دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه آزادسازی حلب معادله نبرد را بر هم زد، گفت: باید در مقابل بدعهدی آمریکاییها جواب قاطع بدهیم تا سیاست خارجی ما بیاعتبار نشود.
به گزارش تیتر آزاد به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری فارس محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، چهارشنبه شب اول دی 1395در گفتوگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما در خصوص حادثه تروریستی در برلین و زوریخ گفت: اقدامات تروریستی در اروپا در دو سه سال اخیر شروع شده است و در حال گسترش از فرانسه به آلمان و کشورهای دیگر اروپایی است پس از پنجاه شصت سال امنیت و آرامش کاملی که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا صورت گرفته بود را تهدید کرد.
این موج ناامنیها، بسیار موضوع مهم و جدی است.اروپاییها پس از سالها ترس و وحشت از انفجار، بمب و تیراندازی را تجربه میکنند. البته این موج از خاورمیانه و حوادث عراق و سوریه به اروپا رفته و قبل از منطقه ما، از خود اروپا عوامل تروریست به خاورمیانه آمدند و حالا دارند به کشورهای مادر و اصلی خودشان بر میگردند.
نکته مهم این است که سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی اروپا که از سیستمها را رصد می کنند، با وقوع این حوادث مشخص شد که این سیستمها، دیگر جواب نمیدهد و اروپا اگر به سرعت نتواند منافذ امنیتی را نبندد و فکر اساسی نکند، احتمالا تا سالهای آینده این ناامنیها ادامه پیدا خواهد کرد.
رضایی با اشاره به تاثیر حادثه ترور سفیر روسیه در ترکیه بر روابط این دو کشور گفت: این حادثه مشکل جدی برای روسیه و ترکیه درست کرده است. از طرفی حیثیت سیاسی کاملا روسیه به خاطر ترور دیپلمات برجستهاش زیر سوال رفته است.
اهمیت این ترور بسیار بیشتر از سقوط هواپیما روسیه در حمله جنگنده ترکیه بود که در آنجا میگفتند این حمله به اشتباه رخ داده ولی در اینجا یک پلیس رسمی ترکیه سفیر روسیه را که باید در کشور میزبان در امنیت باشد، ترور کرده و با فرصت کافی شعارهایش را جلوی دوربینها داده و بعد از مدتی اثر جرم با کشتن او، پاک شده است. حادثه مهمی است. با این حادثه روسیه در برابر یک معضلی گرفتار شده است.
از طرفی میداند اگر روسیه بخواهد این روند نزدیکی با ترکیه را بر هم بزند، ضررش برای آنها مضاعف میشود و اگر پاسخی به عوامل وحامیان ترور سفیر خود ندهد، این هم لکه ضعفی برای روسها خواهد بود و ما درک میکنیم که روسیه الان در وضعیت حساسی گرفتار شده است. روسیه به هیچ وجه نمیخواهد رابطه اش را با ترکیه به هم بزند. این ترور در نزدیک شدن روسیه، ترکیه و ایران به حل مسئله سوریه کمک کرد.
ترکیه رسما اعلام کرد که مشکلی با آقای اسد ندارد. این عقب نشینی تحول بزرگی است. روسیه و ما از همراهی ترکیه در موضوع سوریه، استقبال میکنیم و بیانیه مسکو را نقطه عطفی در موضوع سوریه میدانیم.
فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در موضوع رویکرد رسانههای غربی در ابراز نگرانیهای بیهوده در موضوع حقوق بشر در سوریه گفت: از این سر و صداها می توان فهمید که اینها طرفدار تروریستها هستند. چون بر سر خروج تروریستها از منطقهای که در محاصره نیروهای ارتش و جیش الوطنی و مدافع سوریه بود، توافق شده بود و قرار بود مردمی که در فوعه و کفریا گرفتار شده بودند هم از محاصره تروریستها آزاد بشوند.
اما رسانههای غربی و حامیانشان میخواستند تروریستها آزاد بشوند اما مردم فوعه وکفریا در محاصره بمانند. ارتش سوریه شرط گذاشته بود که یک اتوبوس در برابر یک اتوبوس، اما تروریستها با سپر کردن مردم در اتوبوسها و آتش زدن اتوبوسها، خلاف این توافق عمل کردند. ارتش سوریه جلوی اینها را گرفته و حامیانشان داد و بیدادشان بلند شده است. در حقیقت فشاری که آنها آورده بودند برای خروج تروریستها بود.
