منتقدان روحانی بیشتر قصد احیای ائتلافهای دم انتخاباتی و گرفتن ژستهای رادیکالی دارند تا رقیبسازی برای رئیسجمهور سیاس و زیرکی چون روحانی که تا پیش از مناظرهی سوم انتخاباتی سال 92، در نظرسنجیها ده درصد هم رأی نداشت.
به گزارش تیتر آزاد به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از آناج، در اینکه رئیسجمهور از سال 95 و با فاصلهگرفتن زمانی از روز اجراییشدن برجام، بهشدت با بحران کارآمدی دست و پنجه نرم میکند تردیدی وجود ندارد.
او مدتهاست که عامدانه در سناریویی به ایفای نقش میپردازد که کارگردان، نویسنده و تهیهکنندهاش کسی غیر از خود حسن روحانی نیست و تیم رسانهای دولت برخلاف آنچه برخی چهرههای سرشناس اعتدالگرا و اصلاحطلب میگویند، بهخوبی این فیلمنامه را تا قسمت کنونی مدیریت کرده و اتفاقا «عملیات گریم» را در تغییر چهرهی برخی افراد و همسو نشاندادن آنها با ایدهی مرکزی دولت یازدهم به نحو احسن انجام دادهاند.
روحانی در بحبوحهی کارزار انتخاباتی شعارهایی سر داده بود که از آنها با عنوان ایدههای مرکزی دولت یازدهم نام برده میشود؛ اعم از رفع تحریمهای ظالمانه از کانال سیاست خارجی و دیپلماسی لبخند و سازش و مدارا، ایجاد اشتغال و رونق فضای کسب و کار، درمان رکود و مهار تورم، کاهش توأمان فروش نفت خام و میزان وابستگی بودجه به نفت، سرشار کردن مردم از درآمدها به گونهای که اصلا به یارانه نیازی نداشته باشند، ساخت مسکن اجتماعی برای نیازمندان، رونق اقتصادی و... که در همهی اینها به جز مهار تورم با شکست قابل تأملی مواجه شده است.
روحانی در شرایطی از رشد اقتصادی عجیب و غریب 7.4 درصدی در ششماهه نخست سال 95 خبر میدهد که دیگر شاخصههای اقتصادی خلاف این ادعا را ثابت میکنند؛ سه برابر شدن رقم نقدینگی، افزایش بدهی دولت به بانکها، افزایش سی درصدی نرخ بیکاری، حاکمشدن بیسابقهترین رکود اقتصادی در کشور طی سه دههی اخیر، بالارفتن ضریب جینی و شاخص فلاکت اقتصادی، تعطیلی روزافزون کارخانهها و کارگاههای اقتصادی و نیز عبور نرخ دلار از مرز 4000 تومان، همگی نشان میدهند که رشد اقتصادی 7.4 درصدی بیشتر از هر چیزی به یک شوخی میماند تا ادعایی مبتنی بر واقعیات، جیب مردم و چرخ کارخانهها!
در عرصهی سیاست خارجی نیز پس از تصویب قانون آیسا و نقض فاحش برجام از سوی ایالات متحده آمریکا، روحانی بهجای پذیرش مسئولیت این اتفاق، به سراغ رهبری رفت و ایشان را مسئول نقض فاحش برجام از سوی آمریکاییها اعلام کرد! کأنه این امام خامنهای بوده که هر روز با جانکری گفتوگو میکرده و شروط خود را بر آنها تحمیل مینمود! حال آنکه در سینهی تاریخ ثبت شده که این روحانی و ظریف بودند که خلاف نظر رهبری، دست دوستی با آمریکا دراز کرده و طرح تعامل با آمریکا را تئوریزه میکردند و دقیقا عکسِ نظر رهبری، بلند فریاد میزدند که ما به مذاکره خوشبینیم و بدبینبودن در سیاست خارجی کاملا بیمعناست!
ناگفته نماند که تعدادی از بازیگران این سریال نیز همچون علی لاریجانی، علیاکبر ولایتی، علیاکبر صالحی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ناصر مکارم شیرازی، عبدالله جوادی آملی، حسین وحید خراسانی، سید حسن خمینی، علاءالدین بروجردی و علی مطهری از جمله حامیان عملکرد دولت در زمینهی سیاست خارجی بودند که «برخی از آنها» پس از روشنشدن حقیقت ماجرا و برملاشدن چهرهی واقعی آمریکا (که البته برای انقلابیون هرگز جدید نبود) آرامآرام از اردوگاه برجامیان مهاجرت کردند و حالا شدهاند منتقد برجام!
