یک روزنامه آمریکایی در گزارشی به دست داشتن آمریکا در کودتای 28 مرداد سال 1332، حمله صدام به ایران و همچنین حمایت همه‌جانبه این کشور از اقدامات رژیم آل سعود علیه کشورمان اذعان کرد.

به گزارش تیترآزاد به نقل از گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان؛ روزنامه آمریکایی «هافینگتن پست» با زیر سئوال بردن برخی ادعاها و اتهامات مقامات آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران به بخشی از سیاست‌های ضد ایرانی واشنگتن اذعان کرد و نوشت آمریکا در کودتای سال 1953 (28 مرداد 1332) سازمان جاسوسی سیا و انگلیس در ایران و روی کار آمدن شاه (معدوم) و در حمله صدام به ایران دست داشته است. این روزنامه همچنین، به حمایت همه جانبه واشنگتن از اقدامات سعودی‌های مستبد علیه کشورمان اشاره کرده است.

هافینگتن پست در ادامه، ضمن «‌دموکراتیک» توصیف کردن انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران به رفتارهای دوگانه واشنگتن در برخورد با عربستان و مصر و نیز به اقدامات عربستان در حمایت از تروریسم و تروریست‌ها اشاره و تصریح کرد ایرانی ها موجب کشته شدن هیچ فردی در خاک آمریکا نشده‌اند؛ اما در مقابل، شهروندان متحدان مهم آمریکا مانند سعودی ها هزاران نفر را در حوادث یازده سپتامبر کشتند.

این روزنامه در پایگاه اینترنتی خود در مطلبی به قلم دنی اِسجورسِن، استراتژیست ارتش آمریکا و استاد سابق تاریخ در وست پوینت، نوشت: جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا، در زمان دیدار اواسط ماه آوریل از عربستان در جمع خبرنگاران گفت: «هر جایی را که نگاه می کنید، اگر در منطقه مشکل وجود دارد، ایران را می بینید.» تا زمانی که سیاستگذاران در واشنگتن این مدل ذهنی را تغییر ندهند که همه چیز و همه وقت پای ایران در میان است، محکوم به شکست هستند. در آمریکا که مملو از افراد ایران‌هراس است. هیولا ساختن از این کشور، به گفتار سیاسی شایع روزمره تبدیل شده است.

در ادامه گزارش آمده است:
"جامعه کوچک و محافظت شده یهودی را در کشوری تصور کنید که اسلام مذهب رسمی آن است؛ ولی رئیس جمهورش به طور منظم با ارسال توئیت هایی جشن یهودئیان را تبریک می گوید. چنین چیزی مانند یک رویا به نظر می رسد اما این حقیقت ایران است. در واقع، جمهوری اسلامی یک کرسی اجباری را در پارلمان برای یک یهودی، سه کرسی برای مسیحیان و یک کرسی برای زرتشتیان در نظر گرفته است.

دوباره به سخنان اخیر متیس فکر کنید. او به ما اطمینان خاطر می دهد که سایه ایران بر سر هر بحران منطقه ای در خاورمیانه وجود دارد؛ صحبتی که از لحاظ تجربی درست نیست. مثلا در اینجا به چند مناقشه اخیر اشاره می کنیم که ایران در آن دست ندارد و در مورد نقش تهران اغراق شده است:

- بهار عربی و هرج مرج متعاقب آن در تونس، لیبی و مصر. ایران آغازگر این قیام ها در این کشورها نبود یا بر آن‌ها نفوذ مهمی نداشت.

- چند دهه جنگ ترکیه با کردهای جدایی‌طلب در استان های جنوب شرقی این کشور؛ دوباره ایران در آن نقشی ندارد.

- گسترش فعلی وابستگان به القاعده در سوریه و در شبه جزیره عرب. ایران واقعا از این گروه‌ها متنفر است و به طور قطع در افزایش قدرت آن‌ها نقش ندارد.