استاد دانشگاه جامع امام حسین(ع) گفت: آزادسازی حلب مانند آزادسازی خرمشهر، معادله نبرد را بر هم زد. مهمترین دستاورد ارتش عراق اشغال خرمشهر بود. وقتی ما در جنگ تحمیلی خرمشهر را پس گرفتیم صدام دیگر برگ برنده ای نداشت. با آزادسازی حلب، ضعف و شکست تروریست ها و فروپاشی آنها هویدا شده و به آینده خودشان امیدی ندارند. تا قبل از آزادسازی حلب تروریستها امیدوار بودند که بتوانند آینده سوریه را در دست بگیرند اما دیگر به آینده خودشان هم امیدی ندارند.
رضایی افزود: این حوادث نشان داد سیاستهای جمهوری اسلامی در عراق و سوریه کاملا منطقی و بر اساس استانداردهای انسانی و اسلامی بوده است. ما از اول اعلام کرده بودیم که دولت مشروع سوریه باید به رسمیت شناخته بشود و هر گونه دخالت خارجی محکوم است. عملا ثابت شد که موضوع سوریه فقط از طریق مذاکرات سیاسی قابل حل است و با زور و فشار نمی شود یک دولت مشروع را ساقط کرد و یک کشور را تجزیه کرد. این پیروزی بزرگی برای اعتبار سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود. منطق سیاست خارجی ایران ثبیت شد و دشمنان ما شکست سنگینی خوردند.
محسن رضایی اذعان سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در عدم توانایی کشورش در جداسازی تروریستها و مخالفین دولت سوریه گفت: آمریکا میخواهد به کشورهای عربی بگوید که ما همه تلاش خود را کردیم و مقداری از تقصیرها گردن شما بود.
آمریکا میخواهد بار مسوولیت خود را به دوش عربستان و قطر بیندازد. عربستان و قطر در این حادثه منزوی شدند. الان بدترین وضعیت برای این دو کشور پیدا شده است. از یک طرف ترکیه به ما و روسیه نزدیک شده و از طرف دیگر با آزادسازی حلب، تروریستهای مورد حمایت قطر و عربستان شکست سنگینی خوردهاند و میلیاردها دلار هزینه آنها بر باد رفته است.آبرو و حیثیت آنها رفته و آمریکا میخواهد تقصیر را به گردن دیگران بیندازد.
وی در موضوع جلسات هماهنگی ایران روسیه و ترکیه گفت: در کوتاه مدت این اتحاد سه جانبه تقویت شد. برخی معتقد بودند که این ترور برای این انجام شده بود که آن جلسه سه جانبه را لغو کنند. برگزاری این جلسه مهم و تاریخی بود.
فاصله گرفتن ترکیه از غرب و به رسمیت شناختن دولت آقای اسد، رویدادهای مهمی بود. برخی کشورها و گروهها برنامه ریزی کرده بودند که این اتحاد شکل نگیرد. پیشبینی هم این است که این اتحاد ادامه پیدا کند.
الان مشکلی که وجود دارد تردید دولت ترکیه است. دولت ترکیه میخواهد در این اتحاد بماند از طرف دیگر نگران فشارهای آمریکا است. ترکیه عضو ناتو است و بخش مهمی از اقتصاد این کشور به غرب وابسته است. ترکیه بر سر یک دو راهی است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به دخالت نظامی دولت ترکیه در سوریه گفت: ترکیه گرفتار دوگانگی است. هم در اتحاد با ایران و روسیه شرکت میکند و هم به آمریکا علامت می دهد که با شما هم هستم . می خواهد دو طرف را داشته باشد. این روش تا کجا می تواند ادامه پیدا کند، قابل بحث است.
رضایی در خصوص تحولات یمن و افشای نقش انگلیس در فروش بمبهای خوشه ای به عربستان گفت: انگلستان با دو هدف وارد خلیج فارس شده است. می خواهد جبران خلا حضور و تضعیف آمریکایی ها را پر کند.
کنترل عربستان و مقابله با ایران برای انگلستان مهم است و آنها نگران هستند که عربستان بخواهد پس از یمن به کشورهای دیگر عربی حمله کند. لذا به دنبال کنترل عربستان هستند. از این به بعد رابطه انگلیس و عربستان بدتر خواهد شد.این طبیعت همه دولت های وابسته به غرب بوده.
می خواهند عربستان و نوکری اش را کنترل کنند. همین کار را با رضاشاه کردند. همین کار را با مرسی و اردوغان کردند. حالا هم آمده اند سراغ عربستان. البته هدف اصلی آنها مقابله با پیشرفت های ایران است.
