نظریه اعتقادِ «نقدبرمعصوم» از سوی مومنین براساس مبانی کلام اسلامی مردود و باطل است.

به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ما، پس از آن که جناب دکتر روحانی گفتند به امام عصر هم می شود انتقاد کرد و این سخن با واکنش علما برجسته مواجه شد برخی در مقام مقایسه برآمده و ادعا کرده اند که سالهای دور آیت الله مصباح یزدی سخنی مشابه سخن امروز او گفته است.

اینکه فلان سخن را چه کسی گفته است مهم نیست باید به اصل سخن نظر انداخت حال صاحب سخن جناب دکتر روحانی باشد و یک علامه مصباح یزدی. چنانکه مولای متقیان علی علیه السلام فرموده اند:«خُذ الحكمَةَ حَيثُ كانَتْ وَ انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال».

حكمت را هر جايي است فرا بگير و نگاه كن به آنچه گفته مي‌شود نه به گوينده سخن.) نيز در همين رابطه در روايت ديگر آمده است «خُذِ الحكمَةَ ممّنْ اَتاكَ بِها و انظُرْ الي ما قالَ وَ...».

حكمت را از هر كسي كه نزد تو مي‌آورد فرابگير و نگاه كن به آن چه گفته مي‌شود نه به گوينده سخن.

اگر محتوای سخن هریک از آن دو روحانی متشخص که یکی رجل سیاسی و دیگری رجل مبانی کلامی و فلسفه می باشند؛ بر موضوع نقد بر امام معصوم دلالت بر اشکال به معصوم داشته باشد، سخنی مردود است خواه روحانی باشد خواه مصباح.

گفته واضح تر جناب روحانی به قرینه لفظی، نقد به معنای اشکال به معصوم (در حالی که اذعان به خطا و اشکال و نقص وارد است) را تداعی می کند که شخص مومن به امام معصوم و عاری از خطا و اشتباه نقد وارد می سازد. و این عقیده (نقد معصوم) مردود است. اگر منظور از نقد بر امام معصوم از ناحیه هرکسی، بر ظرفیت معصوم دلالت داشته باشد که از فرد غیر مومن به امام مطرح گردد بلااشکال است چنانکه هزاران شاهد از سوی کفار وجود دارد که از معصوم سوال شده و از مکتب، ، شواهد و برهان مذهب معصوم انتقاد شده است اما امام معصوم از خود ظرفیت و شرح صدر نشان داده و سائل را مجاب ساخته است و این نه تنها اشکالی ندارد بلکه موکدات قران و حدیث بر این مترتب است که: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً.»۳۶، اسرا ٕ

و از آنچه به آن علم نداري پيروي مكن ، چون گوش و چشم و دل ، همه ي اينها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

اما از عاف به مقام امام معصوم نقد معنا پیدا نمی کند.

معصوم در برابر سخت ترین سوالات و انتقاد توام با لجاجت سائلین و ناقدین به برهان پاسخ می گفتند که نشان از ظرفیت و شرح صدر دارد.

اما بدلیل وضوح سخن دکتر روحانی مبنی بر حق نقد از سوی هرکسی (مومن و غیر مومن به امام معصوم) را نمی توان با هیچ منطقی مدعای ایشان را با کلام اسلامی در فلسفه امامت سازگار ساخت.

بین کلام علامه مصباح با دکتر روحانی تفاوت فاحشی وجود دارد و محتوای بیان جناب مصباح اتفاقا موَید آن چیزی است که بیان شد. به دیگر بیان جناب مصباح یزدی بر ظرفیت، شرح صدر وتحمل سخن مخالف تاکید دارد؛حتی رهبرجامعه همانند پیامبر و امام معصوم.

چنانچه اشاره رفت آیات فراوانی بر این حقیقت وارد شده است.

