اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در یک مطالعه جامع بی آب ترین مناطق دنیا در ۲۰۳۰ را مورد بررسی قرار داده است که ایران یکی از کشورهای در زمره این مناطق بحران زده است که استان گلستان بعنوان استان دچار کمبود مزمن آب شناخته شده است.
به گزارش تیترآزاد به نقل از گلستان ما، اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در یک مطالعه جامع بی آب ترین مناطق دنیا در ۲۰۳۰ را مورد بررسی قرار داده است که ایران یکی از کشورهای در زمره این مناطق بحران زده است. این موضوع نیز در سطح استان های کشور در سال ۱۴۰۴بر اساس شاخص تنش آب بطور تفضیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و استان گلستان بعنوان استان دچار کمبود مزمن آب شناخته شده است.
موضوع آب، تامین و مدیریت آن در استان سالهاست که بعنوان یکی از دغدغه های اصلی مسئولین کشور و استان مورد توجه و اهتمام بوده است. ساخت سدها، پیشنهاد انتقال آب از استان پرآب مازندران، مدیریت چاه های آب کشاورزی و کشت،پیگیری رفع اختلافات و مناقشات آبی با استانهای سمنان و خراسان شمالی و حتی رقابت با کشور همسایه ترکمنستان از جمله این اقدامات بوده است.
نگارنده بعد از ۶سال از بازگشت به کشور، بطور ملموسی این بحران را در تابستان سال جاری از نزدیک مشاهده کردم؛ هر چند این زنگ خطری است که سالها پیش به صدا در آمده و اکنون به اوج خود رسیده است، تا جایی که به گفته یک مقام سازمان هواشناسی ۹۰ درصد مساحت ایران دچار خشکسالی با شدتهای متفاوت است و اکنون از ورشکستگی کشور در بخش آب سخن گفته می شود!
حال سئوالی که مطرح می شود این است که در افق چشم انداز ۲۰۳۰ استان گلستان از چه وضعیتی برخوردار خواهد بود؟ آیا با اتکا به آب های داخلی و مدیریت آنها این تهدیدات و آثار و تبعات ویران کننده آن قابل رفع است ؟
گذشته از این، بحران آب در چشم انداز یاد شده چه اثری می تواند بر زیست بوم استان گلستان داشته باشد!!؟ نفوذ و پیشروی آب های شور به آبهای زیرزمینی مناطق مرکزی و جنوبی، از بین رفتن کشاورزی،باغداری و دامپروری در مناطق شمالی و نابودی شهرها و روستاها در شمال استان، ظهور پدیده گرد و غبار در مناطق شمالی استان و نفوذ به مناطق مرکزی و جنوبی و خشک شدن مناطق جنگلی بالاخص در مناطقی که بصورت انبوه ویلاهای تفریحی ساخته شده است و در نتیجه تغییر اقلیم و آب و هوای این مناطق و النهایه متروکه شدن عمده آبادبوم های انسانی از مهمترین آثار این بحران است !
اما آیا سیاست ها و برنامه های کنونی داخلی با توجه به سطح و عمق تهدیدات یاد شده به اندازه کافی اثرگذار و موثر است !؟ آیا استاندار جدید می تواند صرفا به تعاملات دو جانبه با استانداران مازندران، سمنان و خراسان شمالی و یا نشست های مشترک اکتفا کند !؟ و مهمتر از همه آیا نمی توان با توجه به مطالعات جهانی ای که در این خصوص صورت گرفته است و ظرفیت های منحصر به فردی که در کشورهای شمالی حوزه خلیج گرگان(در حال نابودی) وجود دارد؛ سیاست ها و برنامه های خارجی را در دستور کار قرار داد !!؟
آیا ابزار دیپلماتیک در مدیریت این بحران با تاکید بر یک تجارت پایاپای آب و غذا (دیپلماسی آب و غذا )، نمی تواند به ما در این همکاری منطقه ای کمک کند !؟ در این وجیزه نگارنده مدعی ارایه نسخه ای تمام و کمال نیست بلکه صرفا در مقام طرح یک پیشنهاد قابل بررسی و مطالعه با توجه به نوع تهدیدات پیش روی ما در ۱۳سال آینده است.
حتی گزینه داخلی نجات خلیج گرگان و شیرین کردن گسترده آب برای مصارف کشاورزی و صنعتی استان با توجه به ضرورت مصرف و دفع بخشی از نمک های حاصله در دریا و افزایش شوری آن، بهره گیری از ظرفیت آب شیرین رود ولگا با تعامل با کشور روسیه از اهمیت بسزایی برخوردار است. ضمن اینکه افزایش میزان ورودی آب این رود به دریای خزر می تواند بر تداوم و استمرار پروژه شیرین کردن آب کمک شایانی کند. اما حتی این طرح داخلی بدون یک پیوست دیپلماسی آب نمی تواند تهدیدات یاد شده را مرتفع نماید.
بعض کارشناسان نظر به سطح تهدیدات پیش روی استان، طرح انتقال آب ولگا به استان گلستان را علی رغم پرهزینه بودن آن بعنوان یکی از مهمترین گزینه های روی میز دیپلماسی آب در شمال شرق معرفی می کنند.
سطح ارتباطات کنونی بین ایران و روسیه و امکان مشارکت دادن دیگر استان ها و نیز کشورها از جمله قزاقستان و ترکمنستان در عملیاتی کردن این پروژه استراتژیک، امید به اجرایی شدن آن را افزایش داده است. ضمن اینکه پیامدهای اجرایی این طرح در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حتی بین المللی (اثرگذاری بر اتحادیه گمرکی اوراسیایی و افزایش سطح مبادلات اقتصادی) بسیار واجد اهمیت است.
به قلم دکتر حسن بیارجمندی فارغ التحصیل دانشگاه روابط بین الملل مسکو و وابسته به وزارت خارجه روسیه
انتهاي پيام/