حتی رسانههایی که به مدت سه سال برای سیاست خارجی دولت غش و ضعف میرفتند حالا به جرگهی دلواپسان پیوسته و به نقد راهبرد دولت در این عرصه روی آوردهاند. مثلا سایت اَبر برجامی عصرایران طی یادداشتی در هفتهی گذشته مدعی شد: «در میانهی تلاشهای روحانی برای رفع تحریمها، اما «شیخ دیپلمات» یک اشتباه راهبردی کرد و آن هم اینکه روحانی تمام تخممرغهای خود در سیاست داخلی و خارجی را در سبد برجام قرار داد.»
روحانی که در در عرصهی کارآمدی در تنگنا قرار گرفته و دستاوردی برای ارائه ندارد، چاره را در آن دید که با القای دو قطبی در فضای سیاسی جامعه (مخصوصا پس از اعلام عدم کاندیداتوری احمدینژاد در انتخابات 96) مجددا خود را مخالف وضع موجود معرفی کند و با این حربه رقبای خود در انتخابات آتی را در زمرهی حامیان وضع موجود به مردم بشناساند که در این عملیات، رسانهها و مخصوصا چهرههای حامی دولت از محمود صادقی، علی مطهری، مسعود پزشکیان، عباس آخوندی و قاضی زاده هاشمی گرفته تا امثال رؤسای مجمع تشخیص و مجلس شورای اسلامی و حتی برخی اصولگرایان که برای بقای سیاسی خود چارهای جز طواف حول کعبهی اعتدال ندارند، روحانی را به خوبی یاری رساندهاند.
روحانی مدتهاست فهمیده که پیروزیاش در انتخابات آینده از مسیر القای دوقطبی در جامعه میگذرد و تیم رسانهای دولت تقریبا در این زمینه موفق عمل کرده است. او هرچند یک اقتصاددان خبره نیست، اما بهخوبی و بهتر از همه میداند که نه رشد اقتصادی 7.4 درصدی واقعیت دارد و نه انجام بندبند برجام با نظر و مشورت رهبری صورت گرفته و نه برخورد قاطعی به نقض فاحش برجام از سوی آمریکاییها انجام داده است؛ اما آنچه توسط رسانهها ساخته و پرداخته میشود چیزی غیر از اینهاست.
روحانی با همهی توان برای فاصلهگرفتن از جبههی انقلابی و رقبای احتمالیاش در انتخابات به میدان آمده و در این راه حتی از «حقوق شهروندی» هم استفادهی سیاسی کرده تا بلکه هم موجب دلخوشی اصلاحطلبان و لیبرالها گردد و هم با برافروختن خشم رسانههای رقیب، عرصه را مجددا به دوقطبی اصولگرا-اصلاحطلب تبدیل کند تا بتواند از همهی ظرفیتهای بالقوهی اصلاحطلبانی که در رأی لب مرزی روحانی در سال 92 تأثیر گذاشتند، بهره بگیرد.
البته بعید نیست که روحانی با بهکارگیری این حربه، مدت حضورش در پاستور را تا سال 1400 تمدید کند و بار دیگر از افتراق و تکثر رقبای انتخاباتیاش چنان فرصتی برای دولت دوم تدبیر و امید ایجاد کند که هیچ رئیس دولتی تا پیش از آن فکرش را هم نمیکرده؛ یعنی پیروزی در دو انتخابات نه با اتکای به آرای گفتمانی و ایدئولوژیک، بلکه متکی بر آرای خفته و مردد!
اما در جبههی منتقدان و مخالفان روحانی، هماندیشی و تمرکز بر روی یک هدف و راهبرد مشخص، کمتر دیده میشود و ظاهرا آنها بیشتر قصد احیای ائتلافهای دم انتخاباتی و گرفتن ژستهای رادیکالی دارند تا رقیبسازی برای رئیسجمهور سیاس و زیرکی چون روحانی که تا پیش از مناظرهی سوم انتخاباتی سال 92، در نظرسنجیها ده درصد هم رأی نداشت!
به نظر میآید رقبای روحانی بیشتر درگیر آناند که چه کسی بیشتر از همه توان شکست روحانی را در مناظرات انتخاباتی دارد و اینطور که پیداست هنوز به تفاهم نرسیدهاند و این عدم تفاهم، قطعا به ضررشان تمام خواهد شد.
انتهای پیام/