وی در موضوع بدعهدی آمریکا در توافق هسته ای گفت: البته موضوع با عدم امضای آن قانون توسط اوباما و اقدامات موقتی وزیر خارجه شان ، یک مقدار ی عقب نشینی شد. اما اینها کفایت نمی کند. دولت ما هم اقداماتی انجام داده از جمله دستور گسترش غنی سازی به منظور استفاده در پیشران های زیردریایی ها و شناورها را داده است.
این ها هم کفایت نمی کند. نباید حیثیت سیاست خارجی ما لکه دار بشود. اگر آمریکایی ها این را تبدیل به یک عرف بکنند که هر وقت می خواهیم با ایران جلسه می گذاریم و توافق می کنیم و هر وقت خواستیم زیر تعهدات خود می زنیم و ما هم جواب شایسته ندهیم عملا سیاست خارجی ما بی خاصیت می شود. باید جواب قاطع بدهیم تا سیاست خارجی ما بی اعتبار نشود.این ها در الجزایر هم همین کارها را کردند. جاسوسان و گروگان ها از ایران آزاد شدند ولی به تعهدات و اقداماتی که وعده کرده بودند عمل نکردند.
رضایی در مورد تحریمهای ضد ایرانی صادر شده توسط کنگره آمریکا و رد پی آن بدعهدی آمریکایی ها در پی اعتماد به آنان گفت: هرچند آقای اوباما تحریمها را امضا نکرد و آقای کری هم چندماهی اجرا را به تاخیر انداخت اما این اقدامات کفایت نمی کند، دولت ما هم یک اقداماتی انجام داده است از جمله دستور برای تولید پیشران ها هسته ای برای زیردریایی ها و استفاده از شناورها در راه های دور که موجب می شود ما غنی سازی را گسترش بدهیم، ولی به نظر من اینها کفایت نمی کند. علت اینکه کفایت نمی کند این است که نبایدحیثیت سیاست خارجی ما لکه دار شود.
یعنی اگر آمریکایی ها این بد عهدی ها را تبدیل به یک رویه بکنند که هر وقت بخواهند با ایران جلسه بگذارند ما با آنها تعهد اتی دوطرفه می کنیم و ایران به تعهدات خود عمل کند ولی هر آنها زیر تعهدشان بزنند . اگر این اتفاق بخواهد ادامه پیدا کند و ما جواب قاطعی نخواهیم به بد عهدی ها ی آنها بدهیم عملا سیاست خارجی و روابط بین الملل ایران بدون خاصیت و بی اعتبار می شود. کسی دیگر محلی از اعراب برای ما نخواهد گذاشت. علت اینکه من این حرف را می زنم چون آمریکایی ها اولین بار نیست کهگیلویه این غلط را می کنند.
در الجزایر هم همینکار را کردند گروگان هاو جاسوس ها در ایران آزاد شدند، آنها یک تعهداتی به ما داده بودند که اگر اینها آزاد شدند ، اقداماتی را انجام دهند از جمله ، اموال ما رادرامریکا آزاد می کنند، اما عملا جاسوس ها ی آنها آزاد شدندو رفتند ولی آمریکایی ها به تعهداتشان در الجزایر عمل نکردند. خب الآن هم اگر آمریکایی ها در برجام شروع کنند و یکی پس از دیگری تعهدات خودشان را زیر پا بگذارند، من تعبیر کردم که برجام مثل یک آدم برفی هست که روز به روز دارد آب می شود.
اگر دولت فکری برای جلوگیری از آب شدن برجام نکند آن هم با این وقاحتی که آمریکایی ها از خودشان نشان می دهند، حیثیت سیاست خارجی ما و اعتبار تعهدات بین المللی با ما زیر سوال می رود و این خسران بسیار بزرگی خواهد بود.
به همین دلیل من اقدامات دولت را کافی نمی دانم و به نظرم باید اقدامات بیشتری انجام دهند؛ منتها این کار را باید خود شورای امنیت و کمیسیون نظارت انجام بدهند و لذا من از ارائه پیشنهاد خاصی خودداری می کنم و منتظر می مانیم که انشاءاالله شورای امنیت و کمیسیون نظارت بر برجام اقدامات بیشتری انجام دهند که حداقل برجام به یک جنازه کامل تبدیل نشود و بالاخره از برجام یک چیزی نصیب ملت ما بشود.
در مورد خود برجام هم قبلا عرض کردم که سه تیم باید در این مذاکرات شرکت می کردند. تیم هسته ای، تیم دیپلمات ها و تیم اقتصادی. دو تیم خیلی خوب حضور پیدا کردند، اما دوستان ما غفلت کردند که تیم اقتصادی را همراه خودشان ببرند و لذا برجام باید یک پیوست احکام خزانه داری آمریکا می داشت که تیم اقتصادی ایران باید آن را تنظیم می کرد که بعد از تصویب برجام، ده پانزده حکم باید خزانه داری آمریکا هم برای اقتصاد آمریکا و هم اقتصاد اروپا و بین الملل صادر می شد تا ما امروز اقتصاد ما گشایش پیدا می کرد.