یا اگر می خواهید یمن را در نظر بگیرید؛ چون مداخله ایران در یمن که فقیرترین کشور خاورمیانه است، یکی از محبوب ترین طبل هایی است که تندروهای ایران‌هراس در واشنگتن مایلند بر آن بکوبند. با وجود این، مجموعه ای از گزارش های معتبر از آن حکایت دارند که در مورد همدستی ایران و "شورشیان یمنی" که در کانون جنگ عربستان در آن کشور قرار دارند، به میزان زیادی اغراق شده است.

ایران از حزب الله در لبنان و حماس در سرزمین های فلسطینی حمایت می کند. با وجود این، اینکه سازمان های ملی مانند حزب الله را در کنار گروه‌های [تروریستی] واقعی جهان مانند داعش و القاعده در نظر بگیریم، فریبکارانه و اغلب مغرضانه است. مثلا حزب الله لبنان که عمدتا بر اسرائیل متمرکز است، برخی اوقات حتی در سوریه و لبنان با داعش جنگیده است.

اگر بخواهیم به شکلی دیگر موضوع را ببینیم، تعداد داوطلبان داعش که از بلژیک یا جزایر مالدیو می آیند بیشتر از افرادی هستند که از ایران می آیند. در حقیقت، تونس، عربستان، ترکیه و اردن که شرکای «دوست» آمریکا هستند تروریست های خارجی بیشتری را برای داعش تأمین می کنند. شهروندان متولد ایران در فاصله سال های 1975 تا 2015 میلادی موجب کشته شدن هیچ فردی در حملات در خاک آمریکا نشدند. در مقابل، شهروندان متحدان مهم آمریکا یعنی سعودی ها، مصری ها و لبنانی ها، هزاران نفر را در حوادث یازده سپتامبر کشتند. در حقیقت، از آن زمان، هشتاد و پنج درصد تروریست های داخلی، شهروندان آمریکا یا افراد با اقامت دائم در این کشور بودند. بیشتر این افراد متولد آمریکا بودند. از سیزده شهروند آمریکا که در چنین حملات مرگباری دست داشتند، هیچ‌کدام ایرانی های متولد آمریکا نبودند.

در خصوص این اتهام که ایران بر اساس طبیعت خود یک قدرت مهاجم است، تردید چندانی وجود ندارد که جمهوری اسلامی به شکلی تهاجمی منافع خود را در منطقه پیگیری می کند. با وجود این، این حرف به هیچ وجه به معنای آن نیست که ایران به شکلی خودکار در جهت مخالفت با منافع واشنگتن در منطقه اقدام می کند. همانطور که وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) سال 2014 در ارزیابی اعلام کرد، راهبرد نظامی ایران در نهایت، ماهیت دفاعی دارد و احساس می کند که تهدید می شود. وقتی در این باره فکر می کنیم، این راهبرد منطقی است.

وقتی پای آمریکا به میان می آید، از کودتای سال 1953 سیا و انگلیس که موجب سرنگونی نخست وزیر منتخب ایران و روی کار آمدن شاه خودکامه شد و حمایت واشنگتن از صدام خودکامه در عراق در جنگ تجاوز کارانه اش با ایران (1980-1988) گرفته تا حمایت همه جانبه دولت آمریکا از سعودی های مستبد در مشارکت ضد ایرانی، همه اینها دلایلی منطقی برای این هستند که ایران احساس تهدید کند.

علاوه بر این، هر چند ممکن است برای بیشتر آمریکایی ها بعید به نظر برسد ولی ایران و آمریکا در خصوص برخی موضوعات مانند افغانستان عاری از طالبان در واقع تلاقی منافع دارند؛ هر چند این موضوعی پیچیده است.

موضوعی که همواره به نظر من عجیب بوده این است که چه چیزی موجب شد جرج بوش، ایران را در «محور شرارت» قرار دهد. موضوع مهم تر اینکه، بر خلاف پانزده هواپیماربای عربستانی و شاید حتی دولت عربستان، ایران با حملات یازده سپتامبر سال 2001 ارتباطی نداشت و در مقابله اولیه با طالبان و دستگیری جنگجویان فراری القاعده، «نسبتا مفید» بود.

