چگونه با به وجود آوردن ملتي اينديويژوال مي توان نظام سازي بر مبناي آرمان ها ديني و انقلابي انجام داد؟! و آيا مي توان با عدم آسيب شناسي صحيح از شبكه هاي اجتماعي در حوزه نظام سازي كه توسط بالاترين مقام نظام جمهوري اسلامي ايران مطرح شده است به مدينه فاضله مد نظر دست پيدا كرد؟
در قرن بیست و یکم کلمات و عباراتی نظیر فضای سایبر، (Cyber Space)، جهان مجازی (Virtual World)، زندگی مجازی(Virtual Life)، زندگی آواتاری(Avatarian Life)، جامعه محتوایی(Content Community) و ... چه در کلام و چه در واقعیتِ زندگی انسان ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. زندگی و روابط اجتماعی در شبکه های اجتماعی(Social Network) نیز تحت تاثیر عناوین ذکر شده جایگاه درخور توجهی پیدا کرده است. این شبکه ها توانسته اند تاکنون بیش از میلیارد ها کاربر سایبورگ شده را ذیل نام های فیسبوک(Face book)، مای اسپیس(My Space)، توئیتر(twitter) و بسیاری دیگر از شبکه های اجتماعی عمومی و تخصصی درگیر جاذبه های خود نمایند.
در سال های اخیر نفوذ روز افزون فضای سایبر در زندگی تمام ابناء بشر به دلایلی همچون پایین بودن هزینه استفاده از آن، افزایش چشم گیر بهره وری، نداشتن حد یقف در بسیاری از سطوح اجتماعی و نامتقارن بودن در آسیبپذیری موجب شده دول مختلف در دوران کنونی، این فضای قدرتمند را به عنوان یکی از مهترین شقوق حکومت خود مد نظر قرار دهند.
علی رغم تهدید های فراوان موجود در فضای سایبر، میدانی عظیمی برای همگان ایجاد شده است و حتی کم بضاعت ترین انسان ها می توانند در این فضا در مقولات مد نظر حضور داشته، و به نوبه خود، هر چند اندک اثر گذار باشند. در فضای سایبر پراکندگی قدرت به معنای سنتی وجود ندارد، همچنین بازیگران کوچکتر در این فضا نسبت به حوزههای انحصاری تر در سیاست جهانی نظیر قدرت سخت و یا نیمه سخت، ظرفیت و توان بیشتری برای اعمال قدرت نرم دارند. اما ویژگیهای محیط سایبر به این محدود نمیشود، در این فضا برای کاربر یک محیط مجازی و غیرقابل پیشبینی مهیا شده است و از این جهت انعطاف زیادی در آن وجود دارد. به طور کلی فضای سایبر معنای قدرت در جهان امروز را در نسبت با گذشته از لحاظ محتوی دچار تحول کرده است و این تغییر مفهوم قدرت، به دلیل رشد فزاینده فضای سایبر و ایجاد زمینههای جدید و مهم در سیاست گذاری های کلان بسیاری مسائل را دستخوش تغییر قرار داده است.
بازیکنی که وارد این میدان جدید می شود هیچ راهی برای خروج از زمین طراح بازی ندارد، چرا که زمین بازی و تمام قواعد آن توسط ایالت متحده آمریکا طراحی شده و حضور در این میدان برای یک انسان مسلمان و یا غیر آنگلوساکسون برابر است با بازی در زمین دشمن، هر چند که راهکار های متعددی نظیر تقابل نامتقارن و یا ارسال پالس غلط برای حضور در این میدان وجود دارد اما در اساس آن هیچ تغییری ایجاد نمی شود.
سرعت در پیشرفتهای تکنولوژیکی حوزه علوم کامپیوتر در دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری و حوزه ارتباطات، منجر به کاهش پردازش و انتقال اطلاعات شده است، به طور مثال در سال ۱۹۹۳ میلادی حدود ۵۰ وب سایت در جهان وجود داشت اما طی کمتر از هشت سال این رقم به بیش از ۵ میلیون وب سایت رسید و بر اساس آمارهای موجود در سال ۲۰۱۰، چین به تنهایی نزدیک به ۴۰۰ میلیون کاربر اینترنتی داشته و علاوه بر آن هر روز بر پهنای باند مخابراتی خود افزوده است.