این غفلت تاریخی در مذاکرات برجام صورت گرفت که به نظر من باید به عنوان یک تجربه ای برای کارهای آینده آن را در نظر بگیریم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد رفت و آمد هیئت هایی از کشورهای اروپایی به داخل کشور بعد از برجام و آینده این قول قرارهای اروپایی ها با ایران بیان داشت: پیشنهاد به دوستان دولت این است که حضور این هیئت ها را همراه با شرط عمل به فعالیت بپذیرند .
یعنی هر کسی که قرار است وارد کشور شود قبل از سفر به ایران، باید به یک مجموعه توافقات و متنی در کشور خودشان با ایران آماده کنند که وقتی در ایران حضور پیدا می کنند، بلافاصله این توافقات عملیاتی شود وگرنه ما که نیاز نداریم که مقامات مختلف بیایند اینجا و تعارفی خشک و خالی به ما کنند و بروند و ما هیچ نتیجه نگیریم. الآن تقریبا دو سال است که این هیئت ها پی در پی می آیند و می روند ولی از آن طرف ما گشایش مهمی را در اقتصاد شاهد نیستیم.
الآن هم این قول و وعده هایی که در این چندماه اخیر داده شده هیچ ضمانتی داده نشده که 5-6 ماه یا زمان مشخص دیگری عملیاتی شوند. البته تحلیل های سیاسی هم می کنند در رابطه با این رفت و آمدها که من نمی خواهم وارد آنها بشوم و شک و شبهه های اساسی هم در پشت صحنه های این سفرها طرح می کنند.
البته ما باید کشورمان حتما تعاملات بین المللی داشته باشد، حتما سفرهای ما به خارج و آنها به داخل باشد، اما مشروط به اینکه این سفرها تبدیل به یک سرمایه، اقدام عملی، درآمدزایی، رفع بیکاری، ورود تکنولوژی، ورود سرمایه های خارجی بشود وگرنه اینها بیایند اینجا و صد تا دویست نفر بیایند و یک هزینه ای هم ما برای اینها بپردازیم و تنها اسمشان را می نویسند که در صف و نوبت باشند،حالا کی می خواهند ورود واقعی به اقتصاد ایران بکنند هیچ معلوم نیست.
رضایی در پاسخ به سوال دیگری با موضوع اقتصاد داخلی و اینکه نرخ رشد کنونی بیش از 7 درصد در شش ماه نخست امسال بوده، آیا باعث رفع رکود شده پاسخ داد: جناب آقای رئیس جمهور و وزیر اقتصاد اعلام کرده اند که رشد اقتصادی شش ماهه اول به 7.4 درصد رسیده است.
من آرزو میکنم کنم چه کشور ما بتواند رشد اقتصادی بیشتری را بدست آورد . اما ما گزارش های دیگری از خود دولت داریم که این نرخ 6.4 درصد می باشد و این نرخ هم اگر نفت را از آن کم کنیم مقدار آن به 4 درصد می رسد. در حقیقت در اثر فروش نفت در این شش ماه اخیر، این نرخ رشد اقتصادی به 6 یا به تعبیر وزیر اقتصاد به 7 درصد رسانده است.
درصد رشد منهای نفت در حقیقت بیشتر از 4 درصد نیست ، ثانیا سال گذشته یک درصد بوده است نرخ رشد. چه تحولی ما در این شش ماه صورت گرفته است؟ بیکاری که زیاد شده است. ما در هیچ جای دنیا نداریم وقتی رشد افزایش پیدا می کند، بیکاری هم زیاد می شود. هیچ جای دنیا نیست و هیچ اقتصادی هم در دنیا وجود ندارد که وقتی رشد اقتصادی افزایش پیدا کند، بیکاری هم افزایش پیدا کند.
چون رشد اقتصادی معنایش این است که شما مشاغل زیادتری به وجود آورده اید یا ظرفیت های خالی پر شده در حقیقت. علامت دومش سرمایه گذاری است، در این شش ماهه چه سرمایه گذاری صورت گرفته که رشد اقتصادی رفته بالا؟ ما می توانیم به مردم ایران بگوییم شما همه طلاهای خود را از خانه بیاورید و ما بفروشیم و یک پول هنگفتی هم بوجود می آید. اما فروش سرمایه که رشدی نیست که فعالیت های اقتصادی را تحول بدهد.