در مقابل، تنها تعدادی از «شرکای» واشنگتن را در منطقه در نظر بگیرید:
عربستان سعودی: این کشور پادشاهی، شکل محافظه کارانه ای از اسلام وهابی را اجرا می کند که با مبنای ایدئولوژی داعش، تفاوت زیادی ندارد. دولت عربستان هر سال به طور متوسط هفتاد و سه نفر از جمله نوجوانان و معلولان ذهنی را اعدام می کند. بریدن سر افراد، تکنیکی مورد علاقه در عربستان است. علاوه بر اینکه شهروندان عربستان حملات یازده سپتامبر را انجام دادند، عربستان از شاخه ای از القاعده یعنی جبهه النصره در جنگ سوریه حمایت کرد. علاوه بر این، حملات هوایی عربستان که با حمایت آمریکا علیه شبه نظامیان حوثی در یمن انجام می‌شود نیز موجب کشته شدن تعداد زیادی از غیر نظامیان شده اند و ممکن است به ایجاد و تشدید قحطی فاجعه بار کمک کرده باشند. واکنش آمریکا، یک قرار داد بی سابقه صد و ده میلیارد دلاری با سعودی ها بوده است.

مصر: ارتش مصر پس از کودتای سال 2013 ژنرال عبد الفتاح السیسی، صدها تظاهر کننده را کشت. از آن زمان، دیکتاتور این کشور از بازداشت های گسترده و سرخود، شکنجه بازداشت شدگان و اجرای اعدام های غیر قانونی به نفع حفظ قدرت خود استفاده کرده است. واکنش آمریکا، کمک خارجی یک میلیارد و چهارصد میلیون دلاری عمدتا نظامی در سال مالی 2017 بوده است. آنچه در راس این موارد قرار دارد، دیدار اخیر ترامپ با السیسی در کاخ سفید بود که در آن ترامپ از این دیکتاتور به سبب «فعالیت جالب در موقعیتی بسیار دشوار» تمجید کرد و گفت برای دیدار از مصر در آینده، برنامه ریزی می کند.

ترکیه: این متحد رسمی آمریکا به در اختیار داشتن دومین ارتش بزرگ ناتو افتخار می کند و میزبان یک پایگاه هوایی مهم آمریکاست. متأسفانه ترکیه به سبب این موارد به طور فزاینده ای بی ثبات شده است: کودتای اخیر، جنگ فعلی با جدایی طلبان کرد و مداخله فزاینده در جنگ داخلی سوریه. مسئله بدتر اینکه، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، پس از آغاز مجدد جنگ با جدایی طلبان کرد، پس از تصویب با اختلاف کم همه پرسی که موجب حذف سمت نخست وزیری و تمرکز بیشتر قدرت اجرایی در دستانش شد، کشور را با استبداد بیشتر روبرو کرده است. سابقه رو به وخامت ترکیه در خصوص حقوق بشر شامل بازداشت پیش از محاکمه بیش از چهار هزار نفر از افراد «مظنون» به شرکت در کودتا، اخراج بدون تشریفات نود هزار کارمند دولت، تعطیل کردن صدها دفتر سازمان های غیر دولتی و رسانه ای و نیز اجرای مقررات منع رفت و آمد بیست و چهار ساعته در بخش عمدتا کردنشین در جنوب شرقی ترکیه بوده است. واکنش آمریکا، کمک نظامی مستقیم سه میلیون و هشتصد هزار دلاری در سال مالی 2017 و دادن قول تداوم فروش تسلیحات بود که سال گذشته مقدار آن از دو میلیارد دلار فراتر رفت.

این کشورها در یک مورد مشترکند و آن اینکه، هیچکدامشان، فرشته نیستند.

پاره کردن توافق هسته‌ای
افراد تندرو درباره ایران، در هر دو حزب سیاسی جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا وجود دارند. مثلا هیلاری کلینتون سال 2015 در جمع حضار در دانشگاه «دارت ماوث کالج» گفت: «ایران تهدیدی موجودیتی برای اسرائیل است.» کلینتون با وجود اینکه حمایت ضمنی خود را از توافق هسته ای که در زمان اوباما قرار بود امضا شود، یعنی برجام اعلام کرد، افزود:«حتی اگر ما به چنین توافقی دست یابیم، باز هم مشکلات عمده ای خواهیم داشت. ایران مهم ترین حامی تروریسم در جهان است.»