این سرعت بالا در گسترش فضای سایبر بدون شک نیاز به کاربران و در واقع بازیکنانی دارد و طبیعتاً ایجاد ظرفیت برای بسط دادن این فضا به موازات افزایش کاربران اینترنتی رخ داده است. طبق آمارهای جهانی تنها در سال 2009 میلادی نزدیک به دو میلیارد نفر یعنی 27 در صد مردم جهان زندگی سایبری را تجربه کرده اند و طبق برآورد های صورت گرفته این رقم تا سال 2030 میلادی نزدیک به صد در صد خواهد شد.
امروز فضای سایبر تنها با پوشش سی درصد جمعیت کره زمین توانسته تاثیرات عمیق، پیچیده و در برخی موارد بنیادین در حوزه ی مسائل فرهنگی، امنیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... ایجاد کند، حال مشخص نیست اگر این روند تا سال 2030 به نقطه کمال خود یعنی درگیر کردن تمام جمعیت زمین برسد، زندگی انسان به چه صورتی تغییر پیدا خواهد کرد؟
ایران از نظر تعداد کاربران اینترنتی در رنکینگ جهانیِ منتشر شده در سال 2009، رتبه یازدهم جهانی با 32 میلیون کاربر را به دست آورده است، البته مطابق آمارهای منابع داخلی در حال حاضر تعداد کاربران ایرانی اینترنت از 42 میلیون نفر عبور کرده که این رقم معادل 60 درصد جمعیت کشور و بیش از دو برابر میانگین جهانی است.
شاید با نگاه سطحی و در ابتدا این اعداد مطلوب به نظر آید اما از آنجا که هر اندازه وابستگی افراد یک جامعه به فضای سایبر بیشتر باشد، در کنار فواید، مضرات و مشکلات حاصل از این وابستگی نیز بیشتر است، متاسفانه عواقب خطرناک وابستگی به فضای سایبر در زندگی ایرانیان نیز بروز کرده و در حال گسترش است.
نباید فراموش کرد که مضرات زندگی سایبری تنها محصور به کشور ایران نیست و ابعاد جهانی دارد اما به دلیل اینکه بستر فکری اعتقادی جامعه ی ایرانی خارج از پارادایم تمدن غرب تعریف می شود، ناسازگاری های بیشتری در ارتباط با فضای مجازی در جمهوری اسلامی ایران دیده می شود. در این ارتباط می توان یکی از معضلات فضای سایبر یعنی مقوله تفرد گرایی (individualism) و زندگی دوم در شبکه های اجتماعی، در برابر زندگی اول و واقعی انسان ها را مورد بررسی قرار داد، موضوعی مغفول مانده در سیاست گذاری های کلان کشور، اما بسیار شایع در میان نسل های جدید و آینده. از این حیث مطالعه روند ملت سازی متأثر از تفرد گرایی با بررسی شبکه های اجتماعی در جهان امروز و آینده ضرورت می یابد.
سیطره "منِ مجازی" بر "منِ واقعی" در ابعاد جهانی:
شاید شاگرد برتر سقراط، افلاطون، هیچ گاه نمی داتست محور قراردادن انسان و فرد در پایه ریزی جمهور مد نظرش منتج به ایجاد جوامع مجازی مانند توئیتر خواهد شد. به وقوع پیوستن اتوپیای افلاطون در قالب کشوری به نام ایالات متحده آمریکا و در نتیجه شکل گیری سبک زندگی آمریکایی بسیاری از شقوق فطری انسان را دچار تغییر کرده است. اساس سبک زندگی امریکایی که بر تمدن غرب سیطره یافته، بر محور نفسانیات انسان قرار گرفته، همچنان که با دادن اصالت به "من" هر فرد تفرد گرایی را بسط است.
