بازی شعرورنگ ماحصل تابلوهای نقاشی بانویی گرگانی است که از شوق وطنش مسافت ۶۰ هزار کیلومتری را طی میکند تا لذت خلق شگفتیهایش را با مردمان زادگاه و وطنش قسمت کند.
به گزارش تیترآزاد، به نقل از مهر، به هر تابلوی نقاشی که خیره میشوم گویی به تصویری از یک شهر پر رمز و راز نگاه میکنم، نقاشیهایی که برای فهم و درک مضمونش یک نگاه چنددقیقهای کافی نیست بلکه ساعتها خیره شدن، تفکر و رمزگشایی میخواهد تا بفهمی آنچه از قلم جادویی این هنرمند بر روی صفحه جاودانه شده است چه مفهومی دارد. نقاشیهایی که شاید گرد غربت بررویش نشسته باشد اما نقش و نگارش به هر بینندهای میفهماند که به دستان یک هنرمند ایرانی خلقشده است. زنی که معتقد است بخش هنری وجودش را از مادرش به ارث برده است و انرژی بیپایانش را از پدر.
«شهلا معززی» بانوی نقاش و معمار ۶۲ ساله گرگانی مقیم فرانسه، هنرمندی که برای جامه عمل پوشاندن به آرزویش یعنی برگزاری نمایشگاه به زادگاهش بازگشته است. بانویی که در برخورد اول مجذوب لبخند گرم و انرژی بیحدش میشوی، انرژی که به جرات میتوان گفت باانرژی یک دختر ۱۸ ساله برابری میکند.
دوره ابتدایی و متوسطه خود را در شهر گرگان گذرانده و بعد از گرفتن دیپلم در سن ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل عازم تولوز فرانسه، شهری که باوجود دو عموی پزشکش درد غربت را کمتر حس میکرد، شد. تحصیلات خود را در مقطع دکتری معماری، تخصص انرژیهای نو به پایان رساند.
کارشناس انرژی های نو که نقاشی هم میکند
شهلا معززی در موردعلاقهاش به نقاشی، گفت: از سن ۱۵ سالگی به دلیل علاقه خودم و خانواده، معلمی خصوصی برایم گرفتند تا دوره آموزش نقاشی را طی کنم، اما موضوعات نقاشی این معلم بیشتر حول محور غروب خورشید و طبیعت بیجان بود و من نسبت به این موضوعات علاقهای نداشتم و از نقاشی دلزده شدم، اما بعد از تحصیل در رشته معماری دوباره جرقه نقاش شدن به سبک و سیاق خودم در وجودم زده شد.
معززی که ۳۰ سال پیش همسرش برای مأموریت به آمریکا رفت، برای پر کردن اوقات فراغت به نقاشی روی آورد. اولازهمه با دیوارهای خانهاش شروع به نقاشی کرد. ازآنجاییکه دیوارهای خانه سفید بود، برای اینکه از حالت یکنواختی آن را خارج کند شروع به تزئین دیوارها بارنگ کردم.
میگوید که دوستانش بعد از دیدن نقاشیهایش او را بهشدت تشویق کردند و گفتند در خلوت برای دیوارهای خانهات نقاشی نکن و هنرت را گسترش بده. همین موضوع او را تشویق به برگزاری نمایشگاه کرد و اینگونه شد که در شهر پو (PAU) اولین نمایشگاه خود را برپا کردم.
معززی در رابطه با محل زندگیاش گفت: در شهر پو واقع در جنوب غربی فرانسه زندگی میکنم، از یک سمت یک ساعت با اقیانوس اطلس و از سمتی دیگر یک ساعت با کوههای پیرنه فاصلهدارم، کوههایی که هرگاه به آنها نگاه میکنم من را به یاد البرز میاندازد، البرزی که هرگاه به او فکر میکنم اشک از چشمانم جاری میشود.
معززی به همراه ۳۰ اثر خود به ایران آمده است تا با برگزاری نمایشگاه در شهرهایی ازجمله تهران و گرگان هموطنان و هنرمندان سرزمینش را باهنرش آشنا کند، نمایشگاهی که شاید سابقه برگزاری آن در کشورهای اروپایی به ۵۰ نمایشگاه برسد.