البته ما امیدواریم به آینده و ما آرزویمان این است که بجای 7.4 درصد که دولت میگوید، 8 درصد و 9 درصد باشد. ولی ما که نباید سر خودمان را کلاه بگذاریم باید به آمار واقعی که اقتصاد را متحول بکند و اعدادی که اقتصاد را تحت تاثیر قرار بدهد اهمیت بدهیم. اگر این سوالات جدی را دولتمردان ما از کارشناسان اقتصادی بپرسند که این عددی که به دست آمده از کجاست؟ و چقدر در اقتصاد واقعی و کاهش بیکاری اثر دارد؟
اگر این سوالات را از کارشناسان نکنند خب ممکن است یک عده ای بگویند دولتمردان ایران را یک سری آمار و اطلاعات اسمی اداره می کند و آنها بدون اطلاع می آیند و با خوشحالی بیان می کنند. این برای دولت مردان ما خوب نیست که بدون یک تحقیق و بدون اینکه آثار واقعی این اعداد را روی اقتصاد ملی بفهمند و بشناسند و برای مردم بیان کنند.
استاد دانشگاه جامع امام حسین (ع) در مورد انتقادهایی که برنامه ششم وارد می شود و عده ای منابع درآمدی و هزینه ای آن را همخوان نمی دانند گفت: نقطه آغاز را باید از پول و بانک آغاز کرد، اقتصاد شبیه یک قیچی است که دو لبه دارد، عرضه و تقاضا.
اگر این قیچی خوب کار نکند لباس دوخته نمی شود. یعنی اگر عرضه و تقاضا درست کار نکنند محصولات بوجود نمی آید و در آمد شکل نمی گیرد. پول یک کالای سحرآمیزی است که هر دو لبه اقتصاد را به تحرک وادار می کند و اشکال ونقص در بانک و ودر بازار پول هر دو لبه قیچی را کند می کند و یا کم تحرک می کند و لذا وقتی دو لبه کارآمد نباشد، در آمد کمتر و لباس کمتری دوخته می شود.
بنابراین باید از اصلاخ اقتصادی را از پول و بانک شروع کرد. اولین مشکل ما در بانک این است که بانک های ما بانک های فرورفته در باتلاق هستند. باید اینها را در آورد. ما باید یک طرح نجات بانکی یا نجات پولی باید طراحی کنیم و اولین کار در این طرح نجات بانکی، سرمایه بانک هاست. یعنی کفایت سرمایه. ما تقریبا 20 هزار میلیارد تومان پول می خواهیم که کل بانک ها را یک تحرکی بدهیم وازخطر ورشکستگی نجات داد .
یعنی کفایت سرمایه بانک ها را انجام بدهیم. دولت باید فکر کند و این تامین سرمایه را انجام بدهد، این بیست هزار میلیارد تومان را شما در 2.5 ضرب کنید. در حقیقت چیزی نزدیک به 50هزار میلیارد تومان نقدینگی مفید را در کشور راه اندازی می کند. یعنی شما با بیست هزار، پنجاه هزار میلیارد تومان می توانید منابع خوبی را به تحرک بکشانید در اقتصاد ملی کشور.
خب این بیست هزار میلیارد از کجا باید تامین شود؟ چند راهکار وجود دارد که ممکن است برخی دوستان ما در دولت بگویند این راهکارها خطرناک است ولی من عرض می کنم که اینها هیچ خطری ندارد. یکی از آنها این است که بانک مرکزی بیاید و یک موسسه وابسته به خود ایجاد کند و همه سرمایه های فیزیکی بانک ها را به میزان بیست هزار میلیارد تومان خریداری کند و این مبلغ را سرمایه بگذارد.
دوم اینکه صندوق توسعه ملی می تواند این کار را انجام بدهد. بانک مرکزی یا صندوق توسعه ملی هم این دارایی ها را که گرفت، لازم نیست اینها را برای خودش نگهدارد. چون الآن بازاری برای فروش اینها نیست و بانک ها نمی توانند اینها را در بازار اصلی بفروشند موقتا به بانک مرکزی یا صندوق توسعه ملی بفروشند و این بیست هزار میلیارد را بگیرند و یک جهشی پیدا کنند و بعد بانک مرکزی پیام صندوق توسعه ملی به مرور این سرمایه ها را بفروشند و پول خودشان را برگردانند.
این یکی از راه های بسیار مهمی است که تمام بانک ها را احیا می کند. قسمت دوم طرح این است که ما باید برگردیم و سهمیه بندی قبلی را یک مقدار با یک فرمول بهتری اصلاح کنیم. چون اکنون پول کم نیست. یک میلیون میلیارد تومان پول هست. یعنی هزار هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور است ولی مردم می گویند پول در دست ما نیست.