محور قرار گرفتن انسان تحت عنوان اومانیسم و سنجیدن تمامی عناصر موجود در عالم با منیت وی موجب شده است تا انسان افسار گسیخته خط و مشی جدیدی برای خود تعریف و چار چوب کلی آن را حول هسته مرکزی هوای نفس طراحی کند. محور قرار گرفتن انسان موجب شد از هر من یک اندیشه و به تبع آن یک خدا به وجود آید، عده ای اومانیسم را ایمان به خدای حقیقی می دانند. از دیدگاه انسان پوزیتیویست ندای درونی انسان از هستی یا نیستی خداوند دلیل بر وجود خدا است، ولی چون انسان آن را نمیبیند پس حق اظهار نظر درباره آن را ندارد. یک پوزیتیویست تنها چیزی را می پذیرد که قابل دیدن باشد، پس انسان خود خواه که در عالم چیزی جز خود را نمیبیند به سادگی خود را خدا میپندارد. با این استدلال است که میتوان هر انسان را یک خدا در نظر گرفت چرا که در هر فرد یک من وجود دارد. اومانیسم بشر را به روی گردانی از خالق خویش دعوت می کند و اهمیت دادن به خود وجودی و من واقعی را بیش از هر چیزی می ستاید.
بن مایه اندیشه اومانیسم بر طبیعت استوار بوده و سراسر حقیقت را از ماده و انرژی می داند که در نتیجه ی آن لذائذ مربوط به طبيعت جسماني هدف نهايي تلقي ميشود. در اندیشه "انسان محور"، غیب وجود ندارد، عدم اعتقاد به غیب در انسان خود محور به معنای آن است که انسانها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، پس اساساً جهانی دیگر وجود ندارد. در پی سیطره ی اومانیسم است که ذهن انسان کنترل بشر و کره خاکی را بر عهده گرفته و بدین ترتیب دين را عملاً از میدان مدیریت خارج کرده است چرا که انسان نه مخلوق بلکه خود خالق محیط است. در اندیشه اومانیسم انسان ميزان و معيار همه چيز است و خرد انسان برابر با خرد خداوندي قلمداد ميگردد.
در نگاهِ انسان اومانیسم هر "من" یک خدا می باشد و هر خدا نیز قدرت خدایی داشته و حق دارد همه چیز را حول وجود خود بسنجد و دقیقاً از اینجاست که ماهیت انسان ایندیویژوال و یا تفردگرا بروز می کند. هنگامی که انسان از مَنیّت به فردیت رسید، پنداشتِ هر فردی از خود باعث شد از مقولات مختلف اجتماعی تصوراتی را مبتنی بر دیدگاه خود بسازد، ما حصل آن شد که بر مبنای فلسفه ی فردگرایی، یک نوع اخلاق وحشیانه ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... از افراد به وجود آمد که در واقع نتیجه 2800 سال تفلسف ورزیدن می باشد.
با گذشت زمان و به بار نشستن ثمره فلسفه که همان تکنولوژی می باشد آرام آرام بشر ایندیویژوال شده برای رهایی از مشکلات تفرد گرایی، زندگی دوم (Second Life) در فضای سایبرنتیکی را به موازات زندگی نخست(First Life) پدید آورد. این امر به مرور زمان و با انقلاب سوم صنعتی که پیشرفت شگرفی در زیر ساخت های مخابراتی و ارتباطی به وجود آورد موجب ایجاد جهان مجازی شد. در این بین حضور شبکه های اجتماعی و افزایش کاربرد آن ها در زندگی افراد موجب شده است تا این شبکه ها به یکی از مهترین ارکان قدرت نرم تبدیل شوند.
امروزه شبکه های اجتماعی از پر بازدیدترین محیط های مجازی می باشند، بر اساس گزارشی که در سال گذشته از سوی گلوبال وب ایندکس اعلام شد شبکه اجتماعی فیس بوک با داشتن یک میلیارد کاربر ثبت شده و 700 میلیون کاربر فعال و بعد از آن شبکه گوگل پلاس با 343 میلیون کاربر فعال پر جمعیت ترین شبکه های اجتماعی دنیا می باشند.
همچنین شبکه اجتماعی توئیتر بیشترین رشد را در سال 2013 میلادی با 40 درصد در 31 بازار (31 بازار حدود 90 درصد بازار جهانی اینترنت را در بر می گیرد) به دست آورده است.