جناب دکتر روحانی در سخنش معصوم را در حد غیر معصوم انگاشته اند برخلاف علامه مصباح که بالصراحه معصوم را استثنا ٕ کرده اند: «رهبر باید نسبت‌ به انتقادات و عیب‌جویی‌های گوناگون زیردستانش گوش شنوا داشته باشد؛ زیرا هرکسی، به‌جز انسان‌های معصوم، در معرض جهل، قصور فهم و ادراک، و لغزش‌ها و خطاهای اخلاقی و عملی است و داشتن روحیه انتقادپذیری، مقدمه ضروری رفع این عیوب و نقایص خواهد بود. حتی رهبران معصوم (علیه‌السلام).

کسانی که در مقام مقایسه برآمده و ادعا کرده اند که سالهای دور مصباح سخنی مشابه سخن امروز گفته است اندکی دقت نمایند که الحق و الانصاف هیچ شباهتی بین کلام این دو رجل وجود ندارد.

سخن علامه مصباح هرگز نیازی به تبیین ندارد زیرا کاملا واضح و آشکار است.برخلاف صراحت سخن دکتر روحانی که متبادراً نقد بر معصوم را مورد تاکید قرار داده است.

علامه مصباح دلیلی را جهت ظرفیت رهبر ولو معصوم بیان می کند که ما در صدر سخن خود اشاره کردیم و آن این است که بسیاری از آحاد جامعه هنوز به جایگاه معصوم معرفت نیافته و ممکن است سخنی را روا و یا ناروا بیان نمایند که در این صورت بایستی انتقاد پذیر بوده و به این جماعت بی معرفت آگاهی ببخشند و این پاسخگویی حتی حق این افراد است.دقت به سخن آیت الله مصباح مهم است.«...اینکه بعضی از مردم به عصمتشان پی‌نبرده بودند و یا بدین قصد که دیگران را تعلیم ‌و تربیت کنند و نشان بدهند که هر فرد، در هر حدی از رهبری هست، باید انتقادپذیر باشد، به انتقادات و عیب‌جویی‌هایی گوش می‌سپردند و از مردم می‌خواستند که از عرضه و ارائه آرا و نظریات خود دریغ نورزند.» [کتاب جامعه و تاریخ از نگاه قرآن]

اما کسی که به عصمت امام پی برد و مومن به مقام امام گردید نیازی در خود احساس نمی کند که در بیان، امر و نهی امام تشکیک کند و هر آنچه که از امام می بیند حق و حقیقت است. در این مرحله نه تنها نقد، عیبجویی و اعتراض بر معصوم بی معنا است بلکه رای غیر امام در برابر رای امام از اساس باطل می نماید، زیرا معصوم علیهم السلام مستجمع جمیع حقایق هستی است. و اعتراض به معصوم و یا تمرد از حکم معصوم به بهانه نقد، مطابق دریافت های شخصی، خلاف مبانی کلام اسلامی [مشخصا کلام شیعی] است.

کسی که اسلام آورده و مومن به دین اسلام ناب محمدی می شود در برابر اراده و اوامر و نواهی پیامبر تسلیم است و این کلام خداوند تبارک و تعالی است که فرمود:«إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما».(احزاب ۵۶)

همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند ، پس شما ای مؤمنان بر او صلوات بفرستید و سلام گوئید (تسلیم فرمانش شوید).

از آیه مورد استناد، تاکید خداوند بر تسلیم در برابر فرمان رسول خدا صلوات الله علیه فهمیده می شود که آن حضرت کامل و بدون نقص و خطاست. وکسی که در برابر رسول خدا تسلیم است به خود اجازه نمی دهد او را نقد بنشیند و بی گمان اعتراض و نقد به پیامبر و آل آن حضرت، از سوی کسانی اتفاق می افتد که در برابر آن انوار مشعشع «سِلْم» نیستند.

و بین امامان معصوم و پیامبر اعظم در این حقیقت تفاوتی وجود ندارد.در نتیجه، نظریه اعتقادِ «نقدبرمعصوم» از سوی مومنین براساس مبانی کلام اسلامی مردود و باطل است.

به قلم ناصح گلستانی

انتهای پیام/