ژاپن هم اگر روزی در تنگنا قرار بگیرد این فرصت را دارد که جهت گام های خود را به سمت چین تغییر دهد.

واقعیت آن است که پوتین و آبه اگرچه فعلا تا مدتی نامعلوم در زمین چین و آمریکا بازی می کنند، هر یک به اقتضای منافع ملی امکان بازی کردن در زمین طرف مقابل را نیز می سنجند.