در سال های اخیر درباره ی رشد روز افزون شبکه های اجتماعی در فضای مجازی و استقبال کاربران از آن ها بسیار سخن گفته شده است، شبکه های اجتماعی از زوایای بسیاری قابل بررسی می باشند اما مبنای وجودی و اساس شکل گیری آن ها تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است، گذشته از جنبه رسانه ای، سیاسی، اجتماعی و بسیاری دیگر از جوانب این شبکه ها چرایی استقبال از آن ها خود تأمل ویژه ای می طلبد.
ایندیویژوالیسم بود که موجب شد کاربر سایبورگ شده با روی آوردن به زندگی دوم در فضای مجازی خود را از فردگرایی در دنیای واقعی رها کرده و به جمع گرایی(Collectivism) در فضای مجازی روی آورد، یقیناً یکی از دلایل استقبال کاربران جهانی فضای سایبر حاکمیت مقوله تفردگرایی در جهان واقعی می باشد که برای تلطیف آن زندگی جمعی در شبکه اجتماعی جایگزین خوبی است.
جمع گرایی در تعریف به روابط ما بین افراد، گروهها و یا قوم های مختلف اطلاق میشود که بر رفتار گروهی و تعاملات دو طرفه و یا چند طرفه استوار است. جمع گرایی دقیقاً مقابل فردگرایی قرار دارد، امری که در شبکه های اجتماعی در تضاد با من حقیقی هر انسان به وقوع پیوسته است.
جمع گرایی بر جامعه و گروه متمرکز میشود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواستههای شخصی او استوار است، در این شبکه ها نیز هر فردی می تواند با دوستان خود ارتباط برقرار کند و با مطرح کردن نظرات خود به گفتگو با دیگران بپردازد، این شبکه ها موجب شده است بسیاری از خودانگاشتهای فردی، تحت تاثیر خودانگاشتهای گروهی قرار گیرد.
یکی دیگر از دلایل مهم استفاده بی حد و اندازه انسان تفرد گرا از این شبکه ها وجود فضای شاد جمعی می باشد، امری که در زندگی فردی وجود ندارد. علی رغم آنکه در این شبکه ها جمع وجود دارد اما اصول و قواعد یک انسان تفرد گرا نیز حفظ شده است، هر فردی می تواند شخصی را که دوست ندارد از لیست خود حذف و یا در گامی بالاتر آن را بلاک کند، و یا منافع خود را در برابر دیگران حفظ نماید و این اندازه اهمیت به هویت فردی، باعث میشود فرد احساس خوشایندی از این فضا داشته باشد.
در این باره تحقیقی در سال 2001 میلادی توسط تریاندیس و همکارانش صورت گفت وی با مطالعه چندین فرهنگ به این نتیجه رسید که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور می باشند و در مقابل در فرهنگ-های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور می باشند. از این حیث می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ دو گروه ذکر شده رابطه صد درصد مستقیم وجود ندارد و دلیل آنکه انسان فرد گرا در شبکه جمع گرای اجتماعی خود را تطبیق میدهد را می توان مورد توجه قرار داد.
اما نکته قابل توجه در این باره، موضوع هم پوشانی انسان تفردگرا زیست در جامعه جمع گرا زیست می باشد، تفرد گرایی مولود لیبرالیسم و اومانیسم است، در حالی که منشاء جمع گرایی سوسیالیسم بوده و این اصطلاح از واژه فرانسوي «سوسيال» به معناي اجتماعي اخذ شده است. سوسياليسم اصولا در مقابل تعاليم فرد گرايانه ليبراليسم قرار دارد و از جهت تاریخی اساساً سوسياليسم در تضاد با فردباوري و ليبراليسم است، امری که در شبکه ای اجتماعی رگه های پر رنگی از آن دیده می شود.
از دیگر موضوعاتی که در شبکه های اجتماعی مورد توجه است، اشتراک گذاری اطلاعات توسط افراد می باشد که ماهیت وجودی شبکه های اجتماعی با گذاشتن این اشتراک گذاری ها شکل گرفته است، در این فضا هر فردی با گذاشتن کامنتی در پیج خود میتواند موضوع مد نظرش را برای دیگران به اشتراک بگذارد، اما موضوعی که در این میان جالب است، بسط مولفه های جامعه ی سوسیالیستی در شبکه های اجتماعی است.