بنگاه ها هم می گویند پول دست ما نیست. خب پس این پول کجا رفته است؟ هزار هزار میلیارد تومان پول بسیار عظیمی است. هر کجا این پولها باشد در اقتصاد واقعی جریان نمی آید.
یعنی در بازارهای واقعی مثل صنعت، کشاورزی، دانش بنیان ها وکسب و کارهای کوچک و متوسط این پول اینجاها نمی آید. این پول جای دیگری مثل سفته بازی هاست که فعلا نمی خواهم وارد آن بشوم. دولت باید یک سهمیه بندی ایجاد کند و درست نیست این همه پول که در کشور وجود دارد به صنعت و کشاورزی وارد نشود. قبلا یک نظام بسته بانک مرکزی وجود داشت که یک مقدار الزاماتی برای بانک ها به وجود می آورد و بانکها ناچار بودند که این الزامات را رعایت کنند.
یعنی همه پول را به یک جایی نمی بردند که یک سود کاذب و زیادی بوجود بیاید ولی هزینه آن را ملت ایران پرداخت کند.
بالاخره باید یک سهمیه بندی باشد. عامل اول کفایت سرمایه است و دو سهمیه بندی در بانک هاست و مساله سوم این است که دولت اخیرا یک کار خوبی کرده که آمده 12هزار میلیارد تومان با یک نرخ سود کم به بنگاه های کوچک و متوسط اختصاص داده. اولا این دیر بوده و باید سه سال پیش انجام می شد. ثانیا محافظانه کارانه است. این باید زیادتر شود، یعنی این فرمول یک فرمول خوبی است ولی دولت باید با دل و جرات بیشتری عمل کند.
پس یکی مساله طرح نجات بانکی است که سه مورد از آن را عرض کردم ولی این موضوع مفصل است و اقلا یازده مورد وجود دارد. مساله دوم بهبود نظام یارانه ای در کشور است. نظام یارانه ای میتواند یکی از منابع بسیار مهم نجات اقتصاد ایران باشد.
یعنی چیزی نزدیک به هفتاد هزار میلیارد تا هشتاد و نودهزار میلیارد تومان درآمدهای دولت از محل فروش فرآورده های نفت و گاز و آب و برق و این گونه منابع است. حالا بگذریم که دولت همه اینها را به مردم نمی دهد و یک بخشی از آن را به مردم پرداخت می کند و بر اساس آن مصوبه اول مجلس هم متاسفانه عمل نمی شود. یعنی دولتی ها همیشه یک فرمولی را ابداع کرده اند. که کاملا به قانون مجلس عمل نمی شود .
در یک جایی گفتم یارانه ها را می شود تا نود و صد هزار تومان برای هر فرد افزایش داد که معادل همان قدرت خرید 4-5 سال پیش باشد. یعنی همان مقدار که مردم با 45 هزار تومان گوشت و کالا درسال شروع یارانه ها می خریدند، الآن با 90 هزار تومان خریداری می کنند، لااقل این قدرت خرید مردم حفظ شود.
ثانیا طرحی وجود دارد که انشاءالله در آینده آن را مفصل توضیح خواهم داد که من این را از دولت سوال کردم و منتظر پاسخ دوستان هستم که اگر پاسخ ندهند، من خودم این پاسخ را منتشر خواهم کرد. با همین 70-80 هزار میلیارد تومان هم می شود یارانه را دو برابر کرد و هم می شود جهش بزرگی در تولید و اشتغال به وجود آورد و بیکاری را حل کرد و این فوق العاده منبع عظیمی است.
شما الآن سه سال این پول را در نظر بگیرید، سه تا هفتاد هزار میلیارد یا هشتاد هزار میلیارد تومان، بالای دویست هزار میلیارد تومان پول می شود. منتها این پول چون به صورت قطعات کوچکی در سطح جامعه می رود، نه به دست یارانه بگیرها چیز درست و حسابی می رسد و نه تاثیر مهمی در تولید ملی می گذارد. با یک فرمولی می شود این کار را کرد. هم مردم درآمد بیشتری از یارانه ها دریافت می کنند و هم این پول به تولید ملی می رود و تولید ملی و اشتغال را درست کند.
یعنی مردم از یک طرف یارانه بگیرند و از طرف دیگر هم بچه هایشان به سر کار بروند و شب که به پیش پدر و مادرشان بر می گردند، سرشان بالا باشد و با درآمد وارد خانه شوند و این شدنی است و اگر کارشناسان کشور درست استفاده کنند، می شود با همین پول یارانه ها بخش زیادی از مشکلات اقتصادی کشور را حل کرد و منابع اقتصادی که گفته می شود را می توان تامین کرد.
