چه تضاد شیرینی است که یک روز به روی دیوارها ، مشت هایت را گره کنی و دستان دانشجوی وطن را به زدن سیلی بر پیکره اقتدار نظام فرا بخوانی و امروز رو در روی آنان بنشینی و از خاطرات آن روزها سخن برانی و برایشان از درس جوشش و تحول دیکته بگویی...
به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ما، اتفاقات سال ۸۸ را همگی به یاد داریم. روزهایی که اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران با ارسال برنامه هایی برای براندازی نظام از آنسوی مرزها تلفیق شد و دیری نپایید که شکستن شیشه ها ، آتش زدن خودروها، ایجاد آشوب و ناامنی و خارج شدن شعارهای ضد ارزش ها و نظام و رهبری از زبان کسانی که اصلا نمی دانستند برای چه چیزی با موج براندازی همراه شده اند؛ جایگزین اعتراضات قانونی و شعارهای جامعه مدنی شد و ایران را به بلوا کده ای تبدیل کرد .
در این میان کسانی نیز بوده اند که با علم به رفتارهای شان، پیشقراول موج های خیابانی شده و احساس پاک جوانانی که جذابیت کودکانه شلوغ کاری های خیابانی را پیگیری می کردند؛ در سیطره و راهبری زیاده خواهی و القائات وارداتی مسموم ساطع شده از اتاق های فکر اپوزیسیون خارج نشین و سرکردگان داخلی درآورده بودند.
بصیرت مردم به مدد مظلومیت نظام و رهبری آمد و قائله خاتمه یافت و با همه هزینه هایی که بر نظام تحمیل شد اما رافت اسلامی ، رفعتی ها را در لیست اغماض نشاند تا بلکه انتباه ، اولین درسی باشد که امثال او از عظمت نظام گرفته باشند.
حالا ۸ سال از آن روزهای تلخ می گذرد و رفعتی در دیداری دوباره با دانشجویان ، تریبون هدایت افکار آنان را به دست خواهد گرفت .
و چه تضاد شیرینی است که یک روز به روی دیوارها ، مشت هایت را گره کنی و دستان دانشجوی وطن را به زدن سیلی بر پیکره اقتدار نظام فرا بخوانی و امروز رو در روی آنان بنشینی و از خاطرات آن روزها سخن برانی و برایشان از درس جوشش و تحول دیکته بگویی ....
نوستالژیِ تلخ یا شیرین ؛ نمی دانم .
به قلم اسماعیل البرزی
انتهای پیام/