واژه كمونيسم (communism) از ريشه ی لاتينی کمون (commune) به معناى اشتراك گرفته شده است، کمونيسم خود مرحله پيشرفته يا نهايي سوسياليسم به شمار مي آيد، اما در معنای متداول، کمون جامعه ای است که همه ی عناصر موجود در آن به شکل مشترک قابل استفاده برای تمام افراد است، در آن جامعه سلسله مراتب وجود نداشته و طبقه بورژوا بر دیگر طبقات جامعه سیطره ندارد. و این همان امری که در شبکه های اجتماعی رخ داده است، به نحوی که می توان یک شبکه اجتماعی را کشوری کمونیستی اما با مردمی لیبرال معرفی کرد. هرچند که هدف عالی کمون ها در به دست آوردن آنارشیسم، در این جامعه به وقوع نپیوسته است زیرا با وضع قوانین توسط مدیران آن حکومتی هیرارشی محور به وجود آمده است.
وجود چنین جامعه ای به موازات جامعه واقعی خود یکی از بی نظیر ترین رویداد های رخ داده در حوزه جامعه شناختی است، شاید در این ارتباط بتوان اما و اگرهایی را وارد کرد و دلیل شیفت کردن افراد تفردگرا از دنیای واقعی به زندگی جمعی در دنیای مجازی را گنگ و مبهم معرفی کرد اما با نیم نگاهی به عقبه هر دو مدل فکری سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان داعیه داران جمع گرایی و فرد گرایی می توان چرایی این مقوله را فهم کرد. هنگامی می توان دلیل اصلی هم پوشانی این دو تفکر را فهمید که دانست ریشه هر دوی این اندیشه ها در اومانیسم است و اصالت وجودی در هر دو، متعلق به انسان است، همان طور که لیبرالیسم بر اساس اومانیسم شکل گرفته و انسان را در برابر خدا قرار داده است.
در واقع مارکس مبدع کمونیسم خود یکی از فیلسوفان تمدن غرب می باشد که تنها با تغییرات تاکتیکی و نه بنیادی، تفاوتی پوسته ای را در برابر لیبرالیسم رقم زده است، از اینجاست که میتوان متوجه شد چرا تفردگرایی لیبرال ها با جمع گرایی کمونیست ها در فضای مجازی شبکه اجتماعی تداخل پیدا کرده است. يكي از اصول و عناصر سوسياليسم تفكرات فرامليتي( انترناسيوناليستي ) و گونه اي از تمايلات انسان گرايانه و اومانيستي است، به واقع می توان طرفداران این اندیشه را اومانیسم های جمع گرا و در مقابل لیبرال ها را اومانیسم های فرد گرا دانست.
سیطره "منِ مجازی" بر "منِ واقعی" در ابعاد داخلی:
در دنیای واقعی، جوامع متأثر از فضای سایبر به میزان درصدی از وابستگی که به این سیستم پیدا کرده اند در حال گذر از جمع گرایی به معنای روابط اعضای یک خانواده و در پله ای بالاتر جامعه، به تفرد گرایی می باشند. این موضوع با درصد های متفاوت در تمامی کشور های جهان در حال به وقوع پیوستن است و به خصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمع گرایی به فردگرایی سرعتی باور نکردنی به خود گرفته است. در جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به آنکه جمعیت زیادی از نوجوانان و جوانان کاربران فضای سایبر محسوب می شوند، این روند تا حدود زیادی در حال طی شدن است.
در زندگی اجتماعی حاکم بر اکثر کشور های مدرن و بلاخص اروپا و آمریکا، به دلیل پیش بودن در عرصه زیر ساختی و شکل گرفتن کامل لیبرالیسم فردگرایی بیشتری دیده میشود. اگرچه در زندگی ایرانیان، معاشرت و رفت و شد بین اعضای یک خانواده، فامیل و جامعه جایگاه ویژهای دارد، اما زندگی مدرن و تکنولوژیک شدن وسائل ارتباطی مردم موجب شده است فرد به جای همراهی بیشتر با دیگران، با ابزار الات مدرن همراه باشد به نحوی که امروز بسیاری از سرگرمی های افراد به تنهایی صورت میگیرد، فرد میتواند به جای شنیدن صحبت دیگران با گذاشتن هدفون در گوش خود به شنیدن موسیقی بپردازد و یا به جای رفتن به یک مهمانی ساعت های طولانی با تلویزیون و یا مانیتور و به تنهایی سرگرم باشد.