دانش آموخته رشته اقتصاد دانشگاه تهران در جواب اینکه چرا چند برنامه توسعه اقتصادی قبل با مشکلاتی روبرو شده است و اینکه چه راهکاری برای اینکه برنامه ها در عمل با هدفگذاری های تعیین شده محقق شود گفت: اینهایی که من بحث کردم طرح است، ممکن است چند طرح دیگر هم تا ساعت ها بتوانیم در مورد آنها و طرح های بیشتر هم صحبت کنم، البته این طرح ها، طرح های شخص من نیست و در بحث های کارشناسی در مجمع و در دبیرخانه با کارشناس های کشور، به یک طرح هایی رسیده ایم.
می شود 20-30 طرح دیگر هم گفت، این طرح ها بسیار مهم ونو هستند. نسخه بهبود وتحول دراقتصاد ملی هستند. اما اصل کار مدیریت اقتصادی کشور است. یعنی مدیریت اقتصادی کشور اگر به معنای واقعی درست نشود، همه تحریم ها فردا صبح هم که برداشته شود، هفتصد میلیارد دلار هم که پول وارد این کشور شود خواهید دید که تاثیر مهمی در کشور نمی گذارد. چرا؟ چون دولت های ما مدیریتشان مخارجی است و درآمدی نیست.
یعنی اگر پول باشد خرج می کند و اگر نباشد نمی توانند در آمد کسب کنند. لذا نفت به فروش می رسد و پول می آید و خرج می کنند، ولی دولت ها باید درآمد ایجاد کنند و بعد خرج کنند، یعنی باید از یک تومان، پنج تومان درآمد داشته باشند. این بدون تولید، بدون بهره وری، بدون صادرات، بدون رقابت پذیری امکان پذیر نیست، پس مدیریت مهم مدیریت اقتصادی است.
مدیریت اقتصادی اولا باید ثبات داشته باشد. بیش از 15-20 سال است که تاکید می کنم که باید 5 تا 7 نفر شورای ملی اقتصاد ایران را باید تشکیل بدهند، این رفت و آمد دولت هم خیلی در ترکیب آنها تغییر به وجود نیاورند.
یعنی هر دولت که می آید و می رود، از این 7 نفر، دو نفر را عوض کند. مثل کاری که آمریکایی ها در هیات مدیره بانک مرکزی (فدرال رزرو) انجام می دهند، دولت آقای ترامپ که می آید از دوازده نفر، 4-5نفر را می تواند تغییر دهد، همه را نمی تواند عوض کند.
ما شورای ملی اقتصاد را باید درست کنیم از کارآمدترین و با سوادترین افراد که هر دولتی که می آید و می رود، بیشتر از 2-3 نفر از آنان را نتواند تغییر دهد. شورای عالی اقتصاد که اکنون وجود دارد مرتب تغییر می کند و ثبات ندارد. ثانیا در شورای ملی اقتصاد ایران دیگر نباید یک کار حزبی و گروهی کرد.
ما باید هفت نفر از قوی ترین اقتصاد دانان کشور را از هر جناحی که می خواهد باشد، در چهارچوب حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی عمل کنند و فهیم و کارآمد باشند و سیاست های کلی و اهداف نهایی چشم انداز ملی ایران را بدانند.
این هفت نفر باید ثبات داشته باشند. یعنی دولت آقای روحانی که می آید 2-3 نفر را تغییر دهد و دولت بعدی نیز تنها همین تعداد را بتواند تغییر دهد. این ساختار تصمیم گیری دراز مدت اقتصاد ملی را به هم نزنند. مساله بعدی مدیران اجرایی است.
اولین مشکل مدیران اجرایی این است که استانداران ما اصلا اختیاری ندارند. یکی از این استاندارها 5-6 سال قبل به من می گفت من می خواستم تیر برقی که کنار استانداری ما بود جابجا کنم و استاندار استان هم بودم نمیتوانستم، باید با وزارت نیرو و ستاد نیرو صحبت می کردم، خب پس مدیران مسلوب الاختیار ما آیا می توانند امکانات استانها را بسیج کنند؟
منظور این است که اختیارات به استانها و شهرستانها باید داده شود، البته در مسائل سیاسی، امنیتی و دفاعی باید تصمیمات در تهران متمرکز باشد، اما برای تولید، صنعت، کشاورزی و مسائل بهداشت باید اختیارات داده شود.
