دکتر بیارجمندی گفت: اتحاد ایران،روسیه و چین آمریکا و اروپا را با چالش جدی مواجه خواهد نمود و معادلات امنیتی_سیاسی در منطقه را تغییر خواهد داد.

به گزارش تیتر آزاد به نقل از گلستان ۲۴؛ دکتر حسن بیارجمندی کارشناس خبره حوزه امنیتی استان (کارشناس مسول سابق امور امنیتی استانداری گلستان) و فارغ التحصیل دانشگاه روابط بین الملل مسکو وابسته به وزارت خارجه روسیه طی گفت وگویی با خبرنگار ما هدف از انتقال داعش از سوریه به افغانستان را تشریح کردند.

آقای دکتر، رهبر معظم انقلاب اسلامی ماه گذشته در ابتدای یکی از جلسات درس خارج فقه خودشان با افشای اقدام امریکا در انتقال تروریست‌های داعش به افغانستان اعلام نمودند که : «همان دست‌هایی که با ایجاد داعش، آن را ابزاری برای ظلم و جنایت علیه مردم در سوریه و عراق قرار داد، امروز پس از شکست در آن مناطق به‌دنبال انتقال داعش به افغانستان هستند و کشتارهای اخیر در واقع آغاز همین نقشه است» نظر شما در این ارتباط چیست؟

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این ارتباط مبتنی بر اطلاعات میدانی دقیقی است و تحلیل کاملا درستی از عقبه و اهداف و زمینه های آن ارائه نمودند که از آن مقطع مورد توجه مقامات عالی کشورهای منطقه و مسولین ذیربط آن قرار گرفت.

چرا در این مقطع زمانی انتقال داعش به شمال افغانستان در دستور کار آمریکا و کشورهای غربی قرار گرفته است؟

البته سابقه چنین پروژه ای به پیش از سال ۱۳۹۴ بر می گردد که بصورت جدی تری در مقطع تیرماه سال ۹۴ در دستور کار آمریکا و ناتو قرار گرفت اما با ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه در 8 مهر 1394 - که عمدتا براساس توافق ارس شامل حمله هوایی علیه داعش و دیگر گروه های تروریستی بود- از دستور کار ناتو خارج و عملا منجر به طرح انتقال داعش به سرت لیبی و تهدید علیه اتحادیه اروپا گردید که تا همین چند ماه اخیر این تهدیدات بصورت جدی وجود داشت.

اما اینکه چرا در این مقطع زمانی مجددا این پروژه در دستور کار قرار گرفته است؛ دلایل مختلفی دارد که به بخشی از آنها مقام معظم رهبری اشاره نموده اند.

عمده دلایل آن همان علل و عوامل طراحی این پروژه در سال ۹۴ بوده و هست یعنی اولا تقابل ناتو با سازمان همکاری شانگهای - که از آن در عرصه امنیتی به« ناتو برای شرق » یاد می کنند - است. ثانیا جلوگیری از اتحاد چین و روسیه و ایران در تقابل با غرب در پوشش سازمان همکاری شانگهای که موانع عضویت ایران در آن مرتفع شده است و...ثالثا ایجاد بی ثباتی امنیتی درعمده کشورهای عضو شانگهای و فراهم ساختن زمینه حضور دائمی خود در این منطقه است رابعا یک دلیل دیگر هم می تواند زمینه های ایدئولوژیکی مربوط به عقاید آخرالزمانی( منطقه ماوراء النهر) باشد.

با توجه به دلیل آخری که راجع به زمینه های عقاید آخرالزمانی با تاکید بر منطقه ماوراء النهر بیان داشتید؛ آیا آشوب های اخیر در ایران می تواند به نحوی زمینه سازی و بستر سازی برای بی ثباتی در منطقه خراسان بزرگ(منطقه ماوراء النهر) باشد؟

بله،از جمله دلایلی که برای چرایی هدفگذاری آغاز آشوب ها از مشهد و بسط دادن آن در منطقه شرق و سپس غرب کشور بر شمرده اند،که بی ارتباط با ثبات زدایی در منطقه شمال افغانستان نیست،همین موضوع است.در همان مقطع ابتدایی طراحی این پروژه یعنی سال ۱۳۹۳ بود که بطور خاص و به نقل از ارتش آمریکا و مقامات رسمی آن خبر تشکیل گروهی به نام خراسانی را در فضای جهانی مخابره و همه نگاه ها را متوجه این منطقه نمودند.

براساس گزارش های رسمی مقامات آمریکایی، این گروه وابسته به القاعده بوده که دارای تجارب غنی جنگی در پاکستان و افغانستان، بوده و به جبهه النصره در سوریه پیوسته است.

آقای دکتر شما در بخشی از پاسخ خودتان به ریشه های ایدئولوژیکی و دیدگاه های آخرالزمانی اشاره کردید! اگر ممکن است لطفا در این ارتباط بطور مختصر توضیح دهید.

بله،البته این زمینه ها ریشه ای نیست بلکه کاملا تاکتیکی مبتنی بر بهره گیری از ظرفیت های انگیزشی مبتنی بر روایات و احادیث جعلی راجع به «سپاه خراسان بزرگ» به منظور فراخوان و اجتماع عناصر تکفیری در این منطقه و بهره گیری از ظرفیت های نیابتی آنان جهت راهبری بازی یاد شده با ابعاد فوق الاشاره و براساس قواعد ناتو است.

