عکس صفحه اینستاگرام نشنال جئوگرافی، با هفتاد میلیون عضو، سرباز آمریکایی را در حال دادن عروسکی به کودک عراقی کُرد نشان میدهد.

به گزارش تیترآزاد به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علی علیزاده تحلیلگر سیاسی مقیم لندن در صفحه اینستاگرام خود درباره تهاجم فرهنگی و عروسک آنابل نوشت:

۱- عکس صفحه اینستاگرام نشنال جئوگرافی، با هفتاد میلیون عضو، سرباز آمریکایی را در حال دادن عروسکی به کودک عراقی کُرد نشان میدهد. این عکس مثالی بارز از کارکرد ایدئولوژی است که با هوشمندی، سربازی که از ده هزار کیلومتر آنطرفتر برای اشغالگری آمده را به واسطه نماد معصومانه عروسک، دوست مهربان کودک مستعمره تصویر میکند. وقتی نشنال جئوگرافی معتبر که خود را تنها متعهد به محیط زیست میداند، چنین اشکارا به دنبال نفوذ به ذهن و قلب ماست، در مقابل تلاش بی بی سی و سی ان ان در نفوذ به افکار و احساسات ما، چشمها و ذهن انتقادی مان به مراتب بازتر باشد.

۲- در فرهنگ سنتی ما، سرزمین و موطن، حرم است و حفظ حریمش وظیفه‌ عمومی. حضور سلطه گرانه غریبه و اجنبی تابوی ملتهای مستقل بوده و طبیعی ترین واکنش جمعی هر ملت آزاده ای، قیام و مقاومت خودجوش مقابل اشغالگران. یکی از اهداف مهم رسانه های غرب از طریق تحلیل و تفسیر یکجانبه خبر و یا هالیوود از طریق قدرت داستان گویی و تکنولوژیکش، عادیسازی حضور اشغالگران و طبیعی جلوه دادن بردگی در ابعاد ملی است. تلطیف چهره اشغالگران و تبدیل چهره شان از شر به خیر، از هیولا به ناجی بخشی از این بمباران فرهنگی است که ناخوداگاه جمعی ما را هدف قرار داده است. هدف رسانه‌ غرب، تابو شکنی و حساسیت زدایی از دخالت و حضور بیگانگان است.

۳- اینگونه است که در چند دهه گذشته، به یُمن بمباران تبلیغاتی رسانه‌های فارسی زبان بریتانیا و آمریکا، بخشی از مردم جامعه ما، حساسیت خود نسبت به تهدیدهای نظامی آمریکا یا هشت سال محاصره ظالمانه اقتصادی کشورشان یعنی تحریم را از دست دادند. اینگونه است که بخشی از مردم ایران، به جای آنکه خشم شان را متوجه غرب بدانند، کشور خودشان را مقصر دانستند. به عبارتی جای متجاوز و قربانی را عوض کردند و به صورت ناخوداگاه با متجاوز همدست شدند.

۴- دهه هفتاد شمسی زمانی بود که «طوفان جهانی شدن» فرهنگ ملتهای ضعیفتر را یکی بعد از دیگری در مینوردید. منظور از جهانی شدن، تسلیم به قدرت نظامی ناتو و سیاستهای اقتصادی نئولیبرال دیکته شده توسط بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی بود. نفوذ فرهنگی غرب ابتدا سیستم ایمنی ملتهای کوچک را فلج میکرد. ارزشهای آمریکایی چنان محبوب میشد که ملتها حل شدن در این نظم نوین را مطلوب میدانستند و در مقابلش مقاومت نمیکردند. در چنین شرایطی این تشخیص درستی بود که فروریختن مرزهای فرهنگی، مقدمه فروریختن مرزهای جغرافیایی ماست. واضح بود که با از بین رفتن مجموعه ارزشهای مشترک ملی و فرهنگی، وسوسه امپراطوری آمریکا برای حمله یا تجزیه ایران بیشتر میشود. این تشخیص در فضای سیاسی ایران «تهاجم فرهنگی» نامیده شد. در سطح مبنایی، هدف مقابله با تهاجم فرهنگی، تقویت فرهنگ بومی بود که زیربنای مقاومت ملی و مبنای قدرت دفاعی دولت-ملت ایرانی است.

۵- اما آنها که وظیفه اجرای مقابله با تهاجم فرهنگی را به عهده داشتند، با تنگ نظری، عدم دانش کافی از جهان مدرن، محافظه کاری، بی توجهی به سلیقه متفاوت نسلهای جوان، تهاجم فرهنگی را به نازل ترین تفسیر آن فروکاستند و برای مقابله با آن، تکنیکهایی با دافعه زیاد و جاذبه کم را بکار بستند. آن را به وسیله و گاه بهانه‌ای برای کنترل سبک زندگی جوانان تقلیل دادند. به جای آنکه به علم رسانه قرن بیست و یکم مسلح شوند و الفبای جنگ نرم را بیاموزند، با نیروهای انتظامی و سربازان مسلح به مقابله با جنگ نرم رفتند و از پشت بامها ماهواره جمع کردند. با جوانان بخاطر موی کم و زیاد در خیابان درگیر شدند تا با تلخ کردن کام این جوانان، استعدادشان برای جذب شدن توسط دشمنان استقلال ایران و عادی سازان تحریم و جنگ در پوشش آزادیهای آشکار و یواشکی را هموار کنند. به جای تولید محتوای عقلانی برای تسلیح اندیشه و فرهنگ ملی و ایستادن مقابل منبع و سرچشمه خطر، با شهروندان که مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی غربی و قربانیان موج جهانی شدن بودند برخورد سخت کردند.

۶- تهاجم فرهنگی یا نفوذ، به نام آزادیهای فردی یا حقوق اقلیت وارد میشود اما در عمل، مرزهای جغرافیایی ما را نشانه گرفته، تفرقه اقوام درون فلات ایران را نشانه گرفته، متحدان منطقه‌ای ما را هدف گرفته، اتحاد ما با مظلومان منطقه را نشانه گرفته، حق ساخت سلاحهای دفاعی ما را نشانه گرفته، در یک کلام «استقلال» ما را نشانه گرفته است. نباید با تقلیل و فروکاستن مقابله با نفوذ یا تهاجم فرهنگی به محدود کردن ازادیهای فردی، حقوق خصوصی و سبک زندگی، برای دشمن جاده سازی کنیم. باید فضا را برای نفوذش ببندیم. و مهم تر از همه فضای گفتگوی داخلی و تضارب اندیشه ها را باز کنیم. فضایی که میتواند مقدمه رشد و نمو اندیشه بومی و مستقل از غرب باشد. آزادی اندیشه باید و میباید زرادخانه ما در مقابله با جبهه نفوذ فرهنگی غرب باشد.