سیستم بوروکراسی ما در این صد سال اخیر همان سیستمی است که در قبل از انقلاب بوده و ما در اینجا تحولی بوجود نیاورده ایم، یعنی تغییرات جدی نتوانسته ایم در سیستم بوروکراسی و مدیریتی بوجود بیاوریم. پس مدیریت اقتصادی یک بحث ثبات است، یکی تفویض اختیارات است و مساله بعد فرهنگ مدیریتی ما متاسفانه یک فرهنگ بروکراتی کلاسیک سنتی قدیمی است.
ما اگر با این مدیریت می خواستیم جنگ را جلو ببریم که تا 20 سال دیگر جنگ پیش نمی رفت و سرزمین هایمان را نمی توانستیم آزاد کنیم. اگر بخواهیم با این مدل ها کار مستشاری در عراق و سوریه کنیم، امکان نداشت حتی اطراف دمشق را بتوانیم آزاد کنیم.
یک مدیریت جهادی باید در این کشور بیاید و با فرهنگ جهادی و روحیه مردمی با تحویل گرفتن مردم و بها دادن به ارباب رجوع، یک اتفاق مهمی باید در سبک مدیریت، فرهنگ مدیریت و نوع مدیریتی که می خواهد اقتصاد را درست کند بوجود بیاید. این را ما اکنون نداریم و مدیریت های فعلی ما در این مسائل ضعیف هستند.
البته اکثرا انسانهای شریفی و زحمتکشی هستند و در حال خدمت هستند. مساله بعد فسادی است که به راه افتاده است. فسادی که اکنون در سیستم اداری و بوروکراسی ما وجود دارد، نمی گذارد اقتصاد تحرک پیدا کند. این فساد مانع شایسته سالاری است و نمی گذارد منابع به جای خود برود. به فعالیت های پربازده برود.
یک آدم بی عرضه از طریق رانت می آید و یک کاری را که هیچ بهره دهی هم ندارد را به نظام بانکی تحمیل می کند و نظام بانکی ما آلت دست یک انسان بی عرضه ای قرار می گیرد که طرح او، تولید او و محصول او هیچ فایده ای برای کشور ندارد و آن کسی که محصول کارآمدتری می تواند داشته باشد با بهره دهی بیشتری می تواند عرضه کند، کیفیت بهتری می تواند داشته باشد از دسترسی به منابع بخاطر فساد بانکی محروم می شود. پس فساد یکی از موانع جدی اقتصاد ماست.
ما اگر می خواهیم اقتصاد را درست کنیم فساد هم باید ریشه کن شود . من همه مسائل . مشکلات را را در مدیریت مخصوصا مدیریت اقتصادی می بینم. مدیریت اگر درست باشد فرهنگ جهادی درست می شود، فساد نخواهد بود، فساد در اقتصاد ملی شکل نمی گیرد، به مدیران کشور اعتماد می شود و اختیارات به آنها داده می شود، چیزی که الآن نمی شود، بنابر این یک تحولی باید در مدیریت کشور صورت بگیرد وگرنه هفتصد میلیارد دلار هم همین فردا به دولت بدهند. این چه اتفاقی می افتد؟
با این اوضاع مدیریتی که ما داریم 700 میلیارد دلاتر تاثیر زیادی نخواهد داشت. یک 7-8 ماهی مثل بچه پولدارهایی که هیچ زحمتی هم نکشیده اند، یک کارهایی می شود و واردات زیاد شده و بعد از یکسال دوباره بر می گردیم به همان سر جای قبلی خودمان.
محسن رضایی در پایان سخنان خود بیان کرد: من توصیه ای دارم. امنیت ملی ما به بهای سنگینی به دست آمده، روزنامه نگاران، روشنفکران، نخبگان، سیاستمداران و دولتمردان، همه هم می بینند که در اطراف مرزهای ایران ناامنی است ولی در ایران یک امنیت ملی وجود دارد.
من از همه تقاضا می کنم که اگر هم نمی توانند خدمت بیشتری کنند، نمی توانند بیکاری را حل کنند، امنیت ملی کشور را حفظ کنند. در مذاکرات، در توافقاتی که می کنند، در ارتباطات بین المللی که می گیرند، در فضاهای سیاسی که داخل کشور درست می شود، ما ناشکری نسبت به این امنیت ملی نکنیم وگرنه خدای ناکرده این ممکن است باعث حوادثی بشود که بیکاری از یک طرف باشد و ناامنی از طرف دیگر وارد این کشور شود.
همه باید تلاش کنیم که در عین حال که امنیت را حفظ می کنیم، برویم و انشاءالله اقتصاد را هم درست کنیم و درآمد مردم را حل کنیم و بیکاری را از این ببریم.
انتهای پیام/