آیا اصلا چنین امکانی وجود دارد؟

به هر حال هم به جهت بی ثباتی سیاسی و امنیتی در افغانستان بالاخص در مناطق شمالی و هم از جهت حضور عناصر تکفیری در مرزهای عمده کشورهای عضو و ناظر سازمان شانگهای ، و خاصه تجربیات عناصر میدانی آنان در سوریه و عراق از یک سو و ظرفیت های انسانی موجود در مناطق یاد شده از سوی دیگر این امکان وجود دارد؛البته می بایست بسترهای رسانه ای و سلطه آن ناظر بر پوشش مسابقات جام جهانی در ماه های آینده را هم بدان افزود.

آقای دکتر شما در بخشی از پاسخ به سوال قبلی راجع به چرایی هدفگذاری آغاز آشوب ها از مشهد و بسط دادن آن در منطقه شرق و سپس غرب کشور اشاره نمودید؛این هدفگذاری پر هزینه و افشاگرانه پروژه ناتو چه دلایل دیگری می تواند داشته باشد ؟

به تجربه تاریخی تمامی پروژه های این چنینی غرب اولا در امتداد خط رسانه ای بین المللی آنان از سال ۹۳ و همچنین بعض عناصر داخلی آن، بدنبال انگاره سازی رسانه ای از «خراسان بزرگ» و تحولات آخرالزمانی آن در سال ۲۰۱۸ هستند ثانیا بدنبال خنثی سازی قدرت نرم ایران با توجه به نفوذ منطقه ای موجود متاثر از تجربه موفق در سوریه و عراق هستند که از آن به یک دست برتر و یک«برگ برنده» برای متحدین شرقی آن یعنی چین و روسیه در تقابل با ناتو در شمال افغانستان یاد می کنند.

نتایج این پروژه آمریکا و ناتو را چگونه ارزیابی می کنید؟

آمریکا و ناتو در دو پروٰژه مرتبط با همین پروژه با صرف هزینه سنگین مالی و حیثیتی با بن بست های راهبردی مواجه شده اند.اول بن بست در همسایگی با شرق با تاکید بر تحولات اوکراین و دوم بن بست خاورمیانه با تاکید بر تحولات سوریه و عراق و...

در حال حاضر به زعم بعض کارشناسان خارجی این پروژه حکم حیات و گشودن بزرگ راهی برای دور زدن تمام این بن بست های پر هزینه است.اما یک اشتباه محاسباتی غرب عبور از خطوط قرمز سازمان شانگهای است که این تحرکات منجر به اتحاد و یکپارچگی اعضای آن می شود و با پیروزی پوتین در انتخابات پیش رو و این چشم انداز نظامی که اخیرا از روسیه و دفاع از متحدین خود ترسیم نمود؛ شاهد یک رویارویی تمام عیار با غرب خواهیم بود.

وتو قطعنامه ای که اخیرا علیه ایران در ارتباط با یمن توسط روسیه صورت گرفت را می توان در همین چارچوب تحلیل کرد؟

بله بخشی از آن متوجه همین ملاحظات ذکر شده در پاسخ های چند سوال اخیر است

آیا این رویارویی تمام عیار با غرب تداعی کننده دکترین برخورد تمدنها ی ساموئل هانتینگتون نیست!!؟

بله هست،قبلا در یادداشتی بطور تفضیلی ابعاد این برخورد را بیان داشته ام که با توجه به رویکرد آسیا،اقیانوسیه ای ایالات متحده و گشودن جبهه ای از چشم انداز پنجره شمال افغانستان رو به «دروازه ماوراء‌النهر»؛ تمدن اسلامی-ایرانی(جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت)،اسلاو-ارتدوکسی(جمهوری فدرال روسیه و کشورهای همسو)، کنفوسیوسی(جمهوری خلق چین) را وارد این برخورد خواهد کرد.

اخیرا استیو بنون استراتژیست سابق ترامپ هم به این موضوع اشاره نمودند البته بجای روسیه از ترکیه! نام برده اند که با واقعیت های میدانی تطبیق دارد. بنون در پاسخ به این سوال که آیا ساموئل هَنتینگتون در مورد برخورد تمدن‌ها درست می‌گفت ؟

"بله قطعا درست می‌گفت". چین، ایران و ترکیه! به عنوان سه تمدن باستانی در کنار هم در حال ایجاد محور جدید و مقابله با غرب مسیحی هستند. قسمت عظیم اسلام هم در مقابل غرب است

بنابراین از نظر شما تعاملات راهبردی ایران با شرق (روسیه و چین) با توجه به تهدیدات غرب یک ضرورت است؟

پاشنه آشیل غرب؛ اتحاد ایران و روسیه و چین است و هیچ چیزی مثل این اتحاد نمی تواند غرب را آزار بدهد؛ چراکه بسیاری از معادلات جهانی را بشدت تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد و تغییراتی در نظم کنونی را رقم خواهد زد. از این رو است که به تجربه موفق همکاری و تعاملات راهبردی با شرق بالاخص در سوریه و عراق و دیگر موضوعات که استقلال نظام جمهوری اسلامی حفظ و محترم شمرده شده است و منافع عالی آن تامین گردیده است؛رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیرا تاکید نمودند که: « امروز در سیاست خارجی، اولویت‌ها برای ما شامل ترجیح شرق بر غرب است.»

انتهای پیام/