حد کمال این تفرد گرایی در شبکه های اجتماعی و فضای سایبر دیده می شود چرا که فرد می تواند به جای هم صحبتی با دوستان و یا اعضای خانواده خود در شبکه اجتماعی به برقراری ارتباط با دیگران بپردازد. هر چند در زمینه تغییر سبک ارتباط ایرادی وجود ندارد اما اپیدمی شدن این نوع ارتباط و بسط پیدا کردن آن به دیگر شقوق موجود در فضای سایبر نظیر بازی های آنلاین، انسان تفرد گرا را بیش از بیش تک رو تر می کند، در حالی که فردگرایی منجر به نوعی آسایش کاذب فردی می شود اما به مرور زمان همین امر به راحت طلبی و خود خواهی های فراوان تبدیل خواهد شد.
یکی از موضوعاتی که در جمهوری اسلامی ایران به چالشی اجتماعی تبدیل شده است مقوله افزایش سن ازدواج می باشد، کارشناسان دینی، جامعه شناسان و روانشناسان صحبت های گسترده و متفاوتی را درباره چرایی این امر مطرح کرده اند، اما یکی از مغفول مانده ترین دلایل این موضوع که اشاره ای به آن نشده است به وجود آمدن روحیه تفرد گرایی در جوانان است، جوان تفرد گرا و راحت طلب هیچ گاه رفتن زیر بار مسئولیت و حضور در یک زندگی جمعی را نمیتواند بپذیرد، چرا که ورود بی محابای تکنولوژی های ارتباطی و عدم چاره اندیشی مناسب در باره ی آن ها جوان ایرانی را از زندگی جمعی جدا کرده است و با سوق دادن به ایندیویژوالیسم سن ازدواج را از زمان مناسب خود خارج کرده است.
بالا رفتن سن ازدواج علی رغم تصور عوام و بسیاری از خواص جامعه نه به دلیل پدیده های صرفاً اقتصادی بلکه به دلیل تفرد گرا شدن جوانان می باشد. و این امر نیز موجب نقصان در فرایند ملت سازی به عنوان پایه یک جامعه مناسب و آرمانی است و حال سوال این است که چگونه با به وجود آوردن ملتی ایندیویژوال میتوان نظام سازی بر مبنای آرمان ها دینی و انقلابی انجام داد؟! و آیا می توان با عدم آسیب شناسی صحیح از شبکه های اجتماعی در حوزه نظام سازی که توسط بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است به مدینه فاضله مد نظر دست پیدا کرد؟
شبکه های مجازی مولود ناخلف پدیده تفردگرایی میباشند، هنگامی که انسان با فراموشیِ خودِ حقیقی و غرق شدن در لذات دنیایی هدف آفرینش را فراموش کند، دیگر حد یقفی برای خود نمیپندارد و با ورود هر چه بیشتر در باتلاق دنیای فنا شدنی نابودی خود را تسریع می کند. طبیعت انسانِ خود فراموش آن است که به جای تعمق بر حقیقت خود به منِ مجازی خویش در دنیایی خیالی بال و پر بیشتری بدهد و با حضور در زندگی دومش در جهانی دیگر به دنبال منِ گمشده خود بپردازد، غافل از آنکه این من هیچ گاه پیدا نخواهد شد چرا که خود نیز حجابی برای حقیقت درونیش است. انسان اومانیسم خدا را فراموش کرده است و طبق نص قرآن کریم در آیه 19 سوره حشر که "نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ" به دنبال "خدا فراموشی"، "خود فراموشی" خواهد بود و انسانی که خود را فراموش کند هیچ گاه نمیتواند حقیقت خویش را کشف کند.
صالحین آزادشهر/