با وجود این، زمانی که پای خصومت واقعی با ایران در میان است، باید به سراغ راستگرایان برویم. مثلا سناتور جان مک کین بلافاصله با انتقاد از برجام آن را «توافقی بد» خواند که احتمالا موجب «هسته ای شدن» خاورمیانه می‌شود. ترامپ نیز زمانی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود و نیز در سمت نامزد منتخب، مکرر خواستار «پاره کردن» برجام شد.

با وجود جنگ لفظی که در خصوص برجام وجود دارد، نشست های اطلاعاتی و استماع ها در کنگره از آن حکایت دارند که ایران از برجام تبعیت می کند. ژنرال مارتین دمپسی، رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش آمریکا، که دقیقا فردی صلح طلب نیست اعتقاد دارد این توافق خطر تسلیحاتی شدن قدرت هسته ای ایران را کاهش داد. تمام سخنان رئیس جمهور، کارشناسان مختلف، نو محافظه کاران از هر نوعی و تندروهای کنگره مبنی بر خروج از برجام نیز به یک واقعیت آشکار توجه ندارند: برجام توافقی چند جانبه است و هیچکدام از شرکای ما (روسیه، آلمان، فرانسه، چین ، انگلیس و آلمان ) از «پاره کردن» این توافق حمایت نمی کنند. تصور کنید آمریکا در آینده به طور یکجانبه توافقی را که ایران از آن تبعیت می کند لغو کند: در اینجا مسئولیت صرفا با واشنگتن خواهد بود. متحدان آمریکا همچنان از این توافق تبعیت می کنند. توجیه واقعی مقامات ایران این خواهد بود که آمریکایی ها «کابوی های» ایجاد کننده بی ثباتی هستند.

واقعیت وضعیت فعلی این است: آمریکا با وجود چند دهه تحریم و مهار نظامی ایران، نتوانسته است به شکلی چشمگیر بر سیاست ها و موضع ایران در منطقه تأثیر بگذارد. افراد معدودی در آمریکا این جسارت را نشان می دهند که این پرسش مهم را بپرسند: چرا باید ادامه بدهیم؟ چرا رویکردی مبتکرانه و جدید در پیش گرفته نمی شود؟ چرا روابط به تدریج عادی نمی شود؟

چهل سال اشتباه:
یک حقیقت ناخوشایند وجود دارد که آمریکا باید با آن روبرو شود: سیاست آمریکا در قبال ایران با وجود حدود تقریبا چهار دهه تلاش از زمانی که یک فرد مستبد منصوب آمریکا در ایران سال 1979 در آنجا سرنگون شد، نتوانسته است به اهداف خود دست یابد. سیاست خارجی دموکرات ها و جمهوریخواهان تندرو، بدون شک با چنگ و دندان با این واقعیت مبارزه خواهد کرد ولی انزوای ایران هم مانند تحریم کوبا، مدتی مدید موجب از بین رفتن هر گونه منفعت قابل تصوری شده است.

اینکه طرد کردن ایران همچنان مد است، نشان دهنده محاسبات سیاسی داخلی یا نگرشی مبتنی بر هراس است و راهبردی منسجم را نشان نمی دهد. با وجود این، رئیس جمهور جدید ما اخیرا به عربستان سفر کرد که کشوری واقعا خودکامه است. این سفر پس از انتخاباتی در ایران صورت گرفت که از همه جهات دموکراتیک بود. ترامپ، ایران را مستبد خواند و تقریبا خواستار تغییر نظام در ایران شد.

بنابراین، پرسشی که باور کنید یا باور نکنید خوب است پرسیده شود و واقعا در حکم خیانت نیست، این است: ایران واقعا چه می خواهد؟ ایران خواستار مشروعیت بین المللی، امنیت و میزان منطقی از قدرت ( نه سلطه جهانی) است.

به طور خلاصه باید گفت سیاست آمریکا در خاورمیانه، سردرگم، ضد و نقیض، غیر سازنده و خطرناک است."


انتهای پیام/