من و پاستل؛ عاشق و معشوقهایم
اکثر نقاشیهای معززی با پاستل خشک کشیده شده است، دلیلش را که پرسیدم، گفت: در ابتدا نقاشیهایم را با استفاده از آبرنگ و رنگروغن میکشیدم، اما از وقتی شروع به کار با پاستل کردم دیگر آن را رها نکردم و حدود ۳۰ سال میگذرد و بهنوعی من و پاستل عاشق و معشوقیم و هر هنرمندی باید به ابزار کارش عشق بورزد. پاستل بعد از کار تبدیل به خاک میشود، خاکهای رنگی زیبا، وقتی این خاک در فضا پخش میشود مرا به یاد اندیشه خیام و به این باور دینی و عرفانی میرساند که همه از خاکیم و به خاک بازمیگردیم.
توضیح میدهد در هر کشوری که نمایشگاه داشت، هرکسی که نقاشیهایش را میدید، میگفت نقاشیات بوی ایرانی بودن میدهد. با صدای بلند فریاد میزند که من ایرانیام و ریشهام در ایران است و تنهام در این کشور استوارشده است.
اشعارم به شکل نقاشی سروده میشود
شهلا معززی بابیان اینکه الهامبخش نقاشیهایش شعر است، گفت: سرخوشی از عرفان و شوق دیدن کهکشان، باد، باران، کوه و دشت و تمام پدیدههای هستی و اسطورهها و غوغای شهر باعث میشود که من به دیدار رنگها بروم و از دل سیاهی رنگ نقشی بسازم تا حالات درونیم را تا به ماورای بودن طی کنم.
این هنرمند گلستانی گفت: بسیاری از افرادی که از آثار من بازدید میکنند معتقدند من شعر را به تصویر کشیدم و درواقع همینطور هم هست، من چون نمیتوانم شعر بگویم اشعارم به شکل تصویر سروده میشود.
بسیاری از افرادی که از آثار من بازدید میکنند معتقدند من شعر را به تصویر کشیدم و درواقع همینطور هم هست، من چون نمیتوانم شعر بگویم اشعارم به شکل تصویر سروده میشود.
چیزی که در نقاشیهای معززی بیشتر خودنمایی میکند استفاده از نمادهای خاص و اسطورههای شاهنامه است. معززی دراینباره افزود: در سالهایی که در تهران زندگی میکردم در جلسات هفتگی شاهنامهخوانی دکتر فریدون جنیدی شاهنامه شناس معروف شرکت میکردم که در کارهایم فوقالعاده اثربخش بوده است و حتی حضور برخی نمادها و اسطورهها در نقاشیهایم بر همین اساس است.
از ناراحتیهایم پیروزی میسازم
هر هنرمندی در طول سالهای هنری خود ممکن است باهنرش قهر کند و مدتی به سمتش نرود. شهلا معززی هم جزو این دسته از هنرمندان است و به گفته خودش برخی اوقات از کارش دلزده میشود. مدتی نقاشی در حال کشیدن را کنار میگذارد و تابلو را پشتورو میکند اما بعد از مدتی به سراغش میرود. با تابلو حرف میزند و علت دلزدگیاش را پیدا میکند دستبهکار میشود و اثری دیگر خلق میکند و به قول خودش از ناراحتیاش پیروزی میسازد.
شهلا معززی کتابی چاپ کرده است به دو زبان با عنوان شعر رنگها، فلسفه تصویرها که خانم هما سیار دارای دکتری ادبیات فارسی و مقیم فرانسه این کتاب را نقد کرده است.
شهلا معززی یکی از هزاران هنرمند مقیم خارج از کشور است که به کشورش سفرکرده تا به زنان و دختران سرزمینش بفهماند یک ایرانی هرکجای این دنیای پهناور هم که باشد بازهم ایرانی است و قلب و روحش و آثارش برای این مرزوبوم میتپد و امیدواریم بتوانیم نظارهگر آثار دیگر هنرمندان کشورمان که خارج از کشور زندگی میکنند هم باشیم.